English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6187 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
palmyra U یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forrel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
parcel paper U یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
noughts and crosses U یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
sienna U که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
capital expenditure U هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
pergameneous U مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
esparto U یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
herbicide U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
pullicate U پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
line drawing U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawings U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
tallow U پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
mop U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
herbicides U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
hep U حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
mopped U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
fearnought U یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
mopping U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
tape line U تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
catgut U روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
gimbals U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
gimbal ring U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
sand shoes U یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
crocus cloth U پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
listerine U یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
sennet U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennit U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
maud U یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
hundreds and thousands U یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
blueprint U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprints U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
petersham U یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
newmarket U یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
silane U سیلان
flows U سیلان
currents U سیلان
flux U سیلان
silicon hydride U سیلان
yield point U حد سیلان
streamed U سیلان
stream U سیلان
liquid limit U حد سیلان
streams U سیلان
current U سیلان
runoff U سیلان
flowed U سیلان
flow U سیلان
ceylon U سراندیب سیلان
electron current U سیلان الکترونها
energy flow U سیلان انرژی
ptyalism U سیلان بزاق
stream of consciousness U سیلان ذهن
electron flow U سیلان الکترون ها
pour point U نقطه سیلان
fluxing power U قدرت سیلان
jujube U سیلان سیلانک
melanite U حجر سیلان سیاه
leucorrhoea U جریان سفید سیلان ابیض
garnet U حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
garnets U حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
loris U دونوع بوزینه تنبل سیلان وهندوستان
flowed U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flow U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flows U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
metronome U بکارمیرود
metronomes U بکارمیرود
hyphen U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphens U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
blacktop U موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
corn popper U غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
corporale U پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
ticks U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
tick U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
flat boat U یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
metonym U لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
kieselguhr U سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
law french U اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
ballast U سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
jacob's staff U چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
knick knack U چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
forth U این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
kino U شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
eudiometer U اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
macedoine U مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
puncheon U ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
catapult U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
palmitic U اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
catapulted U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
cellulose nitrate U ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
milk of magnesia U مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
bulb angle U جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
rate of pouring U سرعت سیلان سرعت جاری شدن
homogeneous U یکجور
pandean pipe U یکجور نی
alike U یکجور
pan pipe U یکجور نی
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
gleek U سه برگ یکجور
lotos U یکجور نیلوفرابی
lampereel U یکجور ماهی
dutchmans U یکجور گل ساعت
trebucket U یکجور ترازو
lambs wool U یکجور نوشابه
petard U یکجور ترقه
pandore U یکجور سه تار
polyanthus U یکجور نرگس
aigret U یکجور ماهیخوار
sheer legs U یکجور جرثقیل
sheers U یکجور جرثقیل
Jaffa U یکجور پرتغال
pair royal U سه برگ یکجور
pair royal U سه سر سه طاس یکجور
nonsuch U یکجور یونجه
elephant'sgrass U یکجور لویی
lewis gun U یکجور مسلسل
cold cream U یکجور مرهم
moloch U یکجور سوسماراسترالیایی
osborne U یکجور بیسکویت
trebuchet U یکجور ترازو
griffon U یکجور لاشخور
custard pie U یکجور شیرینی
cracker U یکجور شیرینی
costrel U یکجور قمقمه
snow flake U یکجور گل حسرت
onion couch U یکجور جو وحشی
lotuses U یکجور نیلوفرابی
lotus U یکجور نیلوفرابی
mignonette U یکجور گل میخک
onion grass U یکجور جو وحشی
double pair royal U چهارطاس یکجور
rubicelle U یکجور یاقوت
crackers U یکجور شیرینی
pippin U یکجور سیب
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
fandango U یکجور رقص اسپانیولی
weever U یکجور ماهی خاردار
mayweed U یکجور بابونه بدبو
orang utan U یکجور بوزینه درازدست
sparable U یکجور سنگ اهکی
catbird U یکجور باسترک امریکایی
omber or ber U یکجور بازی گنجفه
gram U یکجور باقلا گرم
mine thrower U یکجور توپ سنگری
grammes U یکجور باقلا گرم
fandangos U یکجور رقص اسپانیولی
standard U همگون یکنواخت یکجور
onion skin U یکجور کاغذ نازک
sea asparagus U یکجور خرچنگ دریایی
busbies U یکجور کلاه پوستی
orfe U یکجور ماهی طلایی
busby U یکجور کلاه پوستی
mountain cork U یکجور پنبه کوهی
meerscham U یکجور گل نرم چپق
double pair royal U چهار برگ یکجور
catamount U یکجور گربه دشتی
staniel U یکجور باز کوچک
catamountain U یکجور گربه دشتی
standards U همگون یکنواخت یکجور
missel U یکجور باسترک در اروپا
killdee U یکجور مرغ باران
deer tiger U یکجور یوز امریکایی
marcelwave U یکجور فر یا موج که بمومیدهند
chrysoprase U یکجور یاقوت زرد
pollack or lock U یکجور ماهی روغن
dressing-up U یکجور بازیکهدر آنبچههالباسغیرعادیبهتنمیکنند
buns U یکجور کلوچه یاکماج
grams U یکجور باقلا گرم
sand fly U یکجور پشه ریز
bun U یکجور کلوچه یاکماج
majolica U یکجور کاشی صورتی
pipistrel U یکجور شبکور کوچک
brandling U یکجور کرم خاکی
magenta U یکجور رنگ قرمز
custard U یکجور شیرینی یا فرنی
pavan U یکجور رقص سنگین
muggins U یکجور بازی دومینو
pullicate U یکجور دستمال رنگی
maiolica U یکجور کاشی صورتی
lansquenet U یکجور بازی گنجفه
sardonyx U یکجور عقیق یمانی
trammel U یکجور دام یا تور
kirschwasser U یکجور عرق البالو
paris blue U یکجور نیل فرنگی
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com