English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lignum vi tae U یکجور درخت گرمسیری صمغ دار درامریکاکه چوب سختی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ceiba U درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
tillandsia U درخت اناناس گرمسیری امریکایی
psilosis U یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
frigate bird U مرغابی دریاهای گرمسیری که بالهای بلندقوی دارد
tropical U نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا گرمسیری مدارراس السرطان
laurustinus U یکجور درخت بی خزان که ماننداست به بداغ
laurustine U یکجور درخت بی خزان که مانند است به بداغ
quassia U یکجور درخت که ازچوب ان داروی تلخی درست میشود
bird of paradise U یکجور مرغ که پرهای بسیارزیبایی دارد
sleuth hound U یکجور سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد
birds of paradise U یکجور مرغ که پرهای بسیارزیبایی دارد
miller thumb U یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
lewis U یکجور اسباب سنگ بلند کنی که زبانه دم فاختهای دارد
halma U یکجور بازی روی صفحهای که 652 خانه چارگوش دارد
ivy geranium U یکجور شمعدانی عطر که برگهایی مانند برگهای پاپیتال دارد
opah U یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد
fuji U درخت گیلاسی که گلهای گلی رنگ ی دارد
tempered U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
temper U درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
maud U یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
newmarket U یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
subtemperate U گرمسیری
tropical U گرمسیری
ibis U لک لک گرمسیری
tropologic U گرمسیری
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
tropical climate U اقلیم گرمسیری
semitropic U نیمه گرمسیری
tropical condition U شرایط گرمسیری
rootery U توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
tropicopolitan U گیاه یا جانور گرمسیری
tropic U گرمسیری مدارراس السرطان
pantropical U منتشر درنواحی گرمسیری
tropical rainforest U جنگل بارانی گرمسیری
pantropic U منتشر درنواحی گرمسیری
lantana U شاه پسند گرمسیری
selva U جنگل بارانی گرمسیری
granadilla U انواع گل ساعت گرمسیری
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
intertropical U واقع بین دو منطقه گرمسیری
papaw U درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
underbrush U درخت کوچک روینده درزیر درخت
tropic U نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا
salp U جنسی ازجانوران گرمسیری زجاجی وخمرهای شکل اقیانوسی
salpa U جنسی ازجانوران گرمسیری زجاجی وخمرهای شکل اقیانوسی
myrica U درخت شیشعان درخت موم
nautilus U حلزونهای گرمسیری مارپیچی جنوب اقیانوس ساکن و اقیانوس هند
neotropical U متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
gambir U درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambier U درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
Cypress design U طرح درخت سرو [سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
rigidity U سختی
rigors U سختی
austerity U سختی
arduousness U سختی
rigor U سختی
rigorism U سختی
inflexibility U سختی
hardship U سختی
intenseness U سختی
hardships U سختی
rigours U سختی
rigour U سختی
rigorousness U سختی
astingency U سختی
aggravation U سختی
adamancy U سختی
adamancy U سر سختی
intensity U سختی
oppressiveness U سختی
tenacity U سختی
severity U سختی
violence U سختی
toughness U سختی
privation U سختی
stiffness U سختی
odburacy U سختی
difficulty U سختی
duress U سختی
heavily U به سختی
long suffering U سختی کش
seriously U به سختی
hardness U سختی
privations U سختی
hardness of water U سختی اب
steeliness U سختی
intension U سختی
implacability U سختی
inclemency U سختی
buckram U سختی
difficulties U سختی
hardiness U سختی
hardily U به سختی
hard lines U سختی
grievousness U سختی
impenetrableness U سختی
induration U سختی
sternness U سختی
inexorability U سختی
roughing U سختی
flintiness U سختی
intractability U سختی
strictness U سختی
terribleness U سختی
intolerableness U سختی
inexpiableness U سختی
soreness U سختی
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
painfulness U زحمت سختی
granite U سختی استحکام
hardness test U ازمایش سختی
permanent hardness U سختی دائمی
asperity U سختی ترشی
narrow circumstances U تنگی سختی
graveness U عبوسی سختی
strain hardness U سختی کشی
hardly any U به سختی هیچ [هر]
solidity U استواری سختی
durometer U سختی سنج
stubbornness U سر سختی لجاجت
temporary hardness U سختی موقت
gameness U جان سختی
eburnation U عاجی سختی
depth of hardening zone U عمق سختی
thermosetting U سختی پذیر
tenacity coefficient U ضریب سختی
softener U کاهنده سختی اب
depth of case U عمق سختی
strain hardness U سختی درجه
permanent hardness of water U سختی دایم اب
softened U سختی را گرفتن
hardenability U قابلیت سختی
soften U سختی را گرفتن
impact hardness U سختی برخورد
imperviousness U سختی بی اعتنائی
acataposis U سختی بلع
rebound hardness U سختی جهشی
addle U سختی گرفتاری
refractorily U باسر سختی
duration U سختی بقاء
resistance U سختی مخالفت
water hardness U درجه سختی آب
irreconcilability U سختی در عقیده
life of privation U زندگی در سختی
irreconcilableness U سختی در عقیده
softens U سختی را گرفتن
to suffer hardship U سختی کشیدن
I hardly ate U من تو را سختی خوردم
stubbornly U از روی سر سختی
sclerometer U سختی سنج
pandean pipe U یکجور نی
alike U یکجور
pan pipe U یکجور نی
homogeneous U یکجور
to rub through or along U با سختی بسر بردن
brinell hardness number U ضریب سختی برینل
scratch hardness U درجه سختی خراش
drop hardness test U ازمایش سختی سقوطی
nip and tuck <idiom> U به سختی تمام کردن
scratch hardness tester U ازمایشگر سختی خراش
go for broke <idiom> U به سختی تلاش کردن
hardness testing machine U دستگاه ازمایش سختی
heavy fighting is in progress U جنگ سختی جریان
to start with difficulty U به سختی روشن شدن
eke out <idiom> U به سختی بدست آوردن
quenching U ترساندن درجه سختی
vickers hardness test U ازمایش سختی ویکرز
the violence of a wind U سختی یاتندی باد
come down hard on <idiom> U به سختی تنبه کردن
It was raining hard. U باران سختی می با رید
thrust hardness U درجه سختی فشاری
hardly a child anymore U دیگر به سختی بچه ای
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
scleroscope hardness U دستگاه سختی سنج
rebound hardness test U ازمایش سختی جهشی
thermoplastics U پلاستیک سختی ناپذیر
thermoset U پلاستیک سختی ناپذیر
red hardness U سختی گرم سرخ
stress U سختی پریشان کردن
stresses U سختی پریشان کردن
stressing U سختی پریشان کردن
rockwell hardness test U ازمایش سختی راک ول
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
crackers U یکجور شیرینی
aigret U یکجور ماهیخوار
griffon U یکجور لاشخور
gleek U سه برگ یکجور
sheer legs U یکجور جرثقیل
pandore U یکجور سه تار
sheers U یکجور جرثقیل
Jaffa U یکجور پرتغال
cracker U یکجور شیرینی
moloch U یکجور سوسماراسترالیایی
trebucket U یکجور ترازو
trebuchet U یکجور ترازو
costrel U یکجور قمقمه
rubicelle U یکجور یاقوت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com