Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
army troops
U
یکانهای رده ارتش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gl
U
مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
combined arms army
U
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
active army
U
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army of occupation
U
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
in service
U
درخدمت ارتش در ارتش
armed services
U
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
individual units
U
یکانهای مستقل
field commands
U
یکانهای رزمی
tactical troops
U
یکانهای تاکتیکی
covering troops
U
یکانهای پوششی
corps troops
U
یکانهای سپاه
combat , elements
U
یکانهای رزمی
chopline
U
خط حد یکانهای دریایی
mountain troops
U
یکانهای کوهستانی
special troops
U
یکانهای مخصوص
subunits
U
یکانهای جزء
subunits
U
یکانهای وابسته
practical system
U
دستگاه یکانهای عملی
force basis
U
یکانهای مبنای هر قسمت
inactive installation
U
تاسیسات یا یکانهای بلااستفاده
combat support troops
U
یکانهای پشتیبانی رزمی
individual units
U
یکانهای منفرد یا مجزا
covering troops
U
یکانهای پوشش کننده
advancing units
U
یکانهای پیشروی کننده
field commands
U
یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
sea tail
U
دنباله دریایی یکانهای هوارو
subordinate
U
تحت امر یکانهای تابعه
subordinated
U
تحت امر یکانهای تابعه
subordinating
U
تحت امر یکانهای تابعه
subordinates
U
تحت امر یکانهای تابعه
judge advocate general
U
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
special troops
U
یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
supply arms
U
یکانهای تدارکاتی یا ادارات وقسمتهای امادی
combined communication board
U
هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
supporting range
U
شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
army troops
U
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army training and evaluation program
U
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
satellization
U
زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
mounting area
U
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
smoke screen
U
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
sea tail
U
بنه دریایی یکانهای هواروکه با کشتی حمل میشود
overwatch
U
مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
garrison forces
U
قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
technical observer
U
بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
unified command
U
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
telling
U
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
component forces
U
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
service area
U
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
army training test
U
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
armies
U
ارتش
army
U
ارتش
field army
U
ارتش
field services
U
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
general staff
U
ستاد ارتش
constable
U
افسر ارتش
women's army corps
U
ارتش زنان
regular
U
ارتش کادر
general issue
U
ملزومات ارتش
servicemen
U
عضو ارتش
field army
U
ارتش رزمی
field army
U
ارتش صحرایی
serviceman
U
عضو ارتش
constables
U
افسر ارتش
the red army
U
ارتش سرخ
majoring
U
سرگرد ارتش
standing army
U
ارتش دائمی
standing army
U
ارتش منظم
regular army
U
ارتش دائمی
regular army
U
ارتش منظم
major
U
سرگرد ارتش
supreme commander's staff
U
ستاد کل ارتش
the a of the army
U
پیشرفت ارتش
the losses of the army
U
تلفات ارتش
the rank and file
U
توده ارتش
majored
U
سرگرد ارتش
militarism
U
ارتش سالاری
army stores
U
فروشگاه ارتش
army commander
U
فرمانده ارتش
army group
U
گروه ارتش
military campaign
U
لشکرکشی
[ارتش]
army corps
U
سپاههای ارتش
army artillery
U
توپخانه ارتش
state guard
U
ارتش ایالتی
active duty
U
ارتش کادر
active army
U
ارتش کادر
pentagons
U
ارتش امریکا
pentagon
U
ارتش امریکا
military
U
جنگی ارتش
irregulars
U
ارتش نامنظم
regulars
U
ارتش کادر
combined arms army
U
ارتش مرکب
standing
U
ارتش ثابت
rifleman
U
تفنگ دار
[ارتش]
standing army
U
ارتش کادر ثابت
supreme commander's staff
U
ستاد عالی ارتش
conscript army
U
ارتش سربازان وفیفه
to dismiss
[American E]
U
معاف کردن
[ارتش]
to fall out
U
معاف کردن
[ارتش]
to fall out
U
مرخص کردن
[ارتش]
USA
U
ارتش ایالات متحده
women's army corps
U
قسمت زنان ارتش
marching order
[travel order]
U
دستور پیشروی
[ارتش]
to dismiss
[American E]
U
مرخص کردن
[ارتش]
the main army
U
بخش عمده ارتش
yeomanry
U
ارتش داوطلب از زارعین
army service area
U
منطقه عقب ارتش
regiments
U
گردان در ارتش انگلیس
jcs
U
رئیس ستاد ارتش
brass hat
U
افسر ارشد ارتش
brass hats
U
افسر ارشد ارتش
industrial reserve army
U
ارتش ذخیره صنعتی
general officer
U
امرای ارتش امیران
foreignlegion
U
سرباز داوطلب در ارتش
general issue
U
تدارکات عمومی ارتش
vivandiere
U
اغذیه فروش ارتش
field grade
U
افسر ارشد ارتش
dismissal of the armey
U
مرخص کردن از ارتش
martial
U
وابسته به ارتش نظامی
army alpha test
U
ازمون الفای ارتش
army beta test
U
ازمون بتای ارتش
army general staff
U
ستاد عمومی ارتش
regiment
U
گردان در ارتش انگلیس
punitive article
U
قوانین جزایی ارتش
quartermaster general
U
رئیس کل کارپردازی ارتش
regular army
U
ارتش کادر ثابت
reserve army of unemployed
U
ارتش ذخیره بیکاران
armies
U
ارتش نیروی زمینی
military justice
U
قوانین جزایی ارتش
army
U
ارتش نیروی زمینی
joint chief of staff
U
رئیس ستاد ارتش
reserve components
U
قسمتهای احتیاط ارتش
staff
U
چوب پرچم ستاد ارتش
to issue marching order
U
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
marksman
U
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
candidate
U
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
staffed
U
چوب پرچم ستاد ارتش
staffs
U
چوب پرچم ستاد ارتش
combat helmet
U
کلاه ایمنی جنگی
[ارتش]
defence
[British E]
U
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
pole position
U
آغازگاه
[ستاره شناسی]
[ارتش]
defense
[American E]
U
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
marksman
U
نشانه گیر
[ارتش و ورزش]
candidates
U
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
the army lost heavily
U
ارتش تلفات سنگین داد
to see service
U
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
countermarch
U
تغییر جهت حرکت ارتش
post exchange
U
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
invasion currency
U
پول رایج ارتش اشغالگر
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
reenlistment
U
دوباره در ارتش استخدام شدن
fusilier
U
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
fusileer
U
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
seasoned troops
U
ارتش ورزیده و جنگ دیده
warlord
U
افسر عالی رتبه ارتش
MI6
U
بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
MI5
U
بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
army forces
U
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
To what do you attributeThe failure of the army?
U
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
conscription
U
داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
v , device
U
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
agct
U
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army genetal classification test
U
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
general
U
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
war footing
U
حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
militarists
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
ration credit
U
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
militarist
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
generals
U
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
surgeon general
U
رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
unmilitary
U
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
joint operations
U
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
civil military action
U
عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
The army had to retreat from the battlefield.
U
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
american defense service medal
U
نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
commissariat
U
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
commissariats
U
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
veterinarian
U
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarians
U
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
command sponsored dependent
U
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
demoratize
U
بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
rookie
U
تازه کار
[بویژه در پلیس یا ارتش ]
[اصطلاح شوخی]
conscientious objector
U
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors
U
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
landwehr
U
بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
pandours or doors
U
امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
ada
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
commandeering
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
claimant agency
U
شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
army reserve command
U
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
fire capabilities
U
چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
supreme commander
U
فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com