English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
troops U یکانها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fixed pivot U محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
redesignate U اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
unit categories U انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
rotation U تعویض یکانها
despatches U اعزام یکانها
despatched U اعزام یکانها
keeping U ذخایر یکانها
dispatch U اعزام یکانها
dispatched U اعزام یکانها
dispatches U اعزام یکانها
incidents U تصادم یکانها
incident U تصادم یکانها
replacement U تعویض یکانها
replacements U تعویض یکانها
reinforces U تقویت یکانها
despatching U اعزام یکانها
reinforce U تقویت یکانها
servicae life U عمرخدمتی یکانها
system of units U دستگاه یکانها
movements U حرکات یکانها
weapon troops U یکانها ادوات
logistic route U امورلجستیکی یکانها
line of retreat U خط بازگشت یکانها
force structure U سازمان یکانها
rendezvous area U نقطه الحاق یکانها
troop program U برنامه تشکیل یکانها
separation U مستقل شدن یکانها
separations U مستقل شدن یکانها
disbands U منحل کردن یکانها
relief in place U تعویض یکانها در محل
redezvous U محل تلاقی یکانها
reception station U دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
force development U برنامه تشکیل یکانها
collective call sign U معرف مشترک یکانها
employment U به کار بردن یکانها
administrations U اداره امور یکانها
administration U اداره امور یکانها
disbands U انحلال رسمی یکانها
disbanding U انحلال رسمی یکانها
disbanding U منحل کردن یکانها
disband U انحلال رسمی یکانها
disband U منحل کردن یکانها
logistical U مربوط به اماد یکانها
logistics U عمل تدارک یکانها
redeployment U تغییر مکان دادن یکانها
detach U زیرامر قرار دادن یکانها
disposition U استقرار یکانها و اماد درمنطقه
interservice U بین یکانها در حین خدمت
attachment U منتصب کردن یکانها انتصاب
detaches U زیرامر قرار دادن یکانها
detaching U زیرامر قرار دادن یکانها
rotation U تعویض نوبتی یکانها یا افراد
fast shuttle U تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
chopped U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
force development U برنامه تامین یا بسیج یکانها
chop U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
common user items U اقلام مشترک المصرف بین یکانها
movement control U کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
fire restriction U محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
tent striking U فرمان اماده حرکت شدن یکانها
adjutant's call U احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
debarkation U تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
gap filler U یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
parting shots U تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
troop test U ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
parting shot U تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
emergency complement U جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
emergency establishment U تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
unit citation U جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
oblique compartment U قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
marshalling U تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
replacing U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
replaced U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
tactician U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
replaces U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
rallying points U محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point U محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
army training test U راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
disciplinary control board U کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com