Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assist
U
یاور همکاری
assisted
U
یاور همکاری
assisting
U
یاور همکاری
assists
U
یاور همکاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
helper
U
یاور
collaborators
U
یاور
aid
U
یاور
aided
U
یاور
aiding
U
یاور
adjutants
U
یاور
helpers
U
یاور
adjutant
U
یاور
adjutor
U
یاور
collaborator
U
یاور
major
U
یاور
majored
U
یاور
majoring
U
یاور
assistant
U
یاور
assistants
U
یاور
bottle holder
U
یاور
adjuvant
U
یاور
helpmeet
U
همدست زن زن یاور
bare king
U
شاه تنها یا بی یاور شطرنج
co-operate
U
همکاری
cooperation
U
همکاری
cahoots
U
همکاری
collaboration
U
همکاری
competition
U
همکاری
synergism
U
همکاری
competitions
U
همکاری
pull together
U
همکاری کردن
mutualism
U
اصول همکاری
logrolling
U
همکاری متقابل
logroll
U
همکاری کردن
incoordination
U
عدم همکاری
incoordinate
U
فاقد حس همکاری
synergistic
U
مربوط به همکاری
synergistic
U
همکاری کننده
co-operation
U
همکاری مشترک
take on
<idiom>
U
شروع به همکاری
collaboration
U
همکاری مشترک
cooperation
U
همکاری مشترک
cooperative work
U
همکاری مشترک
synergy
U
همکاری یاری
noncooperation
U
عدم همکاری
cooperator
U
همکاری کننده
disassociating
U
همکاری نکردن
disassociated
U
همکاری نکردن
teamwork
U
روح همکاری
disassociate
U
همکاری نکردن
antagonistic cooperation
U
همکاری ناساز
close controlled
U
همکاری نزدیک
close coordination
U
همکاری نزدیک
coact
U
همکاری کردن
solidarity
U
همکاری همبستگی
disassociates
U
همکاری نکردن
disaffiliation
U
عدم همکاری
disaffiliate
U
همکاری نکردن
dissociates
U
قطع همکاری وشرکت
contributions
U
هم بخشی همکاری وکمک
gung-ho
U
آمادهی همکاری و عمل
keep someone on
<idiom>
U
اجازه همکاری دادن
dissociate
U
قطع همکاری وشرکت
contribution
U
هم بخشی همکاری وکمک
cooperation
U
همکاری تشریک مساعی
dissociating
U
قطع همکاری وشرکت
disassociation
U
عدم یا فسخ همکاری
to distance
[dissociate]
oneself from
U
دوری
[قطع همکاری]
کردن از
disaffiliate
U
به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
take turns
<idiom>
U
انجام کاری با همکاری یکدیگر
abasia
U
عدم همکاری عضلات محرکه
handle with kid gloves
<idiom>
U
باکسی همکاری دقیق داشتن
organization for european economic coopr
U
سازمان همکاری اقتصادی اروپا
organization for economic co opration
U
سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
synergetic
U
دارای اشتراک مساعی همکاری کننده
to dissociate
[disassociate]
oneself from somebody
[something]
U
از کسی
[چیزی]
دوری
[قطع همکاری]
کردن
consolidation psychological operation
U
عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
to opt in
[something]
U
تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
to opt out
[of something]
U
تصمیم گرفتن که کاری را انجام ندهند یا همکاری نکنند
community relations
U
روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
bank giro
U
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
backstabber
U
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
internationalism
U
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
interoperability
U
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
contributing
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
pan american union
U
سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
european monetary agreement
U
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european unclear a energy agency
U
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com