Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hit the nail on the head
<idiom>
U
یافتن انتخاب صحیح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rollover
U
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
timed
U
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time
U
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
times
U
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
radio button
U
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
jukebox
U
درایو Rom-CD که میتواند چندین دیسک Rom-CD را نگه دارد و در صورت لزوم دیسک صحیح را انتخاب کند
jukeboxes
U
درایو Rom-CD که میتواند چندین دیسک Rom-CD را نگه دارد و در صورت لزوم دیسک صحیح را انتخاب کند
keystroke
U
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
target selector
U
دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
tree
U
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
Hear hear!
U
صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
sophistication
U
نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
ineligibility
U
عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
rational number
U
عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
check
U
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checked
U
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checks
U
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
menu item
U
یک انتخاب در فهرست انتخاب
controlled reprisal
U
انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
good
U
صحیح
true
<adj.>
U
صحیح
correct
<adj.>
U
صحیح
simon pure
U
صحیح
real
<adj.>
U
صحیح
judiciously
U
صحیح
well advised
U
صحیح
integers
U
صحیح
authentical
U
صحیح
exact
<adj.>
U
صحیح
proper
<adj.>
U
صحیح
correct
U
صحیح
correcting
U
صحیح
corrects
U
صحیح
righting
U
صحیح
accurate
[correct]
<adj.>
U
صحیح
righted
U
صحیح
right
U
صحیح
fea
U
صحیح
accurate
U
صحیح
exacted
U
صحیح
proper
U
صحیح
Quite
[so]
!
U
صحیح!
indecorous
U
نا صحیح
integral
U
صحیح
exacts
U
صحیح
in order
U
صحیح
integer
U
صحیح
authentic
U
صحیح
exact
U
صحیح
valid
U
صحیح
i see
U
ها! صحیح !
all right
U
صحیح
homozygote
U
صحیح النسب
righting
U
به طور صحیح حق
incorrupt
U
صحیح و بی عیب
aright
<adv.>
U
بطور صحیح
considered
U
با اندیشه صحیح
to be proper for
U
صحیح بودن
integer
U
عدد صحیح
eugenic
U
صحیح النسب
righting
U
درست صحیح
integers
U
عدد صحیح
rightly
U
بطور صحیح
whole numbers
U
عدد صحیح
whole number
U
عدد صحیح
indue order
U
به ترتیب صحیح
truest
U
خالصانه صحیح
truer
U
خالصانه صحیح
valid contract
U
عقد صحیح
valid transaction
U
معامله صحیح
true
U
خالصانه صحیح
A correct answer.
U
جواب صحیح
integer number
U
عدد صحیح
affirmative
U
صحیح است
drill
U
روش صحیح
righted
U
به طور صحیح حق
proper fraction
U
کسر صحیح
righted
U
درست صحیح
right
U
به طور صحیح حق
authentic document
U
سند صحیح
true complement
U
مکمل صحیح
genuine tradition
U
حدیث صحیح
right
U
درست صحیح
drills
U
روش صحیح
drilled
U
روش صحیح
spot-on
U
دقیقا صحیح
exacts
U
صحیح عین
rightfully
<adv.>
U
بصورت صحیح
neatly
<adv.>
U
بطور صحیح
tidily
<adv.>
U
بطور صحیح
okay
U
صحیح است
justly
<adv.>
U
بصورت صحیح
duly
<adv.>
U
بصورت صحیح
correctly
<adv.>
U
بصورت صحیح
aright
<adv.>
U
بصورت صحیح
rightly
<adv.>
U
بصورت صحیح
up front
<idiom>
U
روراست ،صحیح
the ticket
U
کار صحیح
safe and sound
U
صحیح وتندرست
roundest
U
عدد صحیح
round
U
عدد صحیح
that is right
U
صحیح است
right you are
U
صحیح است
rightly
<adv.>
U
بطور صحیح
ok
U
صحیح است
exact
U
صحیح عین
exacted
U
صحیح عین
orderly
<adv.>
U
بطور صحیح
orderly
<adv.>
U
بصورت صحیح
integral number
U
عدد صحیح
integer variable
U
متغیر صحیح
neatly
<adv.>
U
بصورت صحیح
correctly
<adv.>
U
بطور صحیح
duly
<adv.>
U
بطور صحیح
tidily
<adv.>
U
بصورت صحیح
rightfully
<adv.>
U
بطور صحیح
properly
<adv.>
U
بطور صحیح
properly
<adv.>
U
بصورت صحیح
justly
<adv.>
U
بطور صحیح
integer
U
عدد صحیح
[ریاضی]
azimuth fine adjustment
تنظیم قوس صحیح
wrongs
U
پیام صحیح نیست
half integer number
U
عدد نیم صحیح
levelheaded
U
دارای قضاوت صحیح
off
U
بیموقع غیر صحیح
common sense
U
قضاوت صحیح حس عام
whole numbers
U
اعدد صحیح
[ریاضی]
impolitic
U
مخالف رویه صحیح
authority
U
منبع صحیح و موثق
whole number
U
عدد صحیح
[ریاضی]
wrong
U
پیام صحیح نیست
wronging
U
پیام صحیح نیست
cardinals
U
عدد صحیح مثبت
cardinal
U
عدد صحیح مثبت
out in left field
<idiom>
U
از جواب صحیح دورشدن
counting numbers
U
اعدد صحیح
[ریاضی]
systemoless
U
فاقد سیستم صحیح
In perfect condition (shape).
U
کاملا" صحیح وسالم
due process of the law
U
تشریفات صحیح قانونی
safes
U
صحیح اطمینان بخش
correctly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
duly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
safest
U
صحیح اطمینان بخش
justly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
characters
U
عدد صحیح خصوصیت
safer
U
صحیح اطمینان بخش
apply a correct holt
U
اجرای فن صحیح کشتی
safe
U
صحیح اطمینان بخش
right oh!
U
صحیح است بچشم
properly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
integer programming
U
برنامه سازی صحیح
aright
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
correctly
U
بطور درست و صحیح
rounded
U
بصورت عدد صحیح
to do right
U
کار صحیح کردن
rightly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
compos mentis
U
دارای مشاعر صحیح
character
U
عدد صحیح خصوصیت
soundly
U
بطور صحیح و سالم
positive integer
U
عدد صحیح مثبت
rightfully
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
keep time
<idiom>
U
زمان صحیح رانشان دادن
integer programming
U
برنامه ریزی عدد صحیح
grammars
U
قوانین استفاده صحیح از زمان
positive integer
U
عدد صحیح مثبت
[ریاضی]
sounding in damages
U
دعوی خسارت صحیح و محکم
purism
U
افراط در استعمال صحیح الفاظ
proper decimal fraction
U
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
come to one's senses
<idiom>
U
شروع به فکر صحیح کردن
terminating decimal
U
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
grammar
U
قوانین استفاده صحیح از زمان
misinform
U
اطلاع غیر صحیح دادن
misinforms
U
اطلاع غیر صحیح دادن
misinformed
U
اطلاع غیر صحیح دادن
legitimately
U
به طور مشروع یا قانونی صحیح
misinforming
U
اطلاع غیر صحیح دادن
unsigned integer
U
عدد صحیح بدون علامت
the right way to do a thing
U
صحیح برای کردن کاری
slugfest
U
بوکس بدون تاکتیک صحیح
alright
U
بسیار خوب صحیح است
radix
U
عدد نشان دهنده اعشار صحیح
authentication
U
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
What you say is true in a sense .
U
گفته شما به معنایی صحیح است
It is improper to go there uninvited.
U
ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
Lets suppose the news is true .
U
حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
purist
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
integer
U
دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
euthenics
U
مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
authenticates
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticating
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticated
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
purists
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
authenticate
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
integers
U
دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
omnia pressumuntur solemniter
U
اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com