English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
personate U تقلید کردن از
pantomiming <adj.> <pres-p.> U تقلید کردن
emulating <adj.> <pres-p.> U تقلید کردن
mimics U تقلید کردن
mimicked U تقلید کردن
mimic U تقلید کردن
simulafe U تقلید کردن
mock up U تقلید کردن
emulates U تقلید کردن
emulated U تقلید کردن
emulate U تقلید کردن
mimicking <adj.> <pres-p.> U تقلید کردن
fabricating U تقلید کردن
patterning U تقلید کردن
fabricates U تقلید کردن
fabricate U تقلید کردن
fabricated U تقلید کردن
travesties U تقلید مسخره امیز کردن
travesty U تقلید مسخره امیز کردن
to copyright U حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
simulate U تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulates U تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulating U تقلید نشان دادن وانمود کردن
assume U تظاهر کردن تقلید کردن
assumes U تظاهر کردن تقلید کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
fake U تقلید
fakes U تقلید
faked U تقلید
mimesis U تقلید
mimicry U تقلید
infringements U تقلید
sequacity U تقلید
imitativeness U تقلید
imitation U تقلید
emulation U تقلید
infringement U تقلید
imitations U تقلید
apery U تقلید
farces U تقلید لودگی
take for granted <idiom> U تقلید از چیزی
simulation U تقلید تمارض
simulations U تقلید تمارض
mock U تقلید دراوردن
terminal emulation U تقلید ترمینالی
farce U تقلید لودگی
imitability U قابلیت تقلید
monkeys U تقلید دراوردن
hokeypokey U تقلید واداواصول
imitativeness U استعداد تقلید
monkey U تقلید دراوردن
imitatively U از روی تقلید
imitative of U تقلید کننده از
imitable U قابل تقلید
stereotyped U تقلید شده
mocked U تقلید دراوردن
mocking U تقلید دراوردن
mocks U تقلید دراوردن
copyrights U حق چاپ و تقلید
copyrights U چاپ و تقلید
copyright U حق چاپ و تقلید
copyright U چاپ و تقلید
pantomime U تقلید در اوردن
pantomimes U تقلید در اوردن
mime U تقلید دراوردن
mimed U تقلید دراوردن
mimes U تقلید دراوردن
miming U تقلید دراوردن
burlesques U تقلید و هجوکردن
burlesque U تقلید و هجوکردن
mimetic U وابسته به تقلید
mimetism U تقلید حفافتی
mimetism U تقلید استتاری
mimesis U تقلید واگیری
impressionists U تقلید درآور
impressionist U تقلید درآور
exemplary U شایان تقلید
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
burlesques U تقلید رقص لخت
burlesque U تقلید رقص لخت
adopting the opinion U تقلید در مسائل شرعی
parody U تقلید مسخره امیزکردن
parodies U تقلید مسخره امیزکردن
mimesis U تقلید هنر از واقعیات
inimitable U غیر قابل تقلید
birdcall U تقلید صدای پرنده
sequacious U اهل تقلید تابع
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
mimes U تقلید نمایش بدون گفتگو
pastiches U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiche U تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
mime U تقلید نمایش بدون گفتگو
miming U تقلید نمایش بدون گفتگو
mimed U تقلید نمایش بدون گفتگو
it is copyright U حق چاپ و تقلید محفوظ است
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
onomatopoeic U به تقلید صدغا درست شده تقلیدی
parodies U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
parody U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
transvestism U تقلید از روش و طرز لباس جنس مخالف
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
cults U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
cult U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
all right reserved U هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
transvestite U کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
transvestites U کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
emulation U نرم افزار یا سخت افزاری که از سیستم دیگر تقلید میکند
echolalia U تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
engage U گرفتن استخدام کردن
fogs U تیره کردن مه گرفتن
circle U گرفتن احاطه کردن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
embraces U در بر گرفتن بغل کردن
circles U گرفتن احاطه کردن
circling U گرفتن احاطه کردن
circled U گرفتن احاطه کردن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
embrace U در بر گرفتن بغل کردن
educe U گرفتن استخراج کردن
embraced U در بر گرفتن بغل کردن
to smell out U گرفتن وپیدا کردن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
fog U تیره کردن مه گرفتن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
embracing U در بر گرفتن بغل کردن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
obtained U فراهم کردن گرفتن
obtain U فراهم کردن گرفتن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
strike root U ریشه کردن گرفتن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
obtains U فراهم کردن گرفتن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
abalienate U منتقل کردن پس گرفتن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
engages U گرفتن استخدام کردن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
extracode U توابع کوتاه در سیستم عامل که یک تابع سخت افزاری را تقلید میکند
employs U مشغول کردن بکار گرفتن
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
to split the difference U میانه را گرفتن مصالحه کردن
borrows U وام گرفتن اقتباس کردن
embeds U دور گرفتن جاسازی کردن
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
run down <idiom> U انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
jests U ببازی گرفتن شوخی کردن
employed U مشغول کردن بکار گرفتن
embed U دور گرفتن جاسازی کردن
gather U نتیجه گرفتن استباط کردن
occupying U مشغول کردن به کار گرفتن
pass U سبقت گرفتن از خطور کردن
to get to U شروع کردن دست گرفتن
employing U مشغول کردن بکار گرفتن
borrow U وام گرفتن اقتباس کردن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
employ U مشغول کردن بکار گرفتن
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
borrowed U وام گرفتن اقتباس کردن
bathed U ابتنی کردن حمام گرفتن
hugs U بغل کردن محکم گرفتن
hug U بغل کردن محکم گرفتن
hugged U بغل کردن محکم گرفتن
mourns U ماتم گرفتن گریه کردن
mourned U ماتم گرفتن گریه کردن
finest U جریمه گرفتن از صاف کردن
take on U گرفتن کارگر هیاهو کردن
follow through U گرفتن زه پس از رها کردن تیر
fined U جریمه گرفتن از صاف کردن
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
bath U ابتنی کردن حمام گرفتن
mourn U ماتم گرفتن گریه کردن
hugging U بغل کردن محکم گرفتن
wailed U ناله کردن ماتم گرفتن
rises U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
rise U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
wail U ناله کردن ماتم گرفتن
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
resign U کناره گرفتن تفویض کردن
to release for a ransom U با گرفتن فدیه ازاد کردن
wailing U ناله کردن ماتم گرفتن
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
to set a U اندازه گرفتن باطل کردن
passes U سبقت گرفتن از خطور کردن
occupies U مشغول کردن به کار گرفتن
occupy U مشغول کردن به کار گرفتن
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
jest U ببازی گرفتن شوخی کردن
passed U سبقت گرفتن از خطور کردن
conclude U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
resigns U کناره گرفتن تفویض کردن
wails U ناله کردن ماتم گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com