English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neuron U یاخته عصبی
neurons U یاخته عصبی
nerve cell U یاخته عصبی
neurocyte U یاخته عصبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
neuron U رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neurons U رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neuroblast U یاخته رویانی عصبی
Other Matches
oogamous U دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
neuritis U التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
neuralgia U درد عصبی مرض عصبی
nervation U ساختمان عصبی شبکه عصبی
v , series U سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
biont U یاخته
unicellularity U تک یاخته
unicellular U تک یاخته
protozoan U تک یاخته
acellular U بی یاخته
protozoon U تک یاخته
cells U یاخته
cell U یاخته
pigment cell U یاخته رنگی
cytoplasm U سفیده یاخته
cytology U یاخته شناس
haploid cell U یاخته جنسی
cytology U یاخته شناسی
cell body U جسم یاخته
storage cell U یاخته انباره
germ cell U یاخته جنسی
mesoplast U هسته یاخته
binary cell U یاخته دودویی
spermatozoid U یاخته نر و متحرک
betz's cell U یاخته بتس
protozoology U تک یاخته شناسی
utricle U انبان چه یاخته
blood cell U یاخته خون
data cell U یاخته داده
glial cell U یاخته گلیایی
ovum U یاخته ماده
blood cells U یاخته خون
protoplasm U سفیده یاخته
neurone U یاخته پی و کاران
neurones U یاخته پی و کاران
phagocytosis U یاخته خواری
ependymal cell U یاخته اپاندیم
bacteria U میکربهای تک یاخته
gamete U یاخته جنسی
ectoclast U بخش خارجی یاخته
protozoan U وابسته به تک یاخته اغازی
osteoblast U یاخته استخوان ساز
plasmic U وابسته به سفیده یاخته
body cell U یاخته غیر تناسلی
macrophage U یاخته بیگانه خواردرشت
heterogamet U یاخته جنسی ناهمخوان
intercellular U واقع در میان یاخته ها
astrocyteo U نوعی یاخته کمکی
gametogenesis U تکوین یاخته جنسی
Rod cell U یاخته استوانه ای [در چشم]
rod U یاخته استوانه ای [در چشم]
spongioblast U یاخته رویانی گلیایی
accessory cells یاخته های کمکی
amitosis U تقسیم مستقیم یاخته
sarcode U سفیده یاخته حیوانی
plasmalemma U پروتوپلاسم منطقه خارجی یاخته
trabecula U دارای فواصل دربین یاخته ها
plasma membrane U غشاء خارجی سفیده یاخته
photocell U یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
spermatozoa U یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
spermatozoon U یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
auxesis U رشد توام باعدم تقسیم یاخته
achromatin U مادهء رنگ ناپذیر هستهء یاخته
plasmolysis U چروک و انقباض سفیده یاخته وخروج از جداریاخته
rods and cones [in the retina] U یاخته های استوانه ای و مخروطی [در شبکیه چشم]
chromoplast U یاخته رنگی که حاوی رنگ قرمز یا زرد میباشد
nervous U عصبی
nervelessness U بی عصبی
neurotic U عصبی
neurogram U رد عصبی
uptight U عصبی
twitchy U عصبی
neural U عصبی
keyed up <idiom> U عصبی
on pins and needles <idiom> U عصبی
abnerval U عصبی
engram U رد عصبی
overwrought U عصبی
plastogene U اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
neural discharge U تخلیه عصبی
neural induction U القای عصبی
neural conduction U رسانش عصبی
neural circuit U مدار عصبی
neural bond U پیوند عصبی
lose temper <idiom> U عصبی شدن
neural arc U قوس عصبی
psychochemical agent U گاز عصبی
nervelessly U از روی بی عصبی
neural lesion U ضایعه عصبی
neural network U شبکه عصبی
neural reverbration U ارتعاش عصبی
willies U حمله عصبی
Relax! U عصبی نشو!
neuritis U التهاب عصبی
psychochemical agent U عامل عصبی
plexus U شبکه عصبی
neural satiation U اشباع عصبی
sweat bullets/blood <idiom> U عصبی بودن
nerve tissue U بافت عصبی
neuroplexus U شبکه عصبی
interneural U داخل عصبی
causalgia U سوزش عصبی
interneuron U داخل عصبی
ganglion U غده عصبی
anorexia nervosa U بی اشتهایی عصبی
nervous system U دستگاه عصبی
shock U حمله عصبی
nerve U رشته عصبی
nerves U رشته عصبی
nervous systems U دستگاه عصبی
shocked U حمله عصبی
shocks U حمله عصبی
nerve block U وقفه عصبی
nerve fibre U تار عصبی
nerve impulse U تکانه عصبی
nerve path U گذرگاه عصبی
nerve plexus U شبکه عصبی
nerve ending U پایانه عصبی
nerve deafness U کری عصبی
nerve current U جریان عصبی
neuralgia U درد عصبی
nerve center U مرکز عصبی
nerve cell U سلول عصبی
neurofibril U تار عصبی
bradyarthria U کندگویی عصبی- ماهیچه یی
preganglionic U قبل از عقده عصبی
autonomic nervous system U دستگاه عصبی نباتی
commissural fibres U رشتههای عصبی رابط
cns U دستگاه عصبی مرکزی
anorexic U مبتلا به بی اشتهایی عصبی
visceral nervous system U دستگاه عصبی احشایی
sympathetic nervous system U دستگاه عصبی سمپاتیک
tensest U عصبی وهیجان زده
tensing U عصبی وهیجان زده
tenses U عصبی وهیجان زده
reciprocal innervation U تحریک عصبی تقابلی
tensed U عصبی وهیجان زده
unipolar U سلولهای عصبی یک قطبی
tense U عصبی وهیجان زده
vegetative nervous system U دستگاه عصبی نباتی
commissure U بافت عصبی رابط
tenser U عصبی وهیجان زده
neuropsychiatric U مرض روانی و عصبی
neuropsychiatric U درمان روانی عصبی
neuropath U دچار اختلالات عصبی
neuromuscular coordination U هماهنگی عصبی- عضلانی
neurogenic U دارای ریشه عصبی
tracts U دسته تار عصبی
tract U دسته تار عصبی
discharges U شلیک عصبی تخلیه
discharge U شلیک عصبی تخلیه
neuroptera U حشرات عصبی الجناح
neurotransmitter U انتقال دهنده عصبی
conceptual nervous system U دستگاه عصبی فرضی
on edge <idiom> U خیلی عصبی وخشمگین
parasympathetic nervous system U دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
jittery U وحشت زده و عصبی
nerve agent U عامل شیمیایی عصبی
parabiosis U وقفه رسانش عصبی
neurotic U دچار اختلال عصبی
hysteria U هیستری حمله عصبی
tie up in knots <idiom> U کسی را عصبی ونگران کردن
nervous U عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
commissurotomy U برداشتن بافت عصبی رابط
sympathetic nervous system U دستگاه عصبی خود کار
dendrite U شاخههای متعدد سلولهای عصبی
oxime U ماده ضد اثرعامل عصبی شیمیایی
autonomic nervous system U دستگاه عصبی خود مختار
autonomic U منسوب به دستگاه عصبی خودکار
neurocirculatory asthenia U ضعف عصبی- گردش خونی
ans U دستگاه عصبی خود مختار
preganglionic U وابسته به جلو عقده عصبی
psychoneural parallelism U توازی نگری روانی- عصبی
neurogenic U ایجاد کننده بافت عصبی
liminal U وابسته به مختصرترین تحریک عصبی
gray matter U ماده خاکستری بافت عصبی مغز
parasympathetic U عمل کننده ماننددستگاه عصبی نباتی
parasympathetic U وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
neuromuscular U وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
solar plexus U شبکه عصبی ناحیه زیر معده
psychoneurosis U ناراحتی روانی در اثر حالت عصبی
psychoneurotic U مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
If you say that to her, you will be stirring up a hornet's nest. U اگر این حرف را به او بزنی، عصبی اش می کنی.
nerve fascicle U دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve bundle U دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
aeroneurosis U اختلالات عصبی فضانوردان در اثر تحریک وهیجان
limen U کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
subliminal U غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
subliminally U غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
to work oneself up U به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to get worked up U به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
cingulum U دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
cingulum bundle U دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
neural net U مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
cassion discase U تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
parkinsonism U اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
cybernetics U مطالعه ومقایسه بین دستگاه عصبی خودکارکه مرکب ازمغز واعصاب میباشدبادستگاه الکتریکی ومکانیکی فرمانشناسی
nucleole U جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
antineuritic U برضد اماس عصب مخاف اماس عصبی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com