English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
translation bearing U یاتاقان انتقالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
head stock U یاتاقان
bearing U یاتاقان
rod bearing U یاتاقان میلهای
babitt metal U بابیت یاتاقان
bearing race U جدار یاتاقان
crankpin U یاتاقان متحرک
gas bearing U یاتاقان گازی
plain bearing U یاتاقان تخت
outboard bearing U یاتاقان خارج
hydrostatic bearing U یاتاقان هیدرواستاتیک
plain bearing U یاتاقان ساچمهای
bosses U تکیه گاه یاتاقان شفت ها
bossed U تکیه گاه یاتاقان شفت ها
bossing U تکیه گاه یاتاقان شفت ها
boss U تکیه گاه یاتاقان شفت ها
transition U انتقالی
transferential U انتقالی
transitive U انتقالی
ceded U انتقالی
transitionary U انتقالی
transitory U انتقالی
transitional U انتقالی
transitions U انتقالی
transfer functions U توابع انتقالی
transfer earnings U درامدهای انتقالی
running fix U نقطه انتقالی
transmission system U سیستم انتقالی
transmission system U دستگاه انتقالی
translative U ترجمهای انتقالی
transfer income U درامد انتقالی
transfer payments U پرداختهای انتقالی
transitory society U جامعه انتقالی
transitory income U درامد انتقالی
transitional motion U حرکت انتقالی
transit bearing U سمت انتقالی
translational lift U برای انتقالی
transference resistance U مقاومت انتقالی
transitory consumption U مصرف انتقالی
transfer reaction U واکنش انتقالی
translational motion U حرکت انتقالی
translational energy U انرژی انتقالی
revolution U حرکت انتقالی
translations U حرکت انتقالی
revolutions U حرکت انتقالی
ceded public domains U خالصجات انتقالی
deferred charges U هزینههای انتقالی
deferred income U درامدهای انتقالی
translation U حرکت انتقالی
transational symmerty U تقارن انتقالی
carbon seal U وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
transition ranges U میدان تیر انتقالی
transfer U سند انتقال انتقالی
transferring U سند انتقال انتقالی
transfers U سند انتقال انتقالی
alienable U قابل فروش انتقالی
transfer molding U ریخته گری انتقالی
transfer molding U قالب ریزی انتقالی
transfer mold U قالب گیری انتقالی
government transfer payments U پرداختهای انتقالی دولت
transmission dynamometer U توان سنج انتقالی
net tax revenue U مالیات منهای پرداختهای انتقالی
epochal psychosis U روان پریشی سنین انتقالی
Hypnagogia U تجربه حالت انتقالی از بیداری تا خواب
vortex flow U جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
transit bearing U گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com