Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
chuck
U
گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
chucked
U
گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
chucks
U
گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the impediment of a road
U
پا گیرهای جاده
carpenters' stopper
U
سیم نگهدار گیرهای
clothespin
U
گیرهای که با ان لباس هاراروی بند نگهمیدارند
clipboard
U
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboards
U
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
tusk tenon
U
زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
gate hanger
U
التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
beam anchor
U
تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
tympanic bone
U
استخوانی که پرده صماخ رانگه میدارد
headstay
U
سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
manifolder
U
ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
manifold writer
U
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
dowel
U
میخ پرچی که دو چیز را روی هم نگاه میدارد
sizer
U
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
land bank
U
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
sizar
U
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
nephrotomy
U
چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
intertie
U
تیرافقی که تیرهای عمودی رابهم نگاه میدارد
pass book
U
برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
throatlatch
U
تسمه زیر گلوی اسب که افسار رانگاه میدارد
pole plate
U
حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
heliostat
U
چرخ ایینهای که پرتوافتاب رابیک جهت ثابت نگاه میدارد
havelock
U
روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
bezel
U
حلقه لغزنده مخروطی شکل شیشه ساعت را در جای خودنگه میدارد
Omerta
U
[قانون یا کودی که شخص را از حرف زدن و فاش کردن اطلاعت باز میدارد]
cover charge
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
gobo
U
نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
dress guard
U
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
heck
U
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
Jacquard loom
U
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
wheeling
U
رل ماشین
mills
U
ماشین
mill
U
ماشین
automaton
U
ماشین
engine
U
ماشین
wheels
U
رل ماشین
machines
U
ماشین
gin
U
ماشین
machanist
U
ماشین چی
mechanisms
U
ماشین
mechanism
U
ماشین
motored
U
ماشین
wheel
U
رل ماشین
motor-
U
ماشین
apparatus
U
ماشین
freeze-up
U
ماشین
runners
U
ماشین چی
automatons
U
ماشین
motors
U
ماشین
runner
U
ماشین چی
motor
U
ماشین
pressman
U
ماشین چی
pressmen
U
ماشین چی
gins
U
ماشین
machine
U
ماشین
plant
U
ماشین
machined
U
ماشین
plants
U
ماشین
machine operator
U
متصدی ماشین
machine instruction
U
دستورالعمل ماشین
machine independent
U
مستقل از ماشین
machine fault
U
نقص ماشین
machine fault
U
عیب ماشین
machine learning
U
فراگیری ماشین
machine operator
U
اپراتور ماشین
router
U
ماشین فرز
machine oil
U
روغن ماشین
reeling machine
U
ماشین نخ پیچی
machine operating
U
عملکرد ماشین
machine language
U
زبان ماشین
machine interupption
U
وقفه ماشین
machine intelligence
U
هوش ماشین
automobile
U
ماشین خودرو
automobiles
U
ماشین خودرو
buffer
U
ماشین لرزنده
road transport vehicle
U
ماشین باری
machine operator
U
کارگردان ماشین
reaping machine
U
ماشین درو
milling machine
U
ماشین تراش
milling machine
U
ماشین فرز
prints
U
ماشین کردن
motorist
U
ماشین سوار
print
U
ماشین کردن
motorists
U
ماشین سوار
rotary
U
ماشین چرخنده
typewriters
U
ماشین تحریر
typewriter
U
ماشین تحریر
power shovel
U
ماشین خاک کش
planing machine
U
ماشین کندگی
pile driving appartus
U
ماشین شمعکوبی
clipper
U
ماشین موزنی
paper mill
U
ماشین کاغذسازی
millwright
U
ماشین ساز
open machine
U
ماشین باز
mimeograph
U
ماشین تکثیر
metal cutting tool
U
ماشین ابزار
printer machine
U
ماشین چاپ
operators
U
متصدی ماشین
treadles
U
رکاب ماشین
sunchronous machine
U
ماشین سنکرون
treadle
U
رکاب ماشین
machine oriented
U
ماشین گرا
object machine
U
ماشین مقصود
machine run
U
رانش ماشین
machine run
U
اجرای ماشین
operator
U
متصدی ماشین
printed
U
ماشین کردن
machine time
U
وقت ماشین
punching machine
U
ماشین سوراخکن
machine word
U
کلمه ماشین
machinelike
U
ماشین وار
autos
U
ماشین سواری
auto
U
ماشین سواری
machinist's mate
U
ماشین کار
machinist's mate
U
ماشین ساز
electric machine
U
ماشین الکتریکی
commutator machine
U
ماشین کموتاتودار
commutating machine
U
ماشین جابجاگری
computer
U
ماشین متفکر
computer
U
ماشین حساب
computer
U
ماشین الکترونیکی
computers
U
ماشین متفکر
computers
U
ماشین حساب
computers
U
ماشین الکترونیکی
chief engineer
U
مدیر ماشین
chess machine
U
ماشین شطرنج
accounting machine
U
ماشین حسابداری
cash registers
U
ماشین صندوقداری
cash register
U
ماشین صندوقداری
edging machine
U
ماشین لب خم کنی
machine code
U
رمز ماشین
machine code
U
دستورالعملهای ماشین
dump car
U
ماشین شهرداری
dry dredger
U
ماشین حفار
donkey engine
U
ماشین بخارکوچک
ditcher
U
ماشین نهر کن
dish washer
U
ماشین طرفشویی
carload
U
بقدرفرفیت یک ماشین
carfare
U
کرایه ماشین
calculator mode
U
مد ماشین حساب
knitting machines
U
ماشین کش بافی
comptometer
U
ماشین حساب
arithmometer
U
ماشین حساب
analytical engine
U
ماشین تحلیلی
ambulance car
U
ماشین تصادفات
adding machine
U
ماشین افزایشگر
gearing
U
دندههای ماشین
unipolar machine
U
ماشین تک قطب
acyclic machine
U
ماشین تک قطب
motorway
U
راه ماشین رو
knitting machine
U
ماشین کش بافی
automatic machine
U
ماشین تراش
automatic stub lathe
U
ماشین تراش
calculating machine
U
ماشین محاسبه
calculating machine
U
ماشین محاسباتی
calculating machine
U
ماشین حساب
bumper guard
U
سپر ماشین
buldozer
U
ماشین اهنگری
typing
U
ماشین نویسی
blower engine
U
ماشین دمنده
belt pully
U
فلکه ماشین
beading machine
U
ماشین روکوب
bare machine
U
ماشین لخت
motorways
U
راه ماشین رو
enginery
U
ماشین الات
machine based
U
مبتنی بر ماشین
machine address
آدرس ماشین
machine address
U
نشانی ماشین
machine made
U
ساخت ماشین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com