Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
feoffee
U
گیرنده تیول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backwards
U
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward
U
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
request
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
feu
U
تیول
fiefs
U
تیول
fief
U
تیول
vassalage
U
تیول
feudality
U
تیول
fiet
U
تیول
feoffee
U
تیول دار
feoffment
U
واگذاری تیول
feoffment
U
سندواگذاری تیول
feoffor
U
تیول بخش
feudalism
U
تیول گرایی
seignior
U
صاحب تیول
feoffer
U
تیول بخش
liege
U
صاحب تیول
feudal
U
تیول گرای
feudary
U
صاحب تیول
feudatory
U
صاحب تیول
enfeoff
U
تیول بخشیدن
infeudation
U
واگذاری به تیول
signalling
U
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
lord paramount
U
صاحب تیول عمده
mansion house
U
خانه صاحب تیول
feudal
U
وابسته به تیول فئودال
feudatory
U
تابع شرایط تیول
seigniorial
U
وابسته بصاحب تیول
manor houses
U
خانه ارباب یا صاحب تیول
manor house
U
خانه ارباب یا صاحب تیول
seignorage
U
حق الضرب حق ویژه ارباب صاحب تیول
seigniorage
U
حق الضرب حق ویژه ارباب صاحب تیول
quitrent
U
اجازه مقطوع تیولدارجز به صاحب تیول
feudally
U
به ترتیب ملوک الطوایف بطور تیول
vassals
U
رعیتی که در ملک مورد تیول کار میکند
feudalization
U
عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
vassal
U
رعیتی که در ملک مورد تیول کار میکند
leet
U
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
subinfeudate
U
اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
sergeanty
U
انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
copyhold
U
تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
getter
U
گیرنده
assignee
U
گیرنده
grantee
U
گیرنده
receptors
U
گیرنده
accipient
U
گیرنده
adopter
U
گیرنده
touching
U
گیرنده
prehensile
U
گیرنده
acceptor
U
گیرنده
consignee
U
گیرنده
fetching
U
گیرنده
payee
U
گیرنده
recipients
U
گیرنده
recipient
U
گیرنده
sensor
U
گیرنده
payees
U
گیرنده
catcher
U
گیرنده
barrage reception
U
سد گیرنده
receptor
U
گیرنده
reciptacle
U
گیرنده
catchiest
U
گیرنده
catchy
U
گیرنده
addressees
U
گیرنده
prehensorial
U
گیرنده
prehensory
U
گیرنده
reciever
U
گیرنده
receiver
U
گیرنده
addressee
U
گیرنده
receivers
U
گیرنده
catchier
U
گیرنده
volumetric receptor
U
گیرنده حجمی
clocker
U
گیرنده وقت
chemoreceptor
U
گیرنده شیمیایی
two valve receiver
U
گیرنده دو لامپی
tube receiver
U
گیرنده لامپی
transreceiver
U
فرستنده و گیرنده
television receiver
U
گیرنده تلویزیونی
concluder
U
نتیجه گیرنده
thermoreceptor
U
گیرنده دمایی
tither
U
عشر گیرنده
transceiver
U
فرستنده و گیرنده
communication receiver
U
گیرنده مخابرات
transferee
U
تحویل گیرنده
cessionary
U
انتقال گیرنده
transferee
U
انتقال گیرنده
amateur receiver
U
گیرنده اماتور
auto radio
U
گیرنده اتومبیل
bailee
U
تحویل گیرنده
baroreceptor
U
گیرنده فشار
beat receiver
U
گیرنده تداخلی
bribee
U
رشوه گیرنده
payees
U
گیرنده وجه
cell receptor
U
گیرنده سلولی
catch of guage
U
گیرنده بارانسنج
iterant
U
ازسر گیرنده
passcatcher
U
گیرنده پاس
pawnee
U
رهن گیرنده
itching palm
U
دست گیرنده
photoreceptor
U
گیرنده نور
pledgee
U
وثیقه گیرنده
pledgee
U
رهن گیرنده
mechanic recepter
U
گیرنده مکانیکی
proprioceptor
U
گیرنده عضلانی
offtake canal
U
کانال گیرنده
nociceptor
U
گیرنده درد
loanee
U
وام گیرنده
inductance
U
گیرنده انرژی
high fidelity receiver
U
گیرنده رابط
grantee
U
انتقال گیرنده
grabber hand
U
دست گیرنده
mortgagee
U
رهن گیرنده
fondler
U
اغوش گیرنده
radio receiver
U
گیرنده رادیویی
receiving antenna
U
انتن گیرنده
receiving set
U
دستگاه گیرنده
distilling receiver
U
گیرنده تقطیر
distance receptor
U
گیرنده دوربرد
decision maker
U
تصمیم گیرنده
rejuvenescent
U
جوانی از سر گیرنده
crystal set
U
گیرنده اشکارساز
revenger
U
انتقام گیرنده
single circuit receiver
U
گیرنده یک مداره
sound probe
U
گیرنده صوتی
donee
U
گیرنده هبه
donee
U
گیرنده هدیه
receiving set
U
گیرنده رادیویی
exteroceptor
U
گیرنده برونی
exempted , adressee
U
گیرنده استثنایی
interoceptor
U
گیرنده درونی
interoceptor
U
گیرنده احشایی
enteroceptor
U
گیرنده درونی
enteroceptor
U
گیرنده احشایی
donee
U
هبه گیرنده
consignee
U
گیرنده امانت
acceptor level
U
تراز گیرنده
receiver
U
فرف گیرنده
striking
U
موثر گیرنده
opiate receptor
U
گیرنده افیونی
receiver
U
گیرنده رادیویی
decreasing
U
نقصان گیرنده
payee
U
گیرنده وجه
borrower
U
وام گیرنده
borrower
U
قرض گیرنده
strikingly
U
موثر گیرنده
jams
U
سد گیرنده پاس
receivers
U
دستگاه گیرنده
receivers
U
گیرنده رادیویی
receiver
U
دستگاه گیرنده
receivers
U
فرف گیرنده
trainees
U
تعلیم گیرنده
comprehensive
U
فرا گیرنده
trainee
U
تعلیم گیرنده
jam
U
سد گیرنده پاس
acquisitive
فرا گیرنده
prepossessing
U
گیرنده جالب
determiner
U
تصمیم گیرنده
borrowers
U
قرض گیرنده
jammed
U
سد گیرنده پاس
determiners
U
تصمیم گیرنده
borrowers
U
وام گیرنده
platform
U
رسانگر حامل گیرنده
platforms
U
رسانگر حامل گیرنده
determinant
U
تصمیم گیرنده عاجز
determinants
U
تصمیم گیرنده عاجز
pressure points
U
نقطههای گیرنده فشار
feoffee
U
زعیم انتقال گیرنده
printing receiving apparatus
U
دستگاه گیرنده ثبات
receiver output volume
U
شدت صوت گیرنده
receiver gating
U
ولت افزایی گیرنده
radio sextant
U
گیرنده امواج کیهانی
receptor
U
ستاره مساعد گیرنده
long wave receiver
U
گیرنده موج بلند
receiver
U
دستگاه گیرنده بی سیم
iterative
U
ازسر گیرنده تکراری
receivers
U
دستگاه گیرنده بی سیم
mains receiving set
U
دستگاه گیرنده شبکه
alienee
U
گیرنده مال موردانتقال
receptors
U
ستاره مساعد گیرنده
overtaking vessel
U
شناوه سبقت گیرنده
annuitant
U
گیرنده مستمری سالیانه
marginal borrower
U
وام گیرنده نهائی
periclinal
U
ازهمه سو شیب گیرنده
donee country
U
کشور کمک گیرنده
directional reciever
U
گیرنده جهت دار
holders
U
گیرنده اشغال کننده
decision making unit
U
واحد تصمیم گیرنده
superheterodyne receiver
U
گیرنده سوپر هترودین
holder
U
گیرنده اشغال کننده
d.c. reciever
U
گیرنده جریان دائم
transceiver
U
دستگاه گیرنده فرستنده
zero beat
U
تنظیم موج گیرنده
catcher
U
فرفرههای گیرنده محصول
addresses
U
نشانی گیرنده پیام
color zones
U
مناطق گیرنده رنگ
borrowers
U
عاریه گیرنده مقترض
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com