English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
xerophylus plant U گیاه خشک دوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
isomorph U جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
gametophyte U گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
ear U خوشه [بخشی از ساقه گیاه غلاتی] [گیاه شناسی]
rhubarb U گیاه ریواس [از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
I like to be friends with you. U من دوست دارم با تو دوست باشم.
madder U گیاه روناس [از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
wildling U گیاه وحشی گیاه خودرو
halophyte U گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
hemp U گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
amicable U دوست
heart to heart U دوست
philogynist U زن دوست
heart-to-hearts U دوست
philoginous U زن دوست
buddies U دوست
dienophile U دی ان دوست
chums U دوست
buddy U دوست
hydrophilic U اب دوست
ally U دوست
allying U دوست
heart-to-heart U دوست
hydrophilic compound U اب دوست
bozo U دوست
leal U دوست
friends U دوست
friend U دوست
friendless U بی دوست
schoolmate U دوست
unfriended U بی دوست
chum U دوست
schoolmates U دوست
formalist U دوست
pen pals U دوست قلمی
hemophile U خون دوست
gallophile U فرانسه دوست
family men U زن و بچه دوست
friendly state U کشور دوست
dislikeable U دوست نداشتنی
francophile U فرانسه دوست
francophil U فرانسه دوست
pen pal U دوست مکاتبهای
hand in glove U دوست یک دل ویکزبان
germanophil U المان دوست
hand and glove U دوست همراز
hand and glove U دوست یک دل ویکزبان
girlfriend U دوست دختر
hand in glove U دوست همراز
halophilous U نمک دوست
girlfriends U دوست دختر
heliophilous U افتاب دوست
hail fellow U دوست صمیمی
pen pal U دوست قلمی
his friend's murder U قتل دوست او
pen pals U دوست مکاتبهای
liquorish U نوشابه دوست
chessist U شطرنج دوست
cater cousin U دوست صمیمی
bibliophil U کتاب دوست
anglophile U انگلیسی دوست
amativeness U دوست داشتن
acidophile U اسید دوست
acidophile U ترشی دوست
boyfriends U دوست پسر
boyfriend U دوست پسر
dendrophilous U درخت دوست
electrophile U الکترون دوست
I need my e U من دوست دارم
unlovely U دوست نداشتنی
take kindly to <idiom> U دوست داشتن
dislikable U دوست نداشتنی
likeable U دوست داشتنی
philobiblic U کتاب دوست
philhellenic U دوست یونان
philhellene U دوست یونان
philanthrope U بشر دوست
phihellenic U یونانی دوست
phiadelphian U نوع دوست
patiot U میهن دوست
oxyphile U اسید دوست
oxyphil U اسید دوست
philotechnic U صنعت دوست
philotechnic U صناعت دوست
solomon U صلح دوست
sweet tooth U شیرینی دوست
saprophytic U پوده دوست
psychrophilic U سرما دوست
pornerastic U جنده دوست
to make a friend of U دوست شدن با
ornithophilous U مرغ دوست
nucleophile U هسته دوست
careerist U حرفه دوست
intimado U دوست صمیمی
careerists U حرفه دوست
hydrophilic compound U ترکیب اب دوست
hydrophilic U ترکیب اب دوست
necrophilous U لاشه دوست
hydrophilic U اب دوست علاقمند به اب
hydrophile U اب دوست علاقمند به اب
humnanist U همنوع دوست
humansit U انسان دوست
isophilic U همجنس دوست
negrophil U سیاه دوست
negrophil U زنگی دوست
myrmecophilous U مورجه دوست
xenophile U بیگانه دوست
lithophilous U سنگ دوست
zoophilic U حیوان دوست
lipophilic U چربی دوست
zoophilous U حیوان دوست
kissing kind U باهم دوست
family man U زن و بچه دوست
likable U دوست داشتنی
patriotic U میهن دوست
philanthropist U بشر دوست
crony U دوست صمیمی
humanitarian U بشر دوست
cronies U دوست صمیمی
cobber U دوست صمیمی
warlike U جنگ دوست
culturist U فرهگ دوست
peaceable U صلح دوست
disliking U دوست نداشتن
dislikes U دوست نداشتن
philanthropists U بشر دوست
loyalists U دولت دوست
affect U دوست داشتن
patriots U وطن دوست
patriot U وطن دوست
sporting U بازی دوست
loyalist U دولت دوست
like U دوست داشتن
liked U دوست داشتن
gregarious U گروده دوست
likes U دوست داشتن
affects U دوست داشتن
expressionist U حالت دوست
expressionism U حالت دوست
disliked U دوست نداشتن
lovelier U دوست داشتنی
fraternized U دوست بودن
rats U دوست بی وفا
loveable U دوست داشتنی
friend U دوست کردن
friends U دوست کردن
fraternize U دوست بودن
fraternising U دوست بودن
fraternises U دوست بودن
lovable U دوست داشتنی
fraternised U دوست بودن
social U گروه دوست
fraternizes U دوست بودن
loveliest U دوست داشتنی
dislike U دوست نداشتن
lovely U دوست داشتنی
fraternizing U دوست بودن
social U جمعیت دوست
hemophile U موجود خون دوست
one's second self U دوست صمیمی شخص
nucleophilic reagent U واکنشگر هسته دوست
mammonite U ثروت دوست زرپرست
patriots U وطن دوست ها [مرد]
loves U معشوقه دوست داشتن
I like to be friends with you. U من می خوام با تو دوست بشم.
to keep friends U باهم دوست ماندن
i remain yours truly U دوست صمیمی شما
savour U فهمیدن دوست داشتن
savoured U فهمیدن دوست داشتن
This is my friend. U این دوست من است.
love U معشوقه دوست داشتن
loved U معشوقه دوست داشتن
savor U فهمیدن دوست داشتن
snake in the grass U خطر نزدیک دوست دو رو
savouring U فهمیدن دوست داشتن
savours U فهمیدن دوست داشتن
saprophytic U دوست دار موادگندیده
lyophilic colloid U کلویید حلال دوست
to be good pax U باهم دوست بودن
gregarious U جمعیت دوست گروه جو
A steadfast(firm, staunch) friend. U دوست پر وپا قرص
celibatarian U عزب یاتجرد دوست
to have a sweet tooth U شیرینی دوست بودن
A steadfast (constant) friend. U دوست ثابت وپابر جا
He is a close friend of mine . U دوست نزدیک من است
I don't like this. من این را دوست ندارم.
dressier U متداول لباس دوست
dressiest U متداول لباس دوست
dressy U متداول لباس دوست
amiable U مهربان دوست داشتنی
electrophilic reagent U واکنشگر الکترون دوست
enemy in liken of friend U دشمن در لباس دوست
endearing U دوست داشتنی کننده
family man U مرد خانواده - دوست
family men U مرد خانواده - دوست
plants U گیاه
lungwort U شش گیاه
greenstuff U گیاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com