Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
altitude tints
U
گویا کردن نقشه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
Pronoia
U
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
methought
U
گویا
communicative
U
گویا
one would say
U
گویا
expressive
U
گویا
perhaps
U
گویا
as thought
U
گویا
rational
U
گویا
illustrative
U
گویا
methinks
U
گویا
A telling reason .
U
دلیل گویا
inexpressive
U
غیر گویا
rational fraction
U
کسر گویا
rational numbers
U
اعداد گویا
rational number
U
عدد گویا
rational numbers
U
اعدد گویا
[ریاضی]
law of rational indices
U
قانون اندیسهای گویا
rational number
U
عدد گویا
[ریاضی]
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
it look like rain
U
گویا خیال باریدن دارد
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
you do not seem well
U
گویا حالتان خوش نیست سالم بنظر نمیایید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
stripping
U
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
setting out
U
پیاده کردن نقشه
to foil a plan
U
خنثی کردن نقشه ای
scheme
U
نقشه طرح کردن
to spoil ones game
U
نقشه یاکارکسیراخراب کردن
to foil a plan
U
نقش بر آب کردن نقشه ای
schemes
U
نقشه طرح کردن
mapping
U
نقشه برداری کردن
map reading
U
نقشه خوانی کردن
schemed
U
نقشه طرح کردن
reduction
U
کوچک کردن نقشه
map orientation
U
توجیه کردن نقشه
reductions
U
کوچک کردن نقشه
To roll up the map. ,
U
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
compass
U
نقشه کشیدن اختراع کردن
machinate
U
نقشه کشیدن تدبیر کردن
photo interpretation
U
نقشه کردن عکس هوایی
to torpedo
U
خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
to plan a building
U
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
reconstituting
U
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes
U
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituted
U
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitute
U
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
back-up
U
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back up
U
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
plan
U
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
change horses in midstream
<idiom>
U
وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
plans
U
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
reseau
U
شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
map sheet
U
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
lattice
U
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattices
U
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
projection print
U
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
target materials
U
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting
U
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
fixes
U
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
fix
U
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
bessel method
U
پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
projection
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
polar stereographic
U
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
grid navigation
U
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
trimsize
U
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
projections
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
hill shading
U
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map plane
U
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
plan
U
نقشه
outlining
U
نقشه
outlines
U
نقشه
draftsman
U
نقشه کش
visual aid
U
نقشه
outlined
U
نقشه
outline
U
نقشه
projects
U
نقشه
models
U
نقشه
plotted
U
نقشه
modelled
U
نقشه
plots
U
نقشه
modeled
U
نقشه
model
U
نقشه
plot
U
نقشه
maps
U
نقشه
planless
U
بی نقشه
plan view
U
نقشه کف
designs
U
نقشه
draftsmen
U
نقشه کش
draughtsman
U
نقشه کش
draughtsmen
U
نقشه کش
map maker
U
نقشه کش
cartograph
U
نقشه
design
U
نقشه
plans
U
نقشه کف
plan
U
نقشه کف
planner
U
نقشه کش
planners
U
نقشه کش
map
U
نقشه
plans
U
نقشه
plotless
U
بی نقشه
plat
U
نقشه
program
U
نقشه
tracer
U
نقشه کش
programs
U
نقشه
projected
U
نقشه
charting
U
نقشه
schemed
U
نقشه
project
U
نقشه
scheme
U
نقشه
tracers
U
نقشه کش
schemes
U
نقشه
charts
U
نقشه
drawings
U
نقشه
rambling
U
بی نقشه
chart
U
نقشه
mounted map
U
نقشه
cartographers
U
نقشه کش
cartographer
U
نقشه کش
drawing
U
نقشه
designers
U
نقشه کش
charted
U
نقشه
designer
U
نقشه کش
pictomap
U
نقشه عکسی
nautical chart
U
نقشه دریانوردی
idea
U
نقشه کار
nautical chart
U
نقشه دریایی
projections
U
نقشه کشی
engine
U
نقشه کشیدن
projection
U
نقشه کشی
my cake is dough
U
نقشه ام باطل شد
mercator chart
U
نقشه مرکاتور
map reading
U
نقشه خوانی
map scale
U
مقیاس نقشه
mapping
U
نقشه برداری
mapwise
U
نقشه وار
contour map
U
نقشه برجسته
construction drowling
U
نقشه کارگاهی
memory map
U
نقشه حافظه
memory mapping
U
نقشه حافظه
constant helm plan
U
نقشه زیگزاگ
land map
U
نقشه جغرافیایی
control map
U
نقشه مادر
ideas
U
نقشه کار
pinning
U
سنجاق نقشه
operation map
U
نقشه عملیات
original map
U
نقشه اصلی
part plan
U
نقشه جزیی
original map
U
نقشه مادر
cadastral map
U
نقشه استراتژیکی
draughtsmanship
U
نقشه کشی
cadastral map
U
نقشه ثبتی
hook-ups
U
نقشه اویزان
pinned
U
سنجاق نقشه
hook-up
U
نقشه اویزان
cognitive map
U
نقشه شناختی
chartography
U
نقشه کشی
chartography
U
ترسیم نقشه
chart series
U
سری نقشه ها
brodmann's map
U
نقشه برودمن
operation map
U
نقشه عملیاتی
chart desk
U
میز نقشه
surveys
U
نقشه برداری
pin
U
سنجاق نقشه
hook up
U
نقشه اویزان
drawings
U
نقشه کارگاهی
index map
U
نقشه راهنما
drawing
U
نقشه کشی
indifference map
U
نقشه بی تفاوتی
planning
U
نقشه کشی
installation plan
U
نقشه ی نصب
interchart
U
در داخل نقشه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com