English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
variant U گوناگون مختلف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
variform U گوناگون مختلف الشکل
various books U کتابهای گوناگون یا مختلف
varriform U دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
Other Matches
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
charting U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
systems analysis U ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
fractional U اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
blocage U [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
selectable U مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
symbiosis U همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
heterogeneous network U سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
fdm U انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
paint program U نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocates U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functions U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common U درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
buses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequencies U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous U مختلف الجنس و مختلف النوع
profiling U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
highways U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
hunting design U طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
sundry U گوناگون
variate U گوناگون
multiple U گوناگون
pied U گوناگون
sundries U گوناگون
mixtilineal U گوناگون خط
protean U گوناگون
odd and ends U گوناگون
varicolored U گوناگون
heterochromous U گوناگون
various U گوناگون
variegated U گوناگون
diverse U گوناگون
miscellaneous U گوناگون
varied U گوناگون
multifarious U گوناگون
diversified U گوناگون ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
diversify U گوناگون ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
oddments U مواد گوناگون
miscellaneously U بطور گوناگون
multiple U چندلا گوناگون
varietal U گوناگون پر از تنوعات
varia U مطالب گوناگون
undervarious U بعناوین گوناگون
varia U اشیا گوناگون
under various titles U به عناوین گوناگون
versicolor U برنگهای گوناگون
wide-ranging U متنوع - گوناگون
here and there <idiom> U درمکانهای گوناگون
variegated colours U رنگهای گوناگون
miscellanies U مجموعهای از مطالب گوناگون
heterochromous U دارای رنگهای گوناگون
sundry U اقلام متفرقه گوناگون
miscellany U مجموعهای از مطالب گوناگون
manifoldly U بطور متعدد یا گوناگون
polyphagia U خورنده غذاهای گوناگون
humoursomeness U حالات ویژه گوناگون
symposiums U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposium U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
varied U دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
catchall U فرف یامخزن اشیاء گوناگون
polyvalent U دارای پادگن ها یا پادتنهای گوناگون
job lots U کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
to compare apples and oranges <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
job lot U کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
symposia U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
redundancies U تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
combination carrier U کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
Reforms are needed in various directions. U تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
progressive attack U پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
multi purpose vehicle U وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
moto scramble U مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
omnibus bill U لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
redundancy U تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
universal provider U سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
hexapla U کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد
input output table U بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
to ring the changes U کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
heteromorphic U جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
panopticon U نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
redundant information U یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
instructional computing U فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
montage U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
boilerplate U قطعهای از متن که بارهاکلمه به کلمه در سندهای گوناگون استفاده میشودورق اهن دیگ بخار
maypole U تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
p system U سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
hypercard U نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
the incidents of a journey U رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
mask design U اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
disparate U مختلف
various U مختلف
divergent U مختلف
variegated U مختلف
varying U مختلف
miscellaneous U مختلف
sundry U مختلف
diverse U مختلف
discrepant U مختلف
off U مختلف
dissimilar U مختلف
two discrepant stories U دو حکایت مختلف
half breed U از نژاد مختلف
miscellaneous works U کارهای مختلف
variously U بطور مختلف
heterochromatic U مختلف اللون
diverse U مختلف مخالف
variate U مختلف کردن
half caste U ازنژاد مختلف
several U جدا مختلف
polyphyletic U مختلف الاجداد
polyphyletic U از نژادهای مختلف
diversely U به اشکال مختلف
asynchronous U مختلف الزمان
stock markets U بورس کالاهای مختلف
holdall U جعبه اسبابهای مختلف
multifarious U دارای انواع مختلف
intercollegiate U بین کالجهای مختلف
holdalls U جعبه اسبابهای مختلف
internationals U مربوط به کشورهای مختلف
stock market U بورس کالاهای مختلف
interrace U بین نژادهای مختلف
miscellanist U نویسنده مطالب مختلف
team tennis U بازیهای مختلف تنیس
stage U مراحل مختلف یک موشک
stages U مراحل مختلف یک موشک
varisized U دارای اندازههای مختلف
eccentric U مختلف المرکز بودن
syntax U هم اهنگی قسمتهای مختلف
international U مربوط به کشورهای مختلف
multi tone horn U بوق با اصوات مختلف
eccentrics U مختلف المرکز بودن
heterochromatic U دارای رنگهای مختلف
commodity loading U بارگیری کالاهای مختلف
rank and file U شئون مختلف نظامی
The various strata of society. U طبقات مختلف اجتماع
interracial U بین نژادهای مختلف
plugs U ورودی که به وسایل مختلف
plugging U ورودی که به وسایل مختلف
plug U ورودی که به وسایل مختلف
play off <idiom> U رفتار مختلف با اشخاص
disjunctive U دارای دو شق مختلف فصلی
run around <idiom> U گردش درمناطق مختلف
process U مراحل مختلف چیزی
processes U مراحل مختلف چیزی
diversiform U دارای اشکال مختلف
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
syncretic U تلفیق کننده عقاید مختلف
polygenesis U پیدایش انسان ازنژادهاومبادی مختلف
blocky U پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
stochastic U دارای تغییردر مواقع مختلف
walleye U انواع مختلف اردک ماهی
FTAM U بین سیستمهای کامپیوتری مختلف
figure skate U اسکیت با انجام حرکات مختلف
polytechnical U وابسته به علوم عملی مختلف
allomorph U تصاریف مختلف کلمه یا فعل
walleyed U انواع مختلف اردک ماهی
polytechnic U وابسته به علوم عملی مختلف
homonymous U دارای دویاچند معنی مختلف
polytechnics U وابسته به علوم عملی مختلف
interbreed U نژادهای مختلف را با هم پیوند کردن
scatter around <idiom> U غیرمحتاطانه درجاهای مختلف گذاشتن
catamarans U قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
catamaran U قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
multi rate meter U کنتور با چند نرخ مختلف
general purpose machine U دستگاه برای اهداف مختلف
bipolar U تراترسیتور با سه لایه مختلف به صورت -p -n p یا -n -p n
fun house U محل سرگرمی وتفریحات مختلف
outcross U امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
cat's cradle U ساختن طرحهای مختلف با نخ و انگشتان
adapter U دوشاخهای که به وسایل با ورودیهای مختلف
interdisciplinary U مربوط به رشتههای مختلف علمی
bytes U کامپیوتر با طول کلمه مختلف
gather U دریافت داده از منابع مختلف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com