Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
luncheon meat
U
گوشت پخته و آماده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cold cuts
U
گوشت پخته سرد
stroganoff
U
گوشت پخته نازک با خردل
hash
U
گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
baked beans
U
لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
well done
[fully cooked]
<adj.>
U
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
fully cooked
<adj.>
U
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
The meet is overdone.
این گوشت خیلی پخته و سرخ شده است.
broth
U
غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
processed silk
U
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
salami
U
گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
pre-treatment
U
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
pomace
U
گوشت سیب گوشت میوه
club steak
U
قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
terracotta
U
گل پخته
coction
U
پخته
ripest
U
پخته
riper
U
پخته
underdone
U
کم پخته
ripe
U
پخته
sunbaked
U
افتاب پخته
soden
U
نیم پخته
fired brick
U
اجر پخته
dough baked
U
نیم پخته
half baked
U
نیم پخته
boiled
U
پخته شده
sodden
U
نیم پخته
well done
U
خوب پخته
half-baked
U
نیم پخته
slack baked
U
نیم پخته
burnt brick
U
خشت پخته
spatchcock
U
بشتاب پخته
biffin
U
سیب پخته
samel
U
نیم پخته
convenience food
U
خوراک پیش پخته
well-done steak
U
استیک کاملا پخته
liverwurst
U
سوسیس جگر پخته
warmed over
U
دوباره پخته شده
boild egg
U
تخم مرغ پخته
He has cooked a pottage for you.
<proverb>
U
برایت آش پخته است .
underdo
U
نیم پخته کردن
underbaked
U
نیم پخته ناپخته
sunny side up
U
فقط یک طرفش پخته
it was cooked to rags
U
انقدر پخته شدکه له شد
arch brick
U
اجر زیاد پخته
rarer
U
لطیف نیم پخته
it is half cooked
U
نیم پخته است
rarest
U
لطیف نیم پخته
hard baked
U
سفت پخته شده
convenience foods
U
خوراک پیش پخته
rare
U
لطیف نیم پخته
overdone
U
خیلی پخته و سرخ شده
body brick
U
اجر خوب پخته شده
bakemeat
U
شیرینی اردی غذای پخته
boild egg soft
U
تخم مرغ پخته عسلی
first class brick
U
اجر خوب پخته شده
boild egg hard
U
تخم مرغ پخته سفت
warmed over
U
زیادتر ازمعمول پخته شده
I want my steak well done.
U
می خواهم استیکم خوب پخته با شد
baked meat
U
شیرینی اردی غذای پخته
succotash
U
غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
Cooked vegetables digest easily.
U
سبزی پخته زود هضم است.
pale brick
U
اجری که خوب پخته نشده است
cow heel
پاچه گاو پخته و دلمه شده
gigot
U
ران گوسفند و غیره که پخته باشد
medium steak
U
استیک متوسط سرخ یا پخته شده
dumpling
U
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
The project is not fully developed yet.
U
این طرح هنوز پخته وآماده نیست
apple dumpling
U
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
dumplings
U
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
waffle
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffled
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffling
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffles
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
hominy
U
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
macedoine
U
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
parfait
U
دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
strudel
U
ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
at one's fingertips
<idiom>
U
آماده
able
آماده
accommodate
آماده کردن
in the pipeline
[Colloquial]
U
در آماده سازی
handshaking
U
آماده دریافت
give-and-take
U
آماده به توافق
make provisions
U
آماده کردن
make preparations
U
آماده کردن
make arrangements
U
آماده کردن
accessible
آماده پذیرایی
up to
<idiom>
U
آماده شیطنت
get ready
<idiom>
U
آماده شدن از
take up arms
<idiom>
U
آماده جنگیدن
in arms
<idiom>
U
آماده جنگیدن
set out
<idiom>
U
آماده سفرشدن
up in arms
<idiom>
U
آماده حمله
here goes nothing
<idiom>
U
آماده شروع
go ahead
<idiom>
U
آماده کار شدن
to stand ready to
[+ verb]
U
آماده بودن برای
psyched up
<idiom>
U
آماده انجام کار
to stand ready for
[+ noun]
U
آماده بودن برای
colder
U
بدون آماده بودن
get set
<idiom>
U
آماده شروع شدن
cold
U
بدون آماده بودن
coldest
U
بدون آماده بودن
colds
U
بدون آماده بودن
fair game
U
طعمهی حاضر و آماده
dinner etc. is served
U
غذا آماده است
red alert
U
حالت آماده باش
red alerts
U
حالت آماده باش
promise the moon
<idiom>
U
آماده انجام کار
prone to do something
آماده کردن برای
in store
<idiom>
U
آماده بوقوع پیوستن
to prepare
[for]
U
آماده شدن
[به یا برای]
preparation
U
آماده کردن چیزی
preparations
U
آماده کردن چیزی
up for grabs
<idiom>
U
آماده رقابت شدن
at someone's beck and call
<idiom>
U
همیشه آماده پذیرایی
preserved meat
U
گوشت
proud flesh
U
گوشت نو
granulation tissue
U
گوشت نو
pulpless
U
بی گوشت
viand
U
گوشت
meat
U
گوشت
meats
U
گوشت
brawn
U
گوشت
basting
U
گوشت
flesh
U
گوشت
flesh and blood
U
گوشت
flesh-and-blood
U
گوشت
cast the first stone
<idiom>
U
همیشه آماده جنگیدن است
to be in season
[in heat]
U
آماده جفتگیری بودن
[جانورشناسی]
able
آماده بودن آرایش دادن
retakes
U
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaken
U
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaking
U
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
forthcoming
<adj.>
U
آماده به ارائه
[نزدیک به تحقق]
Since you are not ready ...
U
چونکه هنوز آماده نیستی...
As you are not ready ...
U
چونکه هنوز آماده نیستی...
precompiled code
U
کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا
on call
<idiom>
U
آماده برای ترک خدمت
Please have my bill ready.
لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
My room hasn't been prepared.
اتاق من آماده نشده است.
hit the books
<idiom>
U
برای کلاس آماده شدن
prone to do something
آماده برای کردن کاری
to prepare something
U
چیزی را آماده کردن
[آشپزی]
retake
U
آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
carnification
U
گوشت سازی
meaty
U
گوشت دار
carneous
U
گوشت مانند
brisket
U
گوشت سینه
butchery business
U
گوشت فروشی
meatiest
U
گوشت دار
fruit pulp
U
گوشت میوه
meat fly
U
مگس گوشت
meatier
U
گوشت دار
blowfly
U
مگس گوشت
mangler
U
گوشت خرد کن
pancreas
U
خوش گوشت
pancreases
U
خوش گوشت
lambs
U
گوشت بره
sirloin
U
گوشت راسته
carrion
U
گوشت گندیده
sirloins
U
گوشت راسته
chopping board
U
تختهسبزیو گوشت
pork
U
گوشت خوک
lappet
U
گوشت اویخته
surloin
U
گوشت مازه
beef tea
U
جوهریاشیره گوشت
white meat
U
گوشت سفید
carnosity
U
گوشت زیاد
caruncle
U
گوشت پاره
pulpous
U
گوشت دار
incarnant
U
گوشت نو اور
shoulder
U
گوشت سردست
leg
U
گوشت ران
chop
U
گوشت دنده
killcalf
U
گوشت فروش
chop
U
گوشت کتلت
goose
U
گوشت غاز
leal meat
U
گوشت لخم
lenten
U
بی گوشت لاغر
masher
U
گوشت کوب
meatman
U
گوشت فروش
murrain
U
گوشت مرده
venison
U
گوشت گوزن
pemican
U
گوشت خشکانده
haslet
U
گوشت کبابی
mutton
U
گوشت گوسفند
consomme
U
اب گوشت تنگاب
diastasc
U
اب خوش گوشت
lamb
U
گوشت بره
flash hook
U
قلاب گوشت
flesh hook
U
قلاب گوشت کش
flesher
U
گوشت فروش
fleshmonger
U
گوشت فروش
french chop
U
گوشت دنده
spareribs
U
گوشت دنده
sarcophagous
U
گوشت خوار
fuzz ball
U
گوشت زیادی
gambrel
U
قلاب گوشت
red meat
U
گوشت گاووگوسفند
green meat
U
گوشت کهنه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com