Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ear witness
U
گواه بگوش شنیده شاهدسمعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phonendoscope
U
شنیده میشوند
to meet the ear
U
شنیده شدن
As soon as a shot was heard …
U
تا صدای تیر شنیده شد …
by ear
U
بگوش
i have heard it of old
U
از قبل این سخن را شنیده ام
inaudible
U
شنیده نشده غیر مسموع
covers
U
نگهبان بگوش
hearken
U
بگوش دل پذیرفتن
cover
U
نگهبان بگوش
coverings
U
نگهبان بگوش
auric
U
وابسته بگوش یاسامعه
unheard
U
بگوش نخورده غیرمسموع
annunciator
U
ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
They have had words ,I hear .
U
شنیده ام حرفشان شده ( بحث ؟ جدل لفظی )
chugs
U
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugging
U
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chug
U
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugged
U
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
soundest
U
به نظر رسیدن بگوش خوردن
sounds
U
به نظر رسیدن بگوش خوردن
sounded
U
به نظر رسیدن بگوش خوردن
euphoniously
U
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
sound
U
به نظر رسیدن بگوش خوردن
coverings
U
دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
ear cap
U
گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
ear tab
U
گوشی :چیزیکه بگوش میگذارندکه سرمانخورد
covers
U
دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
euphonically
U
برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
cover
U
دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
twangs
U
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twanged
U
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twang
U
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twanging
U
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
eaves droper
U
مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
pip squeak
U
نارنجکی که صدای ان مانندPIP-SQUEAK بگوش میرسد
witnesses
U
گواه
witnessing
U
گواه
warranter
U
گواه
testifier
U
گواه
proofs
U
گواه
witness
U
گواه
proof
U
گواه
evidence
U
گواه
voucher
U
گواه
vouchers
U
گواه
witnessed
U
گواه
eye witness
U
گواه عینی
eye-witness
U
گواه عینی
voucher
U
ضامن گواه
call to witness
U
گواه گرفتن
eye witness
U
گواه عینی
give evidence of
U
گواه دان
give evidence of
U
گواه اوردن
vouchers
U
ضامن گواه
eyewitness
U
گواه عینی
control group
U
گروه گواه
witness
U
گواه اوردن
witnesses
U
گواه اوردن
witnessing
U
گواه اوردن
state's evidence
U
گواه جنایی
witnessed
U
گواه اوردن
witnesses
U
دیدن گواه بودن بر
witnessed
U
دیدن گواه بودن بر
witness heaven!
U
خدا گواه است
state's evidence
U
گواه دادگاه جنایی
stand
U
جایگاه گواه در دادگاه
witnessing
U
دیدن گواه بودن بر
attestor
U
گواهی دهنده گواه
witness
U
دیدن گواه بودن بر
witnessing
U
گواه شاهد شهادت دادن
witnesses
U
گواه شاهد شهادت دادن
eyewitness
U
شاهد عینی گواه خوددیده
eye-witnesses
U
شاهد عینی گواه خوددیده
eyewitnesses
U
شاهد عینی گواه خوددیده
witness
U
گواه شاهد شهادت دادن
witnessed
U
گواه شاهد شهادت دادن
witness box
U
جایگاه شهود گواه جای
nuncupation
U
افهار مطلبی در پیش گواه بزبان گویی
intestable
U
وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
Brontide
U
نوعی صدا
[صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
observer
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com