Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
notarization
U
گواهی محضری و رسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
certified copy
U
رونوشت گواهی رسمی شده
natarize
U
محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
registered by a notary public
U
محضری
notarial
U
محضری
civil marriages
U
ازدواج محضری
civil marriage
U
ازدواج محضری
probate
U
گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eyewitnesses
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eye-witnesses
U
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate
U
گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
certifying
U
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies
U
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify
U
تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
grade
U
گواهی
evidence
U
گواهی
witnesses
U
گواهی
attestation
U
گواهی
deposition
U
گواهی
witnessing
U
گواهی
witnessed
U
گواهی
testimony
U
گواهی
depositions
U
گواهی
certificate
[official document]
U
گواهی
attestation
U
گواهی
witness
U
گواهی
report
U
گواهی
legalization
U
گواهی
warrants
U
گواهی
warranting
U
گواهی
certificate
U
گواهی
certificates
U
گواهی
oral evidence
U
گواهی
warranted
U
گواهی
testimonies
U
گواهی
mark
U
گواهی
reference
[testimonial]
U
گواهی
warrant
U
گواهی
certification
U
گواهی
health certificate
U
گواهی بهداشت
certificates
U
گواهی نامه
deposition
U
گواهی کتبی
deposing
U
گواهی دادن
deposes
U
گواهی دادن
witness
U
گواهی دادن
treasury warrant
U
گواهی خزانه
to call in evidence
U
گواهی خواستن از
to bear witness
U
گواهی دادن
to bear testimony
U
گواهی دادن
testis
U
تخم گواهی
interim certificates
U
گواهی موقت
testimonials
U
گواهی نامه
insurance certificate
U
گواهی بیمه
inspection certificate
U
گواهی نظارت
depose
U
گواهی دادن
inspection certificate
U
گواهی بازرسی
testimonial
U
گواهی نامه
warrants
U
گواهی کردن
warranting
U
گواهی حکم
warranting
U
گواهی کردن
warranted
U
گواهی حکم
warranted
U
گواهی کردن
certified
U
گواهی شده
false testimony
U
گواهی کذب
warrant
U
گواهی حکم
quality certificate
U
گواهی کیفیت
qualifying certificate
U
گواهی صلاحیت
deponent
U
گواهی نویس
warrant
U
گواهی کردن
certifying
U
گواهی کردن
warrants
U
گواهی حکم
certify
U
گواهی کردن
speak well for
U
گواهی دادن
attest
U
گواهی دادن
attested
U
گواهی دادن
certificate
U
گواهی نامه
attesting
U
گواهی دادن
attests
U
گواهی دادن
certifies
U
گواهی کردن
testifying
U
گواهی دادن
false evidence
U
گواهی کدب
testified
U
گواهی دادن
certification
U
گواهی کردن
certificate of a doctor
U
گواهی پزشک
death certificates
U
گواهی فوت
death certificate
U
گواهی فوت
certificate of analysis
U
گواهی بررسی
testifies
U
گواهی دادن
testify
U
گواهی دادن
certified check
U
چک گواهی شده
call in evidence
U
گواهی خواستن از
call to witness
U
گواهی خواستن از
certificate of compliance
U
گواهی تطبیق
certificate of damage
U
گواهی خسارت
certificate of quantity
U
گواهی مقدار
certificate of receipt
U
گواهی رسید
certificate of receipt
U
گواهی وصول
certificate of survey
U
گواهی بازرسی
bill of health
U
گواهی تندرستی
bill of health
U
گواهی بهداشت
certificate of survey
U
گواهی بازدید
certificate of quantity
U
گواهی کمیت
certificate of quality
U
گواهی کیفیت
certificate of death
U
گواهی فوت
certificate of deposit
U
گواهی سپرده
certificate of health
U
گواهی بهداشت
certificate of inspection
U
گواهی بازرسی
certificate of measurement
U
گواهی مقدار
certificate of measurement
U
گواهی وزن
certificate of origin
U
گواهی مبدا
certificate of origin
U
گواهی مبداء
certificate of weight
U
گواهی وزن
licensing
U
گواهی نامه
bear witness
U
گواهی دادن
birth certificate
U
گواهی تولد
witnessing
U
گواهی دادن
evidence
U
ملاک گواهی
license
U
گواهی نامه
certificating of quantity
U
گواهی کمیت
depositions
U
گواهی کتبی
clean bill of health
<idiom>
U
گواهی سلامتی
witnesses
U
گواهی دادن
back letter
U
گواهی تضمین
certifier
U
گواهی کننده
bear testimony
U
گواهی دادن
warrantable
U
قابل گواهی
witnessed
U
گواهی دادن
affiant
U
گواهی نویس
certificates
U
گواهی صادر کردن
certificate of deposits
U
گواهی نامه سپرده
vindicable
U
قابل گواهی واثبات
cover note
U
گواهی بیمه نامه
cover note
U
گواهی پوشش بیمه
notice of non payment
U
گواهی عدم پرداخت
notice of dishonour
U
گواهی عدم پرداخت
marriage lines
U
گواهی نامه عروسی
bill of health
U
گواهی صحت مزاج
to call any one in testimony
U
از کسی گواهی خواستن
subscriping witness
U
گواهی کننده سند
packing note
U
گواهی بسته بندی
attestor
U
گواهی دهنده گواه
certificate
U
گواهی صادر کردن
certificate of deposit
U
گواهی پول سپرده
presaged
U
گواهی دادن بر خبردادن از
presages
U
گواهی دادن بر خبردادن از
presaging
U
گواهی دادن بر خبردادن از
scrip
U
گواهی نامه موقت
perjure
U
گواهی دروغ دادن
perjures
U
گواهی دروغ دادن
d. certificate
U
گواهی نامه مرخصی
perjuring
U
گواهی دروغ دادن
to give evidence before the court
U
در دادگاه گواهی دادن
certificate of exclusive inheritance
U
گواهی انحصار وراثت
presage
U
گواهی دادن بر خبردادن از
certificate of measurement
U
گواهی اندازه و ابعاد
hearing of evidence
U
شنوایی گواهی
[حقوق]
taking of evidence
U
شنوایی گواهی
[حقوق]
false witness
U
گواهی یاشهادت دروغ
give evidence of
U
گواهی دادن در مورد
share certificate
U
گواهی مالکیت سهام
attestation
U
امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
bankrupts certificate
U
گواهی نامه اعاده حیثیت
clean bill of health
U
گواهی نامه بهداشت کشتی
grant probate of a will
U
صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
depone
U
عزل نمودن گواهی دادن
docl pass
U
گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
in witness whereof
U
برای گواهی مراتب بالا
test
U
شهادت گواهی بازرسی کردن
to give evdience
U
گواهی دادن مدرک بودن از
testimonialize
U
گواهی نامه یا رضایت دادن
testamur
U
گواهی نامه گذراندن امتحانات
hearing of evidence
U
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
tests
U
شهادت گواهی بازرسی کردن
taking of evidence
U
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
perjury
U
سوگند شکنی گواهی دروغ
tested
U
شهادت گواهی بازرسی کردن
captions
U
گواهی مندرج درروی سند
caption
U
گواهی مندرج درروی سند
I hereby certify that ….
U
بدینوسیله تصدیق ( گواهی ) می نمایم که …
To authenticate a signature.
U
تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
probate
U
رونوشت گواهی شده وصیت نامه
vouchee
U
کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
matricula
U
دفتر ثبت گواهی نامه نویسی
floater
U
گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
internal evidence
U
مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
estreat
U
رونوشت گواهی شده پیش نویس دادگاه
cdp
U
Processing Data Certificationin گواهی پردازش داده
ccp
U
Programming inComputer Certificate گواهی برنامه نویسی کامپیوتر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com