Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
larder
U
گنجه خوراک خوراکی
larders
U
گنجه خوراک خوراکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gastronome
U
EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
armoire
U
گنجه
ambry
U
گنجه
cupboards
U
گنجه
locker
U
گنجه
lockers
U
گنجه
cupboard
U
گنجه
cabinets
U
گنجه
cabinet
U
گنجه
wardrobes
U
گنجه
wardrobe
U
گنجه
buffet d'eau
U
گنجه
armarium
U
گنجه
cuddy
U
گنجه
commodes
U
گنجه کشودار
commode
U
گنجه کشودار
clothes press
U
گنجه جا رختی
chest of drawers
U
گنجه کشودار
chests of drawers
U
گنجه کشودار
closets
U
گنجه خصوصی
closeted
U
گنجه خصوصی
closet
U
گنجه خصوصی
closeting
U
گنجه خصوصی
cabinetmaker
U
گنجه ساز
cupboard
U
گنجه فروف غذاوغیره
cupboards
U
گنجه فروف غذاوغیره
the food was smoked
U
خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
kitchen cabinet
U
اشکاف یا گنجه مخصوص فروف اشپزخانه
abacus
U
گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
abacuses
U
گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
chow
U
خوراکی
chows
U
خوراکی
meal
U
خوراکی
meals
U
خوراکی
edible
U
خوراکی
eating
U
خوراکی
viands
U
خوراکی
cates
U
خوراکی
comestible
U
خوراکی
bureaus
U
دایره میز کشودار یا خانه دار گنجه جالباسی
bureau
U
دایره میز کشودار یا خانه دار گنجه جالباسی
what not
U
قفسه گنجه طاقچه دار کتاب دان جا کتابی
trophic level
U
تراز خوراکی
green vegetable
U
سبزی خوراکی
articles of food
U
موادغذایی یا خوراکی
oysters
U
صدف خوراکی
oyster
U
صدف خوراکی
strawberries
U
چلیک خوراکی
strawberry
U
چلیک خوراکی
mussles
U
صدف خوراکی
green meat
U
گیاه خوراکی
altar of repose
U
[طاقچه یا گوشه محراب کلیسا که گنجه ای از نان مقدس در آن است.]
potherb
U
سبزیهای معطر خوراکی
salmonberry
U
تمشک سرخ خوراکی
cero
U
نوعی ماهی خوراکی
champignon
U
نوعی قارچ خوراکی
pinyon
U
تخم خوراکی کاج
sego
U
پیاز خوراکی زنبق
roughage
U
مواد خوراکی زبر
pinon
U
تخم خوراکی کاج
truffles
U
قارچ خوراکی دنبلان
truffle
U
قارچ خوراکی دنبلان
morelle
U
قارچ مورکلای خوراکی
periwig
U
نوعی صدف خوراکی
morel
U
قارچ مورکلای خوراکی
meadow mushroom
U
قارچ خوراکی معمولی
turbot
U
ماهی پهن خوراکی
shell bean
U
لوبیایی که مغز ان خوراکی است
short order
U
خوراکی که زود مهیا میشود
winkle
U
جابجا کردن حلزون خوراکی
winkles
U
جابجا کردن حلزون خوراکی
root crop
U
محصولات دارای ریشههای خوراکی
greenling
U
نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
root crops
U
محصولات دارای ریشههای خوراکی
cantarellus
U
نوعی قارچ کوهی خوراکی
spat
U
: حلزون خوراکی خیلی کوچک
sockeye
U
ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
porgy
U
ماهی خوراکی دندان دار
porgee
U
ماهی خوراکی دندان دار
gemma
U
نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
terrapins
U
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
To decay . To go bad .
U
فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
burnt offering
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
giblet
U
احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
geoduck
U
نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
burnt offerings
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
snapping turtle
U
لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
whiting
U
ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
terrapin
U
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
white crappie
U
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
shad
U
شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
hasty pudding
U
خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
green turtle
U
لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
timbale
U
خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
littleneck clam
U
نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
pitting corrosion
U
سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
fares
U
خوراک
faring
U
خوراک
meats
U
خوراک
repast
U
خوراک
fared
U
خوراک
passage money
U
خوراک
pabulum
U
خوراک
fare
U
خوراک
nutrition
U
خوراک
messes
U
:یک خوراک
mess
U
:یک خوراک
feeds
U
خوراک
repasts
U
خوراک
intakes
U
خوراک
messmate
U
هم خوراک
butterpump
U
غم خوراک
at mess
U
سر خوراک
tucker
U
خوراک
viands
U
خوراک
victuals
U
خوراک
feed
U
خوراک
meat
U
خوراک
oligotrophic
U
کم خوراک
intake
U
خوراک
tacks
U
خوراک
chows
U
خوراک
tacking
U
خوراک
nutriments
U
خوراک
chow
U
خوراک
nourishment
U
خوراک
tacked
U
خوراک
nutriment
U
خوراک
keeps
U
خوراک
tack
U
خوراک
foods
U
خوراک
keep
U
خوراک
food
U
خوراک
clam
U
حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clams
U
حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
pomfret
U
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sitophobia
U
خوراک هراسی
recipe
U
خوراک دستور
eating house
U
خوراک پزخانه
recipes
U
خوراک دستور
slipslop
U
خوراک ابکی
feedstuff
U
خوراک حیوانات
plat du jour
U
خوراک روز
aliment
U
خوراک دادن
dishes
U
سینی خوراک
dosages
U
یک خوراک دارو
to d. up
U
خوراک گذاردن
timbale
U
خوراک دلمه
chop house
U
خوراک خانه
treat
U
خوراک رایگان
dosage
U
یک خوراک دارو
treated
U
خوراک رایگان
treats
U
خوراک رایگان
food gathering
U
خوراک اوری
frugal food
U
خوراک ساده
he partook of fare
U
در خوراک ما شریک شد
preparation of food
U
تهیه خوراک
kingfisher
U
ماهی خوراک
menu
U
فهرست خوراک
support
[nourish, feed]
U
خوراک دادن
grub
U
خوراک خواربار
meal time
U
وقت خوراک
meal time
U
موقع خوراک
hors d'oeuvre
U
پیش خوراک
suave
U
خوش خوراک
queasiness
U
سنگینی خوراک
slops
U
خوراک ابکی
regaling
U
خوراک لذیذ
regales
U
خوراک لذیذ
regaled
U
خوراک لذیذ
regale
U
خوراک لذیذ
grubs
U
خوراک خواربار
grubbed
U
خوراک خواربار
menus
U
فهرست خوراک
heterotroph
U
خوراک گیر
piece de resistance
U
خوراک اصلی
dish
U
سینی خوراک
gourmet
U
خوراک شناس
cannon fodder
U
خوراک توپ
gourmets
U
خوراک شناس
feeds
U
خوراک علوفه
dosing
U
یک خوراک دارو
feeds
U
خوراک دادن
plats du jour
U
خوراک روز
doses
U
یک خوراک دارو
eating
U
خورد و خوراک
food stamps
U
تمبر خوراک
health food
U
خوراک بهداشتی
health foods
U
خوراک بهداشتی
food stamp
U
تمبر خوراک
junk food
U
گنده خوراک
eating
U
خوش خوراک
nourish
U
خوراک دادن
nourished
U
خوراک دادن
nourishes
U
خوراک دادن
junk foods
U
گنده خوراک
feeder
U
خوراک دهنده
feeders
U
خوراک دهنده
viand
U
خوراک ماکولات
insect
U
کرم خوراک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com