Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pondage
U
گنجایش حوض یا استخر انباشتن اب در حوض یااستخر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hoard
U
انباشتن
stashed
U
انباشتن
stacks
U
انباشتن
stashes
U
انباشتن
stacked
U
انباشتن
stashing
U
انباشتن
stack
U
انباشتن
hills
U
انباشتن
accumulate
U
انباشتن
hoarded
U
انباشتن
hoards
U
انباشتن
stash
U
انباشتن
stuffed
U
انباشتن
stuff
U
انباشتن
stuffs
U
انباشتن
hoarding
U
انباشتن
hoardings
U
انباشتن
agglomerate
U
انباشتن
cumulate
U
انباشتن
cumulation
U
انباشتن
accrues
U
انباشتن
accrue
U
انباشتن
stuffing
U
انباشتن
bulk
U
انباشتن
accumulates
U
انباشتن
accruing
U
انباشتن
hill
U
انباشتن
accumulating
U
انباشتن
roll up
U
انباشتن
treasur up
U
انباشتن
football pools
U
استخر
ponds
U
استخر
reservoir
U
استخر
reservoirs
U
استخر
tank
U
استخر
pond
U
استخر
lake
U
استخر
stank
U
استخر
lakes
U
استخر
pool
U
استخر
lin
U
استخر
linn
U
استخر
swag
U
استخر
water reservoir
U
استخر
watering place
U
استخر
pooled
U
استخر
pools
U
استخر
stuffs
U
چپاندن انباشتن
stuff
U
چپاندن انباشتن
stack up
U
روی هم انباشتن
stuffed
U
چپاندن انباشتن
huddle
U
روی هم انباشتن
fill
U
انباشتن اکندن
assemble
U
انباشتن گرداوردن
assembled
U
انباشتن گرداوردن
assembles
U
انباشتن گرداوردن
fills
U
انباشتن اکندن
stow
U
پریدن انباشتن
stowing
U
پریدن انباشتن
huddling
U
روی هم انباشتن
stows
U
پریدن انباشتن
huddles
U
روی هم انباشتن
accumulate
U
رویهم انباشتن
accumulates
U
رویهم انباشتن
accumulating
U
رویهم انباشتن
stowed
U
پریدن انباشتن
huddled
U
روی هم انباشتن
pyramids
U
رویهم انباشتن
pyramid
U
رویهم انباشتن
dump
U
رونوشت انباشتن
public baths
U
استخر عمومی
bathhouse
U
گرمابه
[با استخر]
swimming pool
U
استخر شنا
sumps
U
استخر تهنشینی
sump
U
استخر تهنشینی
swimming pools
U
استخر شنا
indoor swimming pool
U
استخر سر پوشیده
baths
U
استخر عمومی
wading pool
U
استخر کودکان
pounded
U
استخر یا حوض اب
natatorium
U
استخر سرپوشیده
natatorium
U
استخر شنا
bathhouse
U
حمام
[با استخر]
pound
U
استخر یا حوض اب
lough
U
دریاچه استخر
swimming pool
U
حمام
[با استخر]
long course
U
استخر 05 متر
swimming bath
[British E]
[old-fashioned]
U
حمام
[با استخر]
swimming pool
U
گرمابه
[با استخر]
pounding
U
استخر یا حوض اب
pounds
U
استخر یا حوض اب
swimming bath
[British E]
[old-fashioned]
U
گرمابه
[با استخر]
garner
U
انبار کردن انباشتن
garnered
U
انبار کردن انباشتن
agglomerate
U
جمع کردن انباشتن
garners
U
انبار کردن انباشتن
stack
U
انباشتن پشته کردن
stacked
U
انباشتن پشته کردن
garnering
U
انبار کردن انباشتن
ingather
U
انباشتن خرمن برداشتن
overstuff
U
با اشیا زیاد انباشتن
stacks
U
انباشتن پشته کردن
baths
U
استخر شنای سرپوشیده
lapped
U
شناکردن طول استخر
lap
U
شناکردن طول استخر
diving well
U
قسمت عمیق استخر
persepolitan
U
اهل فارسه یا استخر
flip turn
U
برگشت انتهای استخر
inward dive
U
شیرجه پشت به استخر
plenish
U
با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
overstuff
U
بیش ازحد لزوم انباشتن
banks
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
content
U
گنجایش
volume capacity
U
گنجایش
inclusion
U
گنجایش
contenting
U
گنجایش
capacity
U
گنجایش
capacities
U
گنجایش
capaciousness
U
گنجایش
burdens
U
گنجایش
aptitude
U
گنجایش
aptitudes
U
گنجایش
burden
U
گنجایش
dry dock
U
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry docks
U
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
to store up something
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
basic capacity
U
گنجایش پایه
possible capacity
U
گنجایش ممکن
practical capacity
U
گنجایش عملی
pulmometry
U
سنجش گنجایش شش
saturation capacity
U
گنجایش اشباع
storage capacity
U
گنجایش انباره
total reservoir storage
U
گنجایش کل مخزن
vital capacity
U
گنجایش حیاتی
register capacity
U
گنجایش ثبات
dead storage
U
گنجایش مرده
modules
U
حوزه گنجایش
basic capacity
U
گنجایش مبنا
bearing capacity
U
گنجایش تحمل
field capacity
U
گنجایش زراعی
fan out
U
گنجایش خروجی
bulk storage
U
انباره پر گنجایش
channel capacity
U
گنجایش کانال
caliber
U
گنجایش استعداد
channel capacit
U
گنجایش مجرا
code capacity
U
گنجایش رمزرسانی
dead weight tonnage
U
گنجایش باری
fan in
U
گنجایش ورودی
cranial capacity
U
گنجایش جمجمه
energy content
U
گنجایش انرژی
at the top of one's bent
U
تا سرحد گنجایش
effective storage
U
گنجایش مفید
filed capacity
U
گنجایش میدانه
capacities
U
توانایی گنجایش
capacities
U
گنجایش استعداد
net register tonnage
U
گنجایش خالص
capacity
U
توانایی گنجایش
capacity
U
گنجایش استعداد
module
U
حوزه گنجایش
memory capacity
U
گنجایش حافظه
effective capacity
U
گنجایش مفید
gross tonnage
U
گنجایش حجمی
producing
U
گنجایش تولید
active storage
U
گنجایش مفید
active capacity
U
گنجایش مفید
incapacious
U
بی گنجایش ناقص
olympic size pool
U
اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
How deep is the swimming pool ?
U
گودی این استخر چقدر است ؟
block coefficient
U
ضریب گنجایش ناو
tonnage
U
گنجایش کشتی برحسب تن
capacious
U
گنجایش دار گشاد
available storage capacity
U
گنجایش مفید مخزن
truckload
U
به گنجایش یک ماشین باری
truckloads
U
به گنجایش یک ماشین باری
farad
U
واحد گنجایش برق
expanded , capacity
U
زیاد کردن گنجایش
tankage
U
گنجایش تانک یا مخزن
useable reservoir storage
U
گنجایش مفید مخزن
pulmometer
U
الت سنجش گنجایش شش
persepolis
U
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
technical foul
U
بازی با توپ واترپولو در حال ایستادن کف استخر
to gauge a person
U
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
All members are entitled to use the swimming pool.
U
همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند
unformatted
U
گنجایش دیسک مغناطیسی پیش از فرمت
fluid ounce
U
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
pneumatoneter
U
الت سنجش گنجایش تنفس ریه
fluid ounces
U
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
load
U
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
gauger
U
کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
loads
U
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
beach balls
U
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach ball
U
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
Shannon's Law
U
قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
gallonage
U
فرفیت چیزی بر حسب گالن تعداد گالنی که فرفی گنجایش دارد
metagnosticism
U
عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
microcomputer
U
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micros
U
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micro
U
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
VHD
U
نوعی دیسک ویدیویی با گنجایش بالا که میتواند حجم زیادی داده را ذخیره کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com