English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
guilt U گناه مجرمیت محکومیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
convictions U محکومیت مجرمیت
conviction U محکومیت مجرمیت
criminality U مجرمیت
culpability U مجرمیت
coniviction U مجرمیت
guiltiness U مجرمیت
conviction U محکومیت
convictions U محکومیت
coniviction U محکومیت
sentence U محکومیت
sentences U محکومیت
sentencing U محکومیت
condemnation U محکومیت
condemnations U محکومیت
foredoom U محکومیت قبلی
criminal conviction U محکومیت جنایی
guiltiness U محکومیت بزهکاری
proscription U تبعید محکومیت
reconviction U محکومیت مجدد
self condemnation U محکوم ساختن نفس محکومیت وجدایی
attaint U محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
summary conviction U حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
condemnations U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnation U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
cleanhanded U بی گناه
vises U گناه
faulted U گناه
fault U گناه
faults U گناه
misdemeanors U گناه
transgression U گناه
misdemeanour U گناه
irreproachable U بی گناه
misdemeanours U گناه
deep dyed U گناه
sackless U بی گناه
offense,etc U گناه
offense U گناه
offenceless U بی گناه
pure of guilt U بی گناه
niet culpable U بی گناه
misdemeanor U گناه
irreprehensible U بی گناه
delict U گناه
sinless U بی گناه
reproachless U بی گناه
vices U گناه
sinning U گناه
offenses U گناه
offence U گناه
guilt U گناه
guiltless U بی گناه
blameless U بی گناه
sin U گناه
sinned U گناه
vice U گناه
vice- U گناه
crime U گناه
irreprovable U بی گناه رد نکردنی
sin U گناه ورزیدن
erring U گناه کار
peccatophobia U گناه هراسی
sin of the f. U گناه جسم
peccabillo U گناه کوچک
mortal sin U گناه کبیره
resipiscent U معترف به گناه
sinning U گناه ورزیدن
venial sin U گناه صغیره
resipiscence U اقرار به گناه
sinned U گناه ورزیدن
to perpetrate a crime U گناه کردن
hamartophobia U گناه هراسی
blame U اشتباه گناه
venial U گناه صغیر
deadly sin U گناه کبیره
misdeed U جرم گناه
blaming U اشتباه گناه
misdeeds U جرم گناه
transgression U خطا گناه
remission U عذر گناه
crime U گناه کردن
guilt feeling U احساس گناه
absolution آمرزش گناه
blames U اشتباه گناه
blamed U اشتباه گناه
pardoner U کشیش امرزنده گناه
to purify from sin U از گناه پاک کردن
the f.of adem U گناه یا انحراف ادم
i may thank myself U گناه از خودم است
a guilty conscience [about] U وجدان با گناه [بخاطر]
incendiary crime U گناه اتش انگیزی
incestuously U با گناه نزدیکی بمحارم
impenitently U بالجاجت در گناه کاری
d.sin U گناه بزرگ عمدی
to sin agaist god U بخدا گناه ورزیدن
in flagrant delict U درعین ارتکاب گناه
of malice prepense U با قصد ارتکاب گناه
impemitently U بااصرار در گناه کاری
i am shaped in sin U در گناه سرشته شده ام
capital offence or crime U گناه مستوجب اعدام
besetting sin U گناه دست برندار
capital U گناه مستوجب اعدام سرمایه
to acknowledge your own guilt [culpability] U به گناه خود اقرار کردن
He was dismissed though (while) he was in fact innocent. U اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
to purify from sin U از قید گناه ازاد کردن
own up <idiom> U گناه رابه گردن گرفتن
to perpetrate a crime U گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
sin of omission U گناه فروگذاری از انجام امری
infallible U مصون از خطا منزه از گناه
absolve U کسی را از گناه بری کردن
salvationism U اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
original sin U نخستین گناه ادم ابوالبشر
absolved U کسی را از گناه بری کردن
absolving U کسی را از گناه بری کردن
puratorial U پاک کننده گناه کفارهای
absolves U کسی را از گناه بری کردن
dewy eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy-eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
i insist on his innocence U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
conscience-stricken U دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
i insist that he is innocent U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
peccability U ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
to feel a pang of guilt U ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
She is more culpable than the others. U او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
impenitence U سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
penance U تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
king's evidence U گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
misprision U گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. U او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
parricidal U وابسته به گناه پدر کشی یامادر کشی
to blame somebody for something U کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com