Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i suppose so
U
گمان میکنم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
i suspect him to be a liar
U
گمان میکنم دروغگو باشد
Other Matches
i wonder he did not catch cold
U
تعجب میکنم
I'd like to think that ...
U
من فرض میکنم که ...
really
U
احساس میکنم
I'm proud of you.
U
من بهت افتخار میکنم.
i have got him on my brain
U
همیشه به اوفکر میکنم
Have a seat, please!
U
خواهش میکنم بفرمایید !
Looking forward to it
U
پیشبینی اش میکنم
[میشود]
anticipating it
U
پیشبینی اش میکنم
[میشود]
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
U
وقتش که شد خبر میکنم
please take a seat
U
خواهش میکنم بفرمایید
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
i will note it down
U
یاد داشت میکنم
i wonder at him
U
از دست او تعجب میکنم
i imagine he is my friend
U
من تصور میکنم او دوست من است
my sentiment toward him
U
انچه من راجع باواحساس میکنم
i rely or your secrecy
U
من به رازداری شما اطمینان میکنم
I've got the munchies.
U
یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
i imagine him to be my friend
U
من تصور میکنم که او دوست من است
Am I right in thinking ...
U
آیا درست فکر میکنم که ...
I'm working on it.
U
دارم روش کار میکنم.
Am I right in assuming that ...?
U
آیا درست فرض میکنم که ...
idea
U
گمان
guesses
U
گمان
guessed
U
گمان
guess
U
گمان
conjecture
U
گمان
thought
U
گمان
opinions
U
گمان
thoughts
U
گمان
assumption
U
گمان
opinion
U
گمان
ideas
U
گمان
they suspect him of lying
U
گمان
surmise
U
گمان
impression
U
گمان
surmises
U
گمان
impressions
U
گمان
surmising
U
گمان
surmised
U
گمان
Please take that bag.
خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
I think there is a mistake in the bill.
من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
now nonsense now
U
خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
Have a seat, please!
U
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Please take my suitcase.
خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
reckons
U
گمان کردن
supposes
U
گمان کردن
i do not think so
U
گمان نمیکنم
supposing
U
گمان کردن
reckon
U
گمان کردن
reckoned
U
گمان کردن
think
U
گمان کردن
thinks
U
گمان کردن
suspect
U
گمان کردن
suspecting
U
گمان کردن
suspects
U
گمان کردن
estimation
U
حدس گمان
estimations
U
حدس گمان
suppositions
U
گمان پندار
dubitate
U
گمان چیزنامعلوم
dubitation
U
گمان شک داشتن
suppose
U
گمان کردن
believes
U
گمان داشتن
aim
U
گمان جهت
trusting
U
نیک گمان
aimed
U
گمان جهت
wis
U
گمان کردن
aims
U
گمان جهت
doubt
U
گمان دودلی
doubting
U
گمان دودلی
doubts
U
گمان دودلی
conjecture
U
گمان بردن
supposable
U
گمان کردن
belief
U
ایمان گمان
supposition
U
گمان پندار
doubted
U
گمان دودلی
believed
U
گمان داشتن
believe
U
گمان داشتن
I'm putting you through now.
U
شما را الان وصل میکنم.
[در مکالمه تلفنی]
I think we are out of the woods.
<idiom>
U
فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
Ah, what the heck!
U
اه مهم نیست!
[اه با وجود این کار را میکنم!]
surmising
U
گمان بردن حدس
think well of
U
خوش گمان بودن به
to believe wrong
U
اشتباه گمان کردن
surmises
U
گمان بردن حدس
to think ill of any one
U
نسبت به کسی بد گمان
surmised
U
گمان بردن حدس
surmise
U
گمان بردن حدس
i have a hunch that
U
سخت گمان دارم که
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin.
U
اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
Please take this luggage.
خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
Please send me information on ...
U
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
would you mind ringing
U
اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
open hearted
U
راست باز خوش گمان
i shoudel hardly think so
U
گمان نمیکنم اینطور باشد
outguess
U
در حدس و گمان برتری داشتن بر
hunch player
U
شرطبند از روی حدس و گمان
I'm doing it on my own account, not for anyone else.
U
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
I'll take a leap of faith.
U
من آن را باور میکنم
[می پذیرم]
[چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
to think well of a person
U
درباره کسی خوش گمان بودن
bark up the wrong tree
<idiom>
[درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
U
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
Santa Claus
U
شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
venriloquism
U
سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
pale face
U
سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
U
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
i am thankful to god
U
خدا را شکر میکنم خدا را شکرانه میگویم
request modify
U
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
Now I'm starting to believe it.
U
دارم یواش یواش قبولش میکنم.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com