English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
goal U گل زدن هدفی در پیش داشتن
goals U گل زدن هدفی در پیش داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
Other Matches
flanerie U بی هدفی
whereto U بچه هدفی
whereunto U بچه هدفی
roved U سرگردانی و بی هدفی
ramble U پریشانی بی هدفی
rove U سرگردانی و بی هدفی
rambles U پریشانی بی هدفی
rambled U پریشانی بی هدفی
roves U سرگردانی و بی هدفی
targetted U هدفی که می خواهید به آن برسید
targets U هدفی که می خواهید به آن برسید
targeting U هدفی که می خواهید به آن برسید
targeted U هدفی که می خواهید به آن برسید
target U هدفی که می خواهید به آن برسید
targetting U هدفی که می خواهید به آن برسید
opportunity target U هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
fleeting target U هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
Method to my madness <idiom> U هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
crossing target U هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
possesses U داشتن
redolence U بو داشتن
doubt U شک داشتن
possessing U داشتن
to go hot U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
possess U داشتن
to be feverish U تب داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to have possession of U داشتن
to possess U داشتن
to have U داشتن
to hold U داشتن
owns U داشتن
owning U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
doubted U شک داشتن
lackvt U کم داشتن
intercommon U داشتن
to hold a meeting U داشتن
doubting U شک داشتن
relieve U داشتن
doubts U شک داشتن
relieving U داشتن
have U داشتن
own U داشتن
owned U داشتن
want U کم داشتن
wanted U کم داشتن
having U داشتن
lacks U کم داشتن
lacked U کم داشتن
relieves U داشتن
bear U در بر داشتن
lack U کم داشتن
bear U داشتن
bears U داشتن
bears U در بر داشتن
to have patience U شکیبایی داشتن
to have in view U در نظر داشتن
hears U خبر داشتن
hear U خبر داشتن
to have in stock U موجود داشتن
abominating U تنفر داشتن
expect U چشم داشتن
keeps U نگاه داشتن
to rold in steem U محترم داشتن
refrain U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
refrains U نگاه داشتن
to show f. U سرجنگ داشتن
to have in remembrance U بخاطر داشتن
to send away U اعزام داشتن
to have in remembrance U یاد داشتن
keep U نگاه داشتن
abominates U تنفر داشتن
to run on U ادامه داشتن
abominated U تنفر داشتن
retaining U نگاه داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
retains U نگاه داشتن
to look forward to U انتظار داشتن
to lock out U نگاه داشتن
to observe a fast U روزه داشتن
expected U چشم داشتن
abominate U تنفر داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
expecting U چشم داشتن
retain U نگاه داشتن
to owe one a grudge U با کسی لج داشتن
retained U نگاه داشتن
contradicted U تناقض داشتن با
shimmy U لرزش داشتن
to bear a grudge U لج یاکینه داشتن
to bear any one a grudge U به کسی لج داشتن
to bear enmity U دشمنی داشتن
to bring good luck U شگون داشتن
to carry authority U نفوذیاقدرت داشتن
to drive at U قصد داشتن از
To be itching fo r a fight . To be on the war path. U سر دعوا داشتن
to drive at U توجه داشتن به
to be in rapport U تماس داشتن
to be in demand U طالب داشتن
to be in debt U بدهی داشتن
playact U رفتارمتظاهر داشتن
to be afraid U بیم داشتن
limped U سکته داشتن
limping U سکته داشتن
limps U سکته داشتن
to be in a state of a U بیم داشتن
to be in arrear U پس افت داشتن
to be in contact U تماس داشتن
to fondle to the heart U گرامی داشتن
contests U اعتراض داشتن بر
contesting U اعتراض داشتن بر
trepan U تمایل داشتن
stick up U برجستگی داشتن
stick-up U برجستگی داشتن
send U ارسال داشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
adjudge مقرر داشتن
to hang up U نگاه داشتن
to have a bee in ones bonnet U کک درتنبان داشتن
play-act U نقش داشتن
play-acted U نقش داشتن
varies U فرق داشتن
contested U اعتراض داشتن بر
To be hesitating. To vacI'llate between. U تردید داشتن
contest U اعتراض داشتن بر
to get the wind up U بیم داشتن
play-acts U نقش داشتن
to give support to U نگاه داشتن
play-acting U نقش داشتن
vary U فرق داشتن
to have an steem for U محترم داشتن
liaised U رابطه داشتن
correspond U رابطه داشتن
belongs U تعلق داشتن
disguises U نهان داشتن
belonged U تعلق داشتن
belong U تعلق داشتن
to in sight into something U بصیرت داشتن
disguising U نهان داشتن
differ U فرق داشتن
disguised U نهان داشتن
disguise U نهان داشتن
corresponded U رابطه داشتن
liaise U بستگی داشتن
liaise U رابطه داشتن
to keep up prices U نرخهارابالانگاه داشتن
exists U وجود داشتن
expects U چشم داشتن
to keep shop U دکان داشتن
corresponds U رابطه داشتن
to keep in U نگاه داشتن
to keep a carriage U درشکه داشتن
to keep a fast U روزه داشتن
to keep any one waiting U نگاه داشتن
exist U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
hankered U اشتیاق داشتن
hanker U اشتیاق داشتن
attends U حضور داشتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com