Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
floret of the disk
U
گلچه میان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
floscule
U
گلچه
floret
U
گلچه
floweret
U
گلچه
floret of ray
U
گلچه کنار
floscular
U
مرکب از چندین گلچه
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
futtock
U
میان چوب میان تیر
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
staggering
U
یک در میان
stagger
U
یک در میان
between
U
میان
intershoot
U
در میان
through
U
از میان
mean line
U
خط میان
center
U
میان
per
U
از میان
staggers
U
یک در میان
amid
U
در میان
waistlines
U
میان
waistline
U
میان
diameter
U
میان بر
diameters
U
میان بر
shortcut
U
میان بر
thru
U
از میان
among
U
میان
centred
U
میان
centre
U
میان
mean water
U
میان اب
mesocarp
U
میان بر
centered
U
میان
middling
U
میان
amongst
U
در میان
waist
U
میان
waists
U
میان
cross country
U
میان بر
crosscut
U
میان بر
mongst
U
میان
half back
U
میان
middle part
U
میان
midrib
U
رگ میان
into
U
در میان
centers
U
میان
omphalos
U
میان
middle
U
میان
middles
U
میان
in our midst
U
در میان ما
in the midden of
U
در میان
overthwart
U
از میان
meddled
U
میان وسط
interposes
U
پا به میان گذاردن
merlon
U
میان دو تیرکش
middle sized
U
میان اندازه
interposed
U
پا به میان گذاردن
enclosure
U
میان بار
middle weight
U
میان وزن
interpose
U
پا به میان گذاردن
mesencephalon
U
میان مغز
enclosures
U
میان بار
meddles
U
میان وسط
mesoderm
U
میان پوست
interindividual
U
میان فردی
interpolations
U
میان یابی
interpersonal
U
میان فردی
interpolation
U
میان یابی
midweek
U
میان هفته
mesothorax
U
میان سیه
midships
U
در میان کشتی
midbrain
U
میان مغز
midcourse
U
میان راه
middle finger
U
انگشت میان
interposing
U
پا به میان گذاردن
mesosphere
U
میان کره
mesosphere
U
میان- سپهر
meddle
U
میان وسط
inter se
U
میان خودشان
interjacency
U
میان بودن
duramen
U
میان درخت
interjacency
U
وقوع در میان
double space
U
یک سطر در میان
interjectory
U
در میان اورده
diaphrgam
U
میان پرده
interjectory
U
در میان انداخته
interlay
U
در میان گذاردن
decussate
U
یکی در میان
intergroup
U
میان گروهی
interfluves
U
میان دو رود
entracte
U
میان پرده
inter vivos
U
در میان زنده ها
heartwood
U
میان چوب
heart wood
U
میان چوب
halt back
U
میان بازی کن
halfback
U
میان بازیکن
half back
U
میان بازی کن
intercellular
U
میان یاختهای
intercurreace
U
در میان امدن
intercurrent
U
در میان اینده
interlocate
U
در میان گذاردن
cut of a corner
U
میان بر کردن
cut across
U
میان بر کردن
ambiequal
U
میان حال
intertrial
U
میان کوششی
inter nos
U
در میان خودمان
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
insuperable
U
از میان برنداشتنی
cross-cultural
U
میان فرهنگی
cross cultural
U
میان فرهنگی
mediastinum
U
میان پرده
medius
U
انگشت میان
ambiversion
U
میان گرایی
ambivert
U
میان گرا
an a days
U
یک روز در میان
cutoff
U
راه میان بر
interlucent
U
میان تاب
intermontane
U
میان کوه
intermural
U
میان دیواری
centration
U
میان گرایی
internode
U
میان گره
blow in
U
حمله از میان خط
interposition
U
پا میان گذاری
intersegmental
U
میان قطعهای
interdisciplinary
U
میان رشتهای
short circuiting
U
میان بر زدن
mezzo-sopranos
U
میان صدا
extra-mural
U
میان دانشگاهی
high-pitched
U
میان فراز
parenthetical
U
میان دو کمانک
via
U
میان راه
With a slender waist.
U
میان با ریک
mezzo-soprano
U
میان صدا
triple space
U
دو سطر در میان
to make mincemeat of
U
از میان بردن
to gird up one's loins
U
میان بستن
shortcut
U
راه میان بر
shortcut
U
میان برکردن
slim jim
U
لاغر میان
staggered riveting
U
پرچکاری یک در میان
the means and the extremes
U
دو میان و دو کرانه
short cuts
U
راه میان بر
short cut
U
راه میان بر
to cut off a corner
U
میان برکردن
mezzo soprano
U
میان صدا
hollow
<adj.>
U
میان تهی
medium term
U
میان مدت
among each other
<adv.>
U
میان خودشان
hollows
U
میان تهی
hollow
U
میان تهی
meant
U
میان مشترک
navel
U
میان وسط
waists
U
میان تنه
midsection
U
میان بخش
waist
U
میان تنه
diaphragms
U
میان پرده
midrib
U
رگ میان برگ
midrange
U
میان دامنه
interject
U
در میان اوردن
bummer
U
چرخ میان
intervenes
U
در میان امدن
intervene
U
در میان امدن
interjecting
U
در میان اوردن
osculant
U
در میان چندچیز
interjected
U
در میان اوردن
intervened
U
در میان امدن
abrogates
U
از میان برده
abrogate
U
از میان برده
spotty
U
چنددر میان
diaphragm
U
میان پرده
middleware
U
میان افزار
middlemost
U
میان ترین
midmost
U
میان ترین
interjects
U
در میان اوردن
navels
U
میان وسط
middleweight
U
میان وزن
of middle a
U
میان سال
middle-aged
U
میان سال
middle age
U
میان سال
middle aged
U
میان سال
neutral axis
U
میان تار بی تنش
interdental space
U
فاصله میان دو دندان
interdental
U
واقع در میان دو دندان
interdigital
U
واقع در میان انگشتان
interfacial
U
واقع در میان دورو
nock
U
شکاف میان کفل ها
interdigitate
U
واقع در میان انگشتان
mid channel buoy
U
بویه میان گذرگاه
inter electrode capacity
U
فرفیت میان الکتردها
interamnian
U
واقع در میان دو رودخانه
myocardium
U
عضله قلب میان دل
molecular attracticm
U
کشش میان ذره ها
intercolonial
U
معمول در میان مستعمرات
intercililary
U
واقع در میان ابروها
intercensal
U
واقع در میان دو سرشماری
intercellular
U
واقع در میان یاخته ها
interblock gap
U
شکاف میان بلاکی
intercolumnar
U
واقع در میان دو ستون
interaxal
U
واقع در میان دو کوه
interaxial
U
واقع در میان دو کوه
miscegenation
U
زناشویی میان نژادی
interbedded
U
خوابیده در میان چینه ها
among other things
U
میان چیزهای دیگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com