Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to roll a huge snowball
U
گلوله بزرگی از برف درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clues
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
too big for one's breeches/boots
<idiom>
U
احساس بزرگی کردن
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing
U
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sabot
U
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
fire ball
U
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
frangible bullet
U
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
ogive
U
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
I am a great believer in using natural things for cleaning.
U
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
dud
U
منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof
U
ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump
U
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
clew
U
گلوله کردن
bullet-proof
U
ضد گلوله کردن
ball
U
گلوله کردن
to round up
U
گلوله کردن
spot
U
مشاهده کردن گلوله ها
spots
U
مشاهده کردن گلوله ها
shoot
U
پرتاب کردن گلوله
lack vt
U
با گلوله سوراخ کردن
slugged
U
گلوله باران کردن
slug
U
گلوله باران کردن
slugs
U
گلوله باران کردن
shell off
U
گلوله باران کردن
shoots
U
پرتاب کردن گلوله
cannonade
U
گلوله باران کردن
discharge
U
خالی کردن گلوله
bombarding
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
to wind up
U
کوک کردن اماده کردن گلوله
bombard
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate
U
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
stabilization
U
برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
windage
U
حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
dress
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
square base
U
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
manufacture
U
درست کردن
indite
U
درست کردن
fabricating
U
درست کردن
to set
U
درست کردن
fabricates
U
درست کردن
redd
U
درست کردن
adapt
U
درست کردن
fettle
U
درست کردن
make up
U
درست کردن
manufactures
U
درست کردن
manufactured
U
درست کردن
build
U
درست کردن
buildings
U
درست کردن
builds
U
درست کردن
to riven laths
U
یا درست کردن
set right
U
درست کردن
fabricated
U
درست کردن
fabricate
U
درست کردن
to set to rights
U
درست کردن
weave
U
درست کردن
weaves
U
درست کردن
cleanest
U
درست کردن
gulleys
U
درست کردن
gully
U
درست کردن
gullies
U
درست کردن
shapes
U
درست کردن
shape
U
درست کردن
fashions
U
درست کردن
fashioning
U
درست کردن
fashioned
U
درست کردن
fashion
U
درست کردن
to sct aright
U
درست کردن
trims
U
درست کردن
trimmest
U
درست کردن
trim
U
درست کردن
to put in to shape
U
درست کردن
concoct
U
درست کردن
fix up
U
درست کردن
set in order
U
درست کردن
corrects
U
درست کردن
to get up
U
درست کردن
make
U
درست کردن
to cleanvp
U
درست کردن
to put to rights
U
درست کردن
concocted
U
درست کردن
correcting
U
درست کردن
makes
U
درست کردن
concocting
U
درست کردن
to erect into
U
درست کردن از
to fix up
U
درست کردن
cleans
U
درست کردن
clean
U
درست کردن
correct
U
درست کردن
to set in order
U
درست کردن
cleaned
U
درست کردن
concocts
U
درست کردن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
bombardment
U
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardments
U
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
pond
U
حوض درست کردن
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
manipulate
U
با استادی درست کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
manipulate
U
با دست درست کردن
dress
U
درست کردن لباس
reconditions
U
دوباره درست کردن
corn popping
U
درست کردن چس فیل
manipulated
U
با استادی درست کردن
ponds
U
حوض درست کردن
to toss up
U
زود درست کردن
teams
U
دسته درست کردن
team
U
دسته درست کردن
vint
U
درست کردن یا ریختن
recondition
U
دوباره درست کردن
orthoepy
U
فن درست تلفظ کردن
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
hedge
U
خاربست درست کردن
image erection
U
درست کردن تصویر
hedged
U
خاربست درست کردن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
roughcast
U
اجمالا درست کردن
die sink
U
خزینه درست کردن
exacts
U
تحمیل کردن بر درست
manipulates
U
با استادی درست کردن
manipulates
U
با دست درست کردن
re form
U
دوباره درست کردن
exact
U
تحمیل کردن بر درست
dresses
U
درست کردن لباس
exacted
U
تحمیل کردن بر درست
to mill flour
U
ارد درست کردن
frame
U
پاپوش درست کردن
strike off
U
بی زحمت درست کردن
hedges
U
خاربست درست کردن
manipulated
U
با دست درست کردن
scramble
U
املت درست کردن
scrambled
U
املت درست کردن
scrambles
U
املت درست کردن
to weave a plot
U
دوزوکلک درست کردن
dowel
U
میخچه درست کردن
scrambling
U
املت درست کردن
to make something
U
چیزی را درست کردن
blow down
U
بافوت درست کردن
railroad
U
پاپوش درست کردن
railroads
U
پاپوش درست کردن
shell
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
repair
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
repaired
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
To do up the room.
U
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
to touch off
U
با شتاب درست کردن زودرسم کردن
side spray
U
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
extemporised
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organize
U
تشکیلات دادن درست کردن
extemporizing
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organising
U
تشکیلات دادن درست کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com