Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
slug
U
گلوله باران کردن
slugged
U
گلوله باران کردن
slugs
U
گلوله باران کردن
cannonade
U
گلوله باران کردن
shell off
U
گلوله باران کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bombing
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombardment
U
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardments
U
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
shell
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
Other Matches
bombarded
U
گلوله باران
bombardments
U
گلوله باران
bombardment
U
گلوله باران
bombarding
U
گلوله باران
bombards
U
گلوله باران
bombard
U
گلوله باران
clue
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
rainstorms
U
باد و باران باران شدید
rainstorm
U
باد و باران باران شدید
rainsquall
U
باد و باران باران شدید
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing
U
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trends
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sand blast
U
شن باران کردن
sabot
U
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
frangible bullet
U
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
fire ball
U
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
missiles
U
موشک باران کردن
shoot
U
تیر باران کردن
shoots
U
تیر باران کردن
missile
U
موشک باران کردن
ogive
U
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
To stone someone .
U
کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
dud
U
منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof
U
ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump
U
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
clew
U
گلوله کردن
bullet-proof
U
ضد گلوله کردن
to round up
U
گلوله کردن
ball
U
گلوله کردن
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
shoot
U
پرتاب کردن گلوله
spot
U
مشاهده کردن گلوله ها
shoots
U
پرتاب کردن گلوله
spots
U
مشاهده کردن گلوله ها
lack vt
U
با گلوله سوراخ کردن
discharge
U
خالی کردن گلوله
to wind up
U
کوک کردن اماده کردن گلوله
to roll a huge snowball
U
گلوله بزرگی از برف درست کردن
nuclear stalemate
U
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
stabilization
U
برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
windage
U
حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
square base
U
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
side spray
U
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
stand-offs
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
ballistics of penetration
U
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
water displacement
U
زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
premature
U
عمل پیشرس پیش از وقت عمل کردن گلوله
hitting
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rainless
U
بی باران
rain
U
باران
fine rain
U
باران
rained
U
باران
rains
U
باران
raining
U
باران
rainwater
U
اب باران
rain water
آب باران
rain proof
U
ضد باران
hydrometeor
U
باران
drizzles
U
نم نم باران
drizzling
U
نم نم باران
drizzle
U
نم نم باران
rainy
U
پر باران
pluvine
U
باران زا
drizzled
U
نم نم باران
pluvian
U
باران زا
pluvial
U
باران زا
drizzle
U
نرمه باران
pluviosity
U
باران خیزی
pluviometry
U
باران سنجی
rainfall area
U
پهنه باران
rainfall gauge
U
باران سنج
udometer
U
باران سنج
rainproof
U
عایق باران
rainfall index
U
نمایه باران
pluvial dendation
U
باران ستردگی
plenty of rain
U
باران فراوان
rainmaking
U
ایجاد باران
golden rain
آتش باران
rainfall recorder
U
باران نگار
pluviometer
U
باران سنج
rainmaker
U
باران ساز
plovers
U
مرغ باران
fine rain
U
باران ریز
pash
U
باران شدید
plenty of rain
U
باران کافی
much rain
U
باران زیاد
much rain
U
باران بسیار
pride of the morning
U
مه یا باران بامداد
petrel
U
مرغ باران
rain gage
U
باران سنج
killdeer
U
مرغ باران
rain check
U
بلیط باران
fall out
U
باران رادیواکتیو
sleet
U
برف و باران
sleeted
U
برف و باران
plover
U
مرغ باران
rain cats and dogs
<idiom>
U
باران شدید
blood rain
U
باران سرخ
sleets
U
برف و باران
dotterel
U
مرغ باران
rain shower
باران شدید
sleeting
U
برف و باران
mizzle
U
باران ریز
rain laden
U
باران ساز
rain ga
U
باران سنج
showers
U
درشت باران
showering
U
درشت باران
ombrology
U
مبحث باران
showered
U
درشت باران
hyetometer
U
باران سنج
hydrometer
U
باران سنج
orographic rain
U
باران کوهزاد
raintight
U
باران ناپذیر
drizzling
U
نرمه باران
cyclonic rain
U
باران چرخهای
raindrops
U
قطره باران
raindrop
U
قطره باران
storm water overflow
U
سرریز اب باران
to send down rain
U
باران فرستادن
rain gauge
U
باران سنج
drizzled
U
نرمه باران
drizzles
U
نرمه باران
ombrometer
U
باران سنج
shower
U
درشت باران
sprinkle
U
پوش باران
catchment
U
باران گیر
sprinkled
U
پوش باران
rainstorms
U
طوفان باران
sprinkles
U
پوش باران
rainstorm
U
طوفان باران
pluvimeter
U
باران سنج
acid rain
U
باران اسیدی
isohyetal map
U
نقشه خطوط هم باران
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
U
گرگ باران دیده .
storm sewer
U
لوله فاضلاب اب باران
It was raining fast.
U
باران تندی می آمد
rain gauge station
U
ایستگاه باران سنجی
killdee
U
یکجور مرغ باران
typhoon
U
توفان همراه با باران
isoheyt
U
خط شاخص نقاط هم باران
typhoons
U
توفان همراه با باران
storm water retention tank
U
منبعهای نگهدارنده اب باران
nimbus
U
وندی به معنای باران زا
monsoons
U
باد و باران موسمی
nimbuses
U
وندی به معنای باران زا
stager
U
گرگ باران دیده
weatherbeaten
U
باد و باران دیده
weather moulding
U
سنگی که اب باران راردمیکند
pitter-patter
U
چک چک باران و غیره ضربان
It was raining hard.
U
باران سختی می با رید
intermittent rain
بارش متناوب باران
rainstorms
U
باران بوام باتوفان
rainproof
U
مانع نفوذ باران
too much rain
باران بیش از اندازه
raindrop imprints
U
اثرهای چکه باران
monsoon
U
باد و باران موسمی
pitter patter
U
چک چک باران و غیره ضربان
rain or shine
چه باران باشد چه آفتاب
continuous rain
بارش باران دائمی
Not all clouds bring rain.
<proverb>
U
هر ابرى باران نیاورد.
rain prints
U
اثرهای چکه باران
rainsquall
U
باران توام باتوفان
impluvium
U
حوض باران گیر
totalizer
U
باران سنج دخیرهای
standard rain gage
باران سنج معمولی
rainfall
U
ریزش باران بارنغگی
rainstorm
U
باران بوام باتوفان
raindrop impressions
U
اثرهای چکه باران
pluviograph
U
باران سنج خودکار
window panes
U
باران با صدا به پنجره می خورد
adjustable leaping weir
سر ریز آب باران با تیغه متحرک
rainwash
U
شستشوی چیزی بوسیله باران
rainwash
U
شسته شده بوسیله باران
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
We were caught in the rain ( rainstorm) .
U
وسط باران گیر کردیم
drizzly day
U
روزی که باران سیرمی بارد
dripstone
U
سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
angle of arrival
U
زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
lead collision course
U
مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
pratincole
U
سکجور مرغ باران که به پرستو می ماند
shellproof
U
محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
impluvium
U
[حوض باران گیر در روم باستان]
parkas
U
نوعی کت برای محافظت از باد و باران
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com