Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
grape shot
U
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
settling rounds
U
گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
equivalent service rounds
U
گلولههای معادل گلوله جنگی
jato unit
U
موتورموشکی یدکی گلولههای توپخانه
stabilizing sleeve
U
پرده متعادل کننده گلولههای منور
globe like
U
گوی مانند دارای گلولههای ریز
globy
U
گوی مانند دارای گلولههای ریز
gunrack
U
مقر گلولههای توپ سکوی جای گلوله
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
corposant
U
گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
weather board
U
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
thermate
U
نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد
sessile
U
چسبیده
adnascent
U
چسبیده
conglutinate
U
به هم چسبیده
skin-tight
U
چسبیده
close aboard
U
چسبیده به
coherent
U
چسبیده
adhesives
U
چسبیده
stickit
U
چسبیده
adhesive
U
چسبیده
clung
U
چسبیده
lardoon
U
تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardon
U
تکه چربی که لای گوشت گذارند
syndacty
U
چسبیده انگشت
skintight
U
چسبیده بتن
skintight
U
بپوست چسبیده
serried
U
بهم چسبیده
syndactylism
U
چسبیده انگشتی
adnate
U
بهم چسبیده
adherent
U
بهم چسبیده
seried
U
بهم چسبیده
impacted
U
بهم چسبیده
sealed
U
محکم چسبیده
adherents
U
بهم چسبیده
incompact
U
بهم چسبیده
concrete
U
بهم چسبیده
coadunate
U
بهم چسبیده
beanie
U
یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
contiguous
U
خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
thermite
U
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
adhered
U
بهم چسبیده بودن
adhere
U
بهم چسبیده بودن
adhering
U
بهم چسبیده بودن
adheres
U
بهم چسبیده بودن
gomerulus
U
توده بهم چسبیده
hide bound
U
پوست بتن چسبیده
hidebound
U
پوست بتن چسبیده
parabiotic twins
U
دوقلوهای بهم چسبیده
Siamese twins
U
دوقلوهای بهم چسبیده
adequateness
U
بهم چسبیده بودن
petasus
U
یکجورکلاه کوتاه ولبه پهن که یونانیان برسرمی گذارند
black cap
U
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
true bill
U
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
jerkin
U
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
siamese twin
U
یکی از دو قلوهای بهم چسبیده
syndactyle
U
دارای دو یا چندانگشت بهم چسبیده
systylous
U
دارای خامههای بهم چسبیده
jerkins
U
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
biretta
U
یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
jardiniere
U
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
flocculous
U
مانند دستههای پشم بهم چسبیده
syndactyl
U
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
yule log
U
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
inverted commas
U
نام این دو نشان که در سوی عبارات نقل قول شده می گذارند
respirator
U
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirators
U
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
sachets
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachet
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
baton rounds
U
گلولههای لاستیکی ضداغتشاش فشنگهای لاستیکی
bookends
U
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookend
U
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
flocculose
U
مانند دسته پشم بهم چسبیده کرکی
gyrus
U
لبه بهم چسبیده بین شیارهای مغز
plectognath
U
ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است
dunnage
U
کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
contrasting
U
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted
U
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasts
U
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrast
U
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
cluster bomb
U
خوشه
grouped
<adj.>
U
خوشه ای
raceme
U
خوشه
cluster
U
خوشه
bunch
U
خوشه
rar
U
خوشه
bunching
U
خوشه
bunches
U
خوشه
bunched
U
خوشه
clusters
U
خوشه
virginis
U
خوشه
beards
U
خوشه
beard
U
خوشه
gregarious
U
خوشه خوشه
clump
U
خوشه
clumped
U
خوشه
cluster bombs
U
خوشه
virgo
U
خوشه
clumping
U
خوشه
clumps
U
خوشه
back slide
U
شناورشدن روی اب به پشت با بازوهای چسبیده به بدن وحرکت به عقب با فشار پا
clipboard
U
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
clipboards
U
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
vintager
U
خوشه چین
tuffet
U
کلاله خوشه
mealie
U
خوشه ذرت
mine mooring
U
خوشه مین
open cluster
U
خوشه باز
oval faced chaser punch
U
قلم خوشه
staller cluster
U
خوشه ستارهای
super cluster
U
ابر خوشه
racemose
U
بشکل خوشه
racemiform
U
خوشه مانند
icker
U
خوشه ذرت
glomerule
U
خوشه دسته
clumpy
U
خوشه دار
earing
U
خوشه بندی
galactic cluster
U
خوشه کهکشانی
gleaner
U
خوشه چین
globular cluster
U
خوشه کروی
eared
U
خوشه دار
ear
U
خوشه زائده
ears
U
خوشه زائده
gleaning
U
خوشه چینی
spread eagle
U
سرخوردن با عقب اسکیتهای چسبیده بهم بجا گذاشتن میلههای 2 و 3 و 4 و 6 و 7 و01 بولینگ
cluster bombs
U
خوشه مین خوشهای
cluster
U
خوشه مین خوشهای
clusters
U
خوشه مین خوشهای
glean
U
خوشه چینی کردن
spadix
U
خوشه گریبانه دار
open star cluster
U
خوشه باز ستارهای
botryoidal
U
شبیه خوشه انگور
spicular
U
مانند خوشه کوچک
cluster bomb
U
خوشه مین خوشهای
gleans
U
خوشه چینی کردن
gleanings
U
خوشه چینی کردن
globular cluster
U
خوشه ستارهای کروی
gleaned
U
خوشه چینی کردن
young saints Šold devils
U
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
name part
U
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
grain head
U
خوشه دانه
[گیاه شناسی]
grain ear
U
خوشه دانه
[گیاه شناسی]
tucket
U
خوشه نرسیده ذرت هندی
ear
U
خوشه دار یاگوشدار کردن
eared
U
خوشه کرده سنبله دار
botryoidal
U
دارای شکل خوشه انگور
alpha virginis
U
سماک اعزال الفا- خوشه
spica
U
الفا- خوشه سماک اعزل
ears
U
خوشه دار یاگوشدار کردن
sori
U
خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
married failure
U
عمل نکردن خوشه اتصال مین
orphrey
U
سجاف زردوزی که بجامه روحانیون می گذارند زردوزی
key
O
کاغذی که روی کلیدهای صفحه کلید چسبیده میشود تا تابع خاص آنها را برای عملی بیان کنند
musub duchi
U
موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
glomerule
U
خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
ear
U
هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
foxtail
U
یکجورعلف که درسران خوشه هایی ماننددم روباه دارد
ears
U
هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
clusters
U
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bombs
U
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bomb
U
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster
U
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
ear
U
خوشه
[بخشی از ساقه گیاه غلاتی]
[گیاه شناسی]
cluster bomb
U
جمع کردن خوشه کردن
bunches
U
دسته کردن خوشه کردن
cluster
U
جمع کردن خوشه کردن
bunch
U
دسته کردن خوشه کردن
bunching
U
دسته کردن خوشه کردن
clusters
U
جمع کردن خوشه کردن
cluster bombs
U
جمع کردن خوشه کردن
bunched
U
دسته کردن خوشه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com