English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to negotiate [about; on; for] something [with somebody] U گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to negotiate for something U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
Other Matches
negotiatory U مبنی بر معامله یا گفتگو
bargaining U معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargains U معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargain U معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargained U معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
intertalk U گفتگو کردن
negotiating U گفتگو کردن
negotiates U گفتگو کردن
negotiated U گفتگو کردن
debate U گفتگو کردن
negotiate U گفتگو کردن
discuss U گفتگو کردن
to talk [to] U گفتگو کردن [با]
speaks U گفتگو کردن
speak U گفتگو کردن
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
soliloquize U باخود گفتگو کردن
to have an i. with any one U باکسی دیدار و گفتگو کردن
collogue U توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
to off negotiations U اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
communed U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communing U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
commune U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
to talk something over with somebody U با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
package deal U معامله کلی معامله چکی
package deals U معامله کلی معامله چکی
futures goods U کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
discuss U مطرح کردن گفتگو کردن
discusses U مطرح کردن گفتگو کردن
discussed U مطرح کردن گفتگو کردن
argue U گفتگو کردن مشاجره کردن
argues U گفتگو کردن مشاجره کردن
discussing U مطرح کردن گفتگو کردن
arguing U گفتگو کردن مشاجره کردن
argued U گفتگو کردن مشاجره کردن
fradulent conveyance U معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
to do business U معامله کردن
to make a market of U معامله کردن
transacted U معامله کردن
sell out U معامله کردن
do business U معامله کردن
transacts U معامله کردن
transacting U معامله کردن
trade in for U معامله کردن
strike a bargain U معامله کردن
truck U معامله کردن
chap U معامله کردن
trucked U معامله کردن
dealt U حد معامله کردن
trucks U معامله کردن
deal U معامله کردن
deal U حد معامله کردن
deals U حد معامله کردن
sell-out U معامله کردن
deals U معامله کردن
sell-outs U معامله کردن
transact U معامله کردن
trucking U معامله کردن
operate U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operates U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
to play fair U مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
to declare off U قطع معامله کردن با
to deal in futures U معامله سلف کردن
to deal in futures U معامله پیش کردن
black markets U دربازارسیاه معامله کردن
lay one's cards on the table <idiom> U صادقانه معامله کردن
to buy a pig in a poke U معامله سربسته کردن
reciprocate U معامله بمثل کردن
bartering U پایاپای معامله کردن
bartered U پایاپای معامله کردن
barter U پایاپای معامله کردن
sale short U معامله سلف کردن
cancellation of bargain U اقاله کردن معامله
reciprocates U معامله متقابله کردن
black market U دربازارسیاه معامله کردن
reciprocates U معامله بمثل کردن
reciprocated U معامله متقابله کردن
reciprocated U معامله بمثل کردن
reciprocate U معامله متقابله کردن
barters U پایاپای معامله کردن
deal in futures U معامله سلف کردن
declare off U قطع معامله کردن
play fair U مردانه معامله کردن
contango U با وعده معامله کردن
barter away U تجارت یا معامله پایاپای کردن
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
merchandies U معامله کردن کالای تجارتی
to come away empty-handed U با دست خالی [معامله ای را] ترک کردن
To clinch (close)the deal. U معامله راتمام کردن ( انجام دادن )
countering U جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter U جواب دادن معامله بمثل کردن با
countered U جواب دادن معامله بمثل کردن با
dicker U مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
overtrading U بیش ازحد معامله کردن افراط در داد و ستد
conversations U گفتگو
chit chat U گفتگو
colloquies U گفتگو
negotiations U گفتگو ها
discussion U گفتگو
negotiations U گفتگو
discussions U گفتگو
negotiation U گفتگو ها
chit-chat U گفتگو
parle U گفتگو
negotiation U گفتگو
colloquy U گفتگو
conversation U گفتگو
dialog U گفتگو
parlance U گفتگو
conversing U گفتگو
converses U گفتگو
conversed U گفتگو
talks U گفتگو
tractarian U گفتگو
converse U گفتگو
talked U گفتگو
chitchat U گفتگو
talk U گفتگو
indisputable U بی گفتگو
discussions U گفتگو منافره
monology U گفتگو باخود
tractate U بحث گفتگو
dialogues U گفتگو صحبت
to make overtures U گفتگو اغازکردن
debatable U قابل گفتگو
out of one's shell <idiom> U گفتگو دوستانه
interlocutress U طرف گفتگو
conference U گفتگو مذاکره
discussion U گفتگو منافره
dialogue U گفتگو صحبت
conferences U گفتگو مذاکره
to toughen one's tone U در گفتگو سخت شدن
upsetting conversation U گفتگو ناراحت کننده
interlocutress U زنی که طرف گفتگو باشد
mime U تقلید نمایش بدون گفتگو
treater U مذاکره کننده طرف گفتگو
mimes U تقلید نمایش بدون گفتگو
lambency U ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
miming U تقلید نمایش بدون گفتگو
shoptald U گفتگو درباره وضع کسب
palor U اطاق برای گفتگو خصوصی
chime in <idiom> U ملحق شدن (آهنگ یا گفتگو)
mimed U تقلید نمایش بدون گفتگو
locutory U تالاریا اطاق گفتگو در خانقاه راهبان
soliloquy U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
soliloquies U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
pediatrics or pae U شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
photomagnetism U شاخهای از فیزیک که ازرابطه مقناطیس بروشنایی گفتگو میکند
aeromedicine U قسمتی از طب که دربارهء بیماریها و اختلالات ناشی از پرواز گفتگو میکند
counsels U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
dealing U معامله
sells U معامله
truck U معامله
transactor U معامله گر
treament U معامله
sell U معامله
transaction U معامله
selling U معامله
truckman U معامله گر
trucked U معامله
penny worth U معامله
negotiation U معامله
bargain U معامله
bargaining U معامله
negotiations U معامله
bargained U معامله
trucking U معامله
transactions U معامله
bargains U معامله
trucks U معامله
bargained U معامله باصرفه
swapped U معامله پایاپای
option U اختیار معامله
swaps U معامله پایاپای
fictitious transaction U معامله صوری
speculative U معامله قماری
He goes on and on . He is most persistent . U ول کن معامله نیست
invitation to treat U دعوت به معامله
swopped U معامله پایاپای
cause of a transaction U جهت معامله
short sale U معامله سلف
bargaining U معامله باصرفه
negotiable U قابل معامله
intercourse U مراوده معامله
private treaty U معامله خصوصی
valid transaction U معامله صحیح
transaction on change U معامله در بورس
reciprocity U معامله به مثل
treater U طرف معامله
dealing U خریدوفروش و معامله
an nucertain transaction U معامله غرری
package deal U معامله یکجا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com