English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (628 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recant U گفته خود را تکذیب کردن
recanted U گفته خود را تکذیب کردن
recanting U گفته خود را تکذیب کردن
recants U گفته خود را تکذیب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
d. of a statement U تکذیب گفته ایی
ipso dixit U گفته بی دلیل گفته استبدادی
denied U تکذیب کردن
refute U تکذیب کردن
disproving U تکذیب کردن
disproves U تکذیب کردن
disproved U تکذیب کردن
disprove U تکذیب کردن
rebuts U تکذیب کردن
rebutted U تکذیب کردن
deny U تکذیب کردن
rebutting U تکذیب کردن
refuted U تکذیب کردن
impugns U تکذیب کردن
impugning U تکذیب کردن
impugned U تکذیب کردن
contradict U تکذیب کردن
impugn U تکذیب کردن
refuting U تکذیب کردن
refutes U تکذیب کردن
denies U تکذیب کردن
rebut U تکذیب کردن
denying U تکذیب کردن
contradicted U تکذیب کردن
contradicts U تکذیب کردن
traversing U تکذیب کردن دعوی
negative U رد یا تکذیب یا انکار کردن
negatives U رد یا تکذیب یا انکار کردن
traversed U تکذیب کردن دعوی
traverses U تکذیب کردن دعوی
traverse U تکذیب کردن دعوی
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
set loose <idiom> U رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
to repeat oneself U کاریا گفته خودرا تکرار کردن
assoil U رد کردن تکذیب کردن
rebuttals U تکذیب
falsification U تکذیب
impugnation U تکذیب
impugnment U رد تکذیب
denials U تکذیب
disaffirmation U تکذیب
rebuttal U تکذیب
refutation U تکذیب
denial U تکذیب
confutation U تکذیب
refutal U تکذیب
contradiction U تکذیب
disproof U تکذیب
disproval U تکذیب
rebutment U تکذیب
contradictions U تکذیب
elenchus U تکذیب قیاسی
contradictable U قابل تکذیب
elench U تکذیب منطقی
traverse of an indictment U تکذیب کیفرخواست
irrefutable U تکذیب ناپذیر
irrefutable U غیرقابل تکذیب
confutation U مورد تکذیب
rebutter U تکذیب کننده
contradictor U تکذیب کننده
unanswerable U تکذیب ناپذیر
deniable U قابل تکذیب
refutable U تکذیب پذیر
irrefutable U غیر قابل تکذیب
unansweable U بی جواب تکذیب ناپذیر
negation of statement U انکار یا تکذیب گفتهای
impugnable U رد کردنی قابل تکذیب
prima facie evidence U مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
irrefragable U غیر قابل انکار و تکذیب
impugned U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugn U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugns U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
refutatory U تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutative U تکذیب کننده متضمن جواب رد
impugning U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
sentencing U گفته
sentence U گفته
sentences U گفته
dicta U گفته
parol U گفته
statement U گفته
dite U گفته
statements U گفته
doctrines U گفته
dixit U گفته
saying U گفته
sayings U گفته
I was told ... U به من گفته شد ...
doctrine U گفته
tags U گفته مبتذل
tag U گفته مبتذل
statement U گفته بیانیه
ipsedixit U گفته محض
so saying U اینرا گفته
he is said to have fled U گفته اند
said U گفته شده
It is being said that ... U گفته می شود که ...
told U گفته شده
spoken U گفته شده
to leave unsaid U نا گفته گذاردن
ipso dixit U گفته محض
laconism U گفته پر مغز
statements U گفته بیانیه
that was said above که دربالا گفته شد
byword U گفته اخلاقی
bywords U گفته اخلاقی
maxims U گفته اخلاقی
termed <adj.> <past-p.> U گفته شده
mentioned <adj.> <past-p.> U گفته شده
named <adj.> <past-p.> U گفته شده
that was said above U که درفوق گفته شد
maxim U گفته اخلاقی
stated <adj.> <past-p.> U گفته شده
unsay U گفته نشدن
missatement U گفته نادرست
non commital U از گرفتارکردن خویش بویسله تصدیق یا تکذیب مطلبی
aforesid U پیش گفته شده
ipso dixit U او خود گفته است
it is well said U خوب گفته اند
divers statements U گفته هایی چند
If only you had told me . U کاش به من گفته بودی
It is an old saying that … U از قدیم گفته اند که ...
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
it is truly said U راست گفته اند
above-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
above-quoted <adj.> U گفته شده در بالا
abovementioned <adj.> U گفته شده در بالا
above said U بالا گفته شده
aforementioned <adj.> U گفته شده در بالا
foregoning U پیش گفته شده
afore-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
direct oration U گفته یا قول مستقیم
ipsedixit U خود او گفته است
in proof of his statement U برای اثبات گفته خود
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
on cne's own initiative U بی انکه کسی گفته باشد
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
dictums U گفته افهار نظر قضایی
ipsissima verba U عین بیانات و گفته شخص
Actions speak louder than words . U دو صد گفته چونیم کردار نیست
It needs to be said that ... U لازم هست که گفته بشه که ...
dictum U گفته افهار نظر قضایی
indirect oration U گفته یا قول غیر مستقیم
Enough has been said! U به اندازه کافی گفته شده!
negationist U کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
non collegiate U در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
undershot U درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
action speaks louder than words <proverb> U دو صد گفته چون نیم کردار نیست
affimable U شایسته انکه بطورقطع گفته شود
What you say is true in a sense . U گفته شما به معنایی صحیح است
per U طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
it say in the bible that U درکتاب مقدس گفته شده است
estopel U عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
ana U :مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
post classical U در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
A constant guest is never welcome . <proverb> U به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
infants U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
Thank goodness! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank God! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
permanent structures U به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
rub something in <idiom> U دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
praecocial U درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
pregnant use of a verb U بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
gymnopaedic U درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
counsel U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
counselling U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
nibbled U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
CD quality U اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
nibbling U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbles U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibble U به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
China denies militarizing South China Sea. U چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
perfoliate U درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
notobranchiate U در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
to jump on somebody U به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
heddle rod U چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
bare board U تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
photodigital memory U سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com