English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fraise U گشادتر کردن سوراخ اره مدور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fraise U نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
rondelle U جسم مدور سنگهای قیمتی مدور زینتی
to pink out leather U چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
pinkest U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl U سوراخ سوراخ کردن دریدن
pink U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate U سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
dialed U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
riddle U سوراخ سوراخ کردن
riddles U سوراخ سوراخ کردن
centered U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie U [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag U کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration U چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
float stone U سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
foraminate U ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese U پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
scuttle U سوراخ کردن
bore U سوراخ کردن
to poke a hole in any thing U سوراخ کردن
scuttled U سوراخ کردن
foraminate U سوراخ کردن
broaching U سوراخ کردن
to burn a hole U سوراخ کردن
to set abroach U سوراخ کردن
broaches U سوراخ کردن
punch U سوراخ کردن
punched U سوراخ کردن
broached U سوراخ کردن
scuttling U سوراخ کردن
scuttles U سوراخ کردن
steek U سوراخ کردن
to pick a hole in U سوراخ کردن
to punch a hole in U سوراخ کردن
pierce U سوراخ کردن
wear a hole in U سوراخ کردن
perforate U سوراخ کردن
boring U سوراخ کردن
pool U سوراخ کردن
pools U سوراخ کردن
perforating U سوراخ کردن
pooled U سوراخ کردن
to drill through U سوراخ کردن
gore U سوراخ کردن
incising U سوراخ کردن
to break open U سوراخ کردن
broach U سوراخ کردن
punches U سوراخ کردن
bores U سوراخ کردن
pierces U سوراخ کردن
goring U سوراخ کردن
gores U سوراخ کردن
gored U سوراخ کردن
perforates U سوراخ کردن
delve U سوراخ کردن
drill U سوراخ کردن
stabs U سوراخ کردن
stab U سوراخ کردن
transfix U سوراخ کردن
drilled U سوراخ کردن
stabbed U سوراخ کردن
drills U سوراخ کردن
delved U سوراخ کردن
delves U سوراخ کردن
delving U سوراخ کردن
roundish U مدور
circular U مدور
circulars U مدور
rotundate U مدور
terete U مدور
roundest U مدور
cylinderical U مدور
round U مدور
pertusion U عمل سوراخ کردن
puncture U سوراخ کردن شکست
punches U مهر کردن سوراخ
lancinate U بانیزه سوراخ کردن
broach U سوراخ کردن قایق
burring U بامته سوراخ کردن
lack vt U با گلوله سوراخ کردن
punch U سوراخ ایجاد کردن
broached U سوراخ کردن قایق
punched U مهر کردن سوراخ
punctures U سوراخ کردن شکست
puncturing U سوراخ کردن شکست
tusk U سوراخ کردن یا کندن
tusks U سوراخ کردن یا کندن
punched U سوراخ ایجاد کردن
precision bore U سوراخ کردن دقیق
burr U بامته سوراخ کردن
punctured U سوراخ کردن شکست
peck U بانوک سوراخ کردن
burred U بامته سوراخ کردن
gride U سوراخ کردن فرورفتن
broaching U سوراخ کردن قایق
pecked U بانوک سوراخ کردن
to tear a hole in U سوراخ یا پاره کردن
transfixion U عمل سوراخ کردن
pecking U بانوک سوراخ کردن
prongs U باچنگ ک سوراخ کردن
hollow forge U سوراخ کردن گرم
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
punches U سوراخ ایجاد کردن
to peck a hole in U با نوک سوراخ کردن
prong U باچنگ ک سوراخ کردن
pecks U بانوک سوراخ کردن
broaches U سوراخ کردن قایق
spits U سوراخ کردن تف انداختن
spit U سوراخ کردن تف انداختن
back drill U از پشت سوراخ کردن
burrs U بامته سوراخ کردن
punch U مهر کردن سوراخ
peeps U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
orbicular muscle U ماهیجه مدور
orbicular U مدور کامل
discus U صفحه مدور
swivel piece U مدور دو راه
medallions U قاب مدور
endless chain U زنجیر مدور
discuses U صفحه مدور
swivel piece U مدور لنگر
curvature lines U خطوط مدور
pie graph U نمودار مدور
circumference U مسیر مدور
circumferences U مسیر مدور
circular milling U فرز مدور
rotating table press U پرس مدور
acyclic U غیر مدور
rondel U جسم مدور
medallion U قاب مدور
circular mil foot U پا- میل مدور
mooring swivel U مدور مهار
induction disk U صفحه مدور
circular scanning U تقطیع مدور
compass U گرد مدور
circular shift U شبفت مدور
circular mil U میل مدور
circular weir U سرریز مدور
circularly U بطور مدور
circularity U مدور بودن
puncture U سوراخ کردن پنچر شدن
jabbed U خنجر زدن سوراخ کردن
jabbing U خنجر زدن سوراخ کردن
slotting U سوراخ کردن شکاف کوچک
notches U شکاف چوبخط سوراخ کردن
puncturing U سوراخ کردن پنچر شدن
slot U سوراخ کردن شکاف کوچک
back drilling attachment U تجهیزات سوراخ کردن از پشت
notch U شکاف چوبخط سوراخ کردن
drill U سوراخ کردن چاه کندن
slots U سوراخ کردن شکاف کوچک
drilled U سوراخ کردن چاه کندن
drills U سوراخ کردن چاه کندن
jab U خنجر زدن سوراخ کردن
punctures U سوراخ کردن پنچر شدن
jabs U خنجر زدن سوراخ کردن
punctured U سوراخ کردن پنچر شدن
unkennel U از سوراخ یا لانه بیرون کردن
round U دور زدن مدور
cylinderical lapping U صیقل کاری مدور
cylinderical grinding U دستگاه سنگ مدور
joinery sawbench U اره مدور نجاری
Di xue U [درگاه ورودی مدور]
roundest U دور زدن مدور
mooring swivel U مدور چهار راه
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
bores U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
rupturing U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
karatonyxis U عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
rupture U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
borer U هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
bore U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
pinhole U سوراخ کردن برای گوشی یاز
manholes U مسیر مدور داخل ناو
manhole U مسیر مدور داخل ناو
dextral stair U [پله های مدور در راست و چپ]
atolls U صخرههای مدور داخل دریا
atoll U صخرههای مدور داخل دریا
cyclostyle U [ایوان ستون دار مدور]
theater in the round U تماشاخانه دارای صحنه مدور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com