English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
despatched U گسیل داشتن
despatches U گسیل داشتن
despatching U گسیل داشتن
dispatch U گسیل داشتن
dispatched U گسیل داشتن
dispatches U گسیل داشتن
send U گسیل داشتن
sending U گسیل داشتن
sends U گسیل داشتن
dispateh U گسیل داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dispatches U گسیل
dispatched U گسیل
dispatch U گسیل
despatching U گسیل
despatches U گسیل
despatched U گسیل
emissions U گسیل
conduction U گسیل
emission U گسیل
despatched U گسیل کردن
despatches U گسیل کردن
dispatched U گسیل کردن
despatching U گسیل کردن
dispatch U گسیل کردن
dispatches U گسیل کردن
dispatchment U ارسال [اعزام] [گسیل] [فرستادن ]
laser [light amplification by stimulated emission of radiation] U لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to hold U داشتن
to have U داشتن
to possess U داشتن
to have possession of U داشتن
lackvt U کم داشتن
intercommon U داشتن
possessing U داشتن
to hold a meeting U داشتن
to be feverish U تب داشتن
monogyny U داشتن یک زن
to go hot U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
lacks U کم داشتن
lacked U کم داشتن
lack U کم داشتن
wanted U کم داشتن
want U کم داشتن
redolence U بو داشتن
to be in a f. U تب داشتن
bears U در بر داشتن
possesses U داشتن
doubted U شک داشتن
owned U داشتن
doubting U شک داشتن
relieving U داشتن
relieves U داشتن
doubts U شک داشتن
have U داشتن
relieve U داشتن
possess U داشتن
having U داشتن
own U داشتن
owning U داشتن
owns U داشتن
bear U در بر داشتن
bear U داشتن
bears U داشتن
doubt U شک داشتن
bestowed U ارزانی داشتن
stink U تعفن داشتن
roll U تلاطم داشتن
rolled U تلاطم داشتن
bestowing U ارزانی داشتن
rolls U تلاطم داشتن
affects U دوست داشتن
confides U اعتماد داشتن به
stinks U تعفن داشتن
attend U حضور داشتن
bestow U ارزانی داشتن
required U لازم داشتن
require U لازم داشتن
affects U تمایل داشتن
affect U دوست داشتن
affect U تمایل داشتن
last U دوام داشتن
importing U اهمیت داشتن
exist U وجود داشتن
suspending U معوق داشتن
existed U وجود داشتن
suspends U معوق داشتن
exists U وجود داشتن
raise U برپا داشتن
imported U اهمیت داشتن
import U اهمیت داشتن
fluctuate U نوسان داشتن
spare U دریغ داشتن
bestows U ارزانی داشتن
spared U دریغ داشتن
confided U اعتماد داشتن به
confide U اعتماد داشتن به
fluctuates U نوسان داشتن
lasted U دوام داشتن
lasts U دوام داشتن
fluctuated U نوسان داشتن
suspend U معوق داشتن
debts U بدهی داشتن
debt U بدهی داشتن
resembling U شباهت داشتن
raises U برپا داشتن
concern U اهمیت داشتن
hungers U اشتیاق داشتن
hungering U اشتیاق داشتن
hungered U اشتیاق داشتن
hunger U اشتیاق داشتن
valuing U گرامی داشتن
values U گرامی داشتن
value U گرامی داشتن
overlaps U اشتراک داشتن
overlaps U اصطکاک داشتن
overlapped U اشتراک داشتن
overlapped U اصطکاک داشتن
thirst U اشتیاق داشتن
can U قدرت داشتن
can U امکان داشتن
leans U تمایل داشتن
leaned U تمایل داشتن
lean U تمایل داشتن
recoils U واکنش داشتن بر
recoiling U واکنش داشتن بر
affording U استطاعت داشتن
recoiled U واکنش داشتن بر
recoil U واکنش داشتن بر
monogamy U داشتن یک همسر
cans U امکان داشتن
cans U قدرت داشتن
canning U امکان داشتن
canning U قدرت داشتن
overlap U اشتراک داشتن
declaring U افهار داشتن
declares U افهار داشتن
declare U افهار داشتن
desiring U میل داشتن
desires U میل داشتن
desire U میل داشتن
represents U نمایندگی داشتن
represented U نمایندگی داشتن
represent U نمایندگی داشتن
resemble U شباهت داشتن
resembled U شباهت داشتن
resembles U شباهت داشتن
requiring U لازم داشتن
may U امکان داشتن
like U دوست داشتن
liked U دوست داشتن
overlap U اصطکاک داشتن
correlation U ارتباط داشتن
outclassing U برتری داشتن بر
outclasses U برتری داشتن بر
outclassed U برتری داشتن بر
outclass U برتری داشتن بر
minds U در نظر داشتن
minds U تصمیم داشتن
minding U در نظر داشتن
minding U تصمیم داشتن
mind U در نظر داشتن
mind U تصمیم داشتن
likes U دوست داشتن
requires U لازم داشتن
abhors U تنفر داشتن از
sending U ارسال داشتن
sending U اعزام داشتن
scooting U سرعت داشتن
send U ارسال داشتن
send U اعزام داشتن
scoots U سرعت داشتن
aspiring U هوش داشتن
aspiring U ارزو داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com