Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
expansible
U
گسترش پذیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deploying
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deployment operating base
U
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
force tabs
U
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
ascendable
U
تفوق پذیر فراز پذیر
repairable
U
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendible
U
تفوق پذیر فراز پذیر
educatable
U
تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable
U
امیزش پذیر امتزاج پذیر
educable
U
تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable
U
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
adaptable organism
U
موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
deploy
U
گسترش
deployment
U
گسترش
deploying
U
گسترش
deploys
U
گسترش
promotion
U
گسترش
develop
U
گسترش
promotions
U
گسترش
line of deployment
U
خط گسترش
dispersal
U
گسترش
spread
U
گسترش
develops
U
گسترش
extension
U
گسترش
extensions
U
گسترش
expansion
U
گسترش
developments
U
گسترش
expanses
U
گسترش
propagation
U
گسترش
development
U
گسترش
expanse
U
گسترش
spreads
U
گسترش
expansion path
U
مسیر گسترش
development plan
U
طرح گسترش
image speard
U
گسترش تصویر
wide-angle
U
عدسی گسترش
generations
U
افرینش گسترش
abroad
U
گسترش یافته
wide angle
U
عدسی گسترش
accruing
U
گسترش یافتن
accrues
U
گسترش یافتن
accrue
U
گسترش یافتن
to grow
[into]
U
گسترش دادن
[به]
path of expansion
U
مسیر گسترش
to develop
[into]
U
گسترش دادن
[به]
prompt deployment
U
گسترش مناسب
prompt deployment
U
گسترش فوری
generation
U
افرینش گسترش
deploy
U
گسترش یافتن
deploying
U
گسترش یافتن
deployed
U
گسترش یافته
deployment diagram
U
طرح گسترش
deployment diagram
U
دیاگرام گسترش
to unfold
U
گسترش دادن
job enlargement
U
گسترش شغلی
credit expansion
U
گسترش اعتبار
deploys
U
گسترش یافتن
expansion
U
گسترش انبساط
applied
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
installed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
deployment
U
تفرقه گسترش
disposition
U
ارایشات گسترش
spread
U
گسترش یافتن
outspread
U
گسترش یافتن
sign extension
U
گسترش علامت
extensibility
U
گسترش پذیری
bank expansion
U
گسترش بانکی
spreads
U
گسترش یافتن
expansion
U
گسترش توسعه
flank development
U
گسترش جناحی
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
develops
U
گسترش وضعیت
widening of market
U
گسترش بازار
eco development
U
بوم گسترش
develops
U
گسترش دادن
develop
U
گسترش وضعیت
develop
U
گسترش دادن
circumfuse
U
گسترش یافتن
widening of capital
U
گسترش سرمایه
vertical expansion
U
گسترش عمودی
space
U
گسترش دادن متن
generated
U
گسترش یافتن افریدن
generate
U
گسترش یافتن افریدن
redeployment
U
تجدید گسترش کردن
bank development
U
گسترش شبکه بانکی
automatic volume expansion
U
گسترش خودکار صدا
expanding industry
U
صنعت در حال گسترش
growth company
U
شرکت در حال گسترش
dispersion
U
تفرقه گسترش یکان
relocation
U
تجدید گسترش دادن
generates
U
گسترش یافتن افریدن
spaces
U
گسترش دادن متن
generating
U
گسترش یافتن افریدن
to spread
[across]
[over]
U
گسترش یافتن
[سرتاسر]
redeployment
U
گسترش مجدد دادن
flare angle
U
زاویه گسترش یا گشادگی
elater
U
خاصیت انبساط و گسترش
expansion
U
توسعه گسترش دادن کشیدن
spread
U
بسط وتوسعه یافتن گسترش
extensible
U
آنچه قابل گسترش است
spreads
U
بسط وتوسعه یافتن گسترش
open ranks
U
گسترش باز درسواره نظام
expandable
U
آنچه قابل گسترش باشد
battery groung pattern
U
طرح گسترش توپهای اتشبار
deployed
U
مستقر گسترش یافته در روی زمین
To extend the scope of ones activities .
U
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
breeding grounds
U
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding ground
U
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extend
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extends
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
basic plus
U
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
remedial maintenance
U
باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
metastasize
U
گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
disposition
U
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
problem child
U
فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
monroe doctrine
U
سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
EEMS
U
در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
scalable software
U
برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol
U
گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
proliferation
U
سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
developments
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
pliable
U
خم پذیر
solvable
U
حل پذیر
soluble
U
حل پذیر
pi acceptor
U
پی پذیر
cleavable
U
رخ پذیر
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
remediable
U
درمان پذیر
fixable
U
ثبات پذیر
generable
U
زایش پذیر
fatigable
U
خستگی پذیر
gaugeable
U
پیمایش پذیر
flexible cable
U
کابل خم پذیر
flxible
U
خمش پذیر
refutable
U
تکذیب پذیر
fusible
U
گداز پذیر
indocile
U
تعلیم نا پذیر
remediable
U
چاره پذیر
regulable
U
تنظیم پذیر
remediable
U
گزیر پذیر
sequacious
U
نصیحت پذیر
extensible
U
توسعه پذیر
extendible
U
کشش پذیر
expiable
U
کفاره پذیر
severable
U
تفکیک پذیر
shapeable
U
شکل پذیر
reclaimable
U
ادعا پذیر
spoilable
U
فساد پذیر
semi solvable
U
نیم حل پذیر
resolvable
U
تفکیک پذیر
fissionable
U
شکافت پذیر
fissile
U
شکاف پذیر
figurable
U
شکل پذیر
fatiguable
U
خستگی پذیر
fatig
U
خستگی پذیر
fathomable
U
پیمایش پذیر
revocable
U
ابطال پذیر
rotatable
U
چرخش پذیر
spottable
U
لکه پذیر
glass jaw
U
بوکسوراسیب پذیر
open cheque
U
چک انتقال پذیر
mutable
U
تغییر پذیر
miscible
U
امتزاج پذیر
miscible
U
امیزش پذیر
penetrable
U
رخنه پذیر
maintainable
U
نگهداشت پذیر
magnetizable
U
مغناطیس پذیر
liquefiable
U
گداز پذیر
pacifiable
U
تسکین پذیر
partible
U
بخش پذیر
plunderable
U
چپاول پذیر
placative
U
تسکین پذیر
placable
U
دلجویی پذیر
pilable
U
انحنا پذیر
pervious
U
نفوذ پذیر
perturbable
U
اشوب پذیر
perfectible
U
کمال پذیر
passible
U
فساد پذیر
limitable
U
محدودیت پذیر
irresoluble
U
تجیزیه نا پذیر
irremeable
U
برگشت نا پذیر
protean
U
شکل پذیر
impressible
U
تاثیر پذیر
proton acceptor
U
پرتون پذیر
protractile
U
امتداد پذیر
improvably
U
اصلاح پذیر
improvable
U
بهبود پذیر
healable
U
درمان پذیر
reducible
U
تقلیل پذیر
incompressible
U
تراکم نا پذیر
incondensable
U
ناچگال پذیر
inoculable
U
تلقیح پذیر
infusible
U
گداز نا پذیر
inflamable
U
اشتعال پذیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com