English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
programmed switch U گزینه برنامه ریزی شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
planning comission U هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method U روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming U برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
program switch U گزینه برنامه
scheduled wave U امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
businesses U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m U زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
management U برنامه ریزی
schematization U برنامه ریزی
planning <adj.> برنامه ریزی
programming U برنامه ریزی
managements U برنامه ریزی
programmed U برنامه ریزی شده
regional planning U برنامه ریزی منطقهای
rural planning U برنامه ریزی روستائی
goal programming U برنامه ریزی ارمانی
schedule U برنامه ریزی کردن
dynamic programming U برنامه ریزی پویا
economic planning U برنامه ریزی اقتصادی
educational planning U برنامه ریزی اموزشی
sectoral planning U برنامه ریزی بخشی
schedules U برنامه ریزی کردن
scheduled U برنامه ریزی کردن
ex ante U برنامه ریزی شده
financial planning U برنامه ریزی مالی
state planning U برنامه ریزی دولتی
social planning U برنامه ریزی اجتماعی
quantitative programming U برنامه ریزی کمی
quadratic programming U برنامه ریزی غیرخطی
timing U برنامه ریزی زمانی
imperative planning U برنامه ریزی اجباری
planning cycle U دوره برنامه ریزی
programs U برنامه ریزی کردن
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
personnel development U برنامه ریزی استخدامی
optimal planning U برنامه ریزی بهینه
linear programming U برنامه ریزی خطی
macroplanning U برنامه ریزی کلان
planning horizon U افق برنامه ریزی
planning horizon U مدت برنامه ریزی
planning model U الگوی برنامه ریزی
programming methods U روشهای برنامه ریزی
product planning U برنامه ریزی محصولات
production planning U برنامه ریزی تولید
population planning U برنامه ریزی جمعیت
planning system U نظام برنامه ریزی
program U برنامه ریزی کردن
overall planning U برنامه ریزی کلی
planning principles U اصول برنامه ریزی
national planning U برنامه ریزی ملی
corporate planning U برنامه ریزی شرکت
develops U برنامه ریزی و تولید
centeralized planning U برنامه ریزی متمرکز
family planning U برنامه ریزی خانواده
adhoc planning U برنامه ریزی روزمره
consolidated planning U برنامه ریزی تلفیقی
plans U برنامه ریزی کردن
square away <idiom> U برنامه ریزی کردن
plan U برنامه ریزی کردن
contract scheduling U برنامه ریزی قرارداد
comprehensive planning U برنامه ریزی جامع
develop U برنامه ریزی و تولید
development planning U برنامه ریزی توسعه
dietetics U برنامه ریزی غذایی
central planning U برنامه ریزی مرکزی
centralized planning U برنامه ریزی متمرکز
work out <idiom> U برنامه ریزی کردن
curriculum development U برنامه ریزی درسی
agricultural planning U برنامه ریزی کشاورزی
scheduled fire U اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
nonprogrammed halt U توقف برنامه ریزی نشده
programmed check U بررسی برنامه ریزی شده
generalized planning U برنامه ریزی تعمیم یافته
devises U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
integer programming U برنامه ریزی عدد صحیح
impulse buying U خرید بدون برنامه ریزی
inter sectoral planning U برنامه ریزی بین بخشی
devised U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devising U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
programmable terminal U ترمینال قابل برنامه ریزی
production resource planning U برنامه ریزی منابع تولید
production planning and control U برنامه ریزی و کنترل تولید
programmed computer U کامپیوتر برنامه ریزی شده
programmed instruction U دستورالعمل برنامه ریزی شده
gosplan U سازمان برنامه ریزی شوروی
programmed label U برچسب برنامه ریزی شده
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
planned saving U پس انداز برنامه ریزی شده
devise U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
material requirements planning U برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
short run planning U برنامه ریزی کوتاه مدت
non numeric programming U برنامه ریزی غیر عددی
programmed check U مقابله برنامه ریزی شده
medium term planning U برنامه ریزی میان مدت
decentralized planning U برنامه ریزی غیر متمرکز
manpower planning U برنامه ریزی نیروی انسانی
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
long run planning U برنامه ریزی بلند مدت
financial planning system U سیستم برنامه ریزی مالی
directive planning U برنامه ریزی هدایت شده
nonlinear programming U برنامه ریزی غیر خطی
multi level planning U برنامه ریزی چند سطحی
proms U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
redefines U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
programmed i/o U ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
redefining U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
blow U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
centrally planned economy U اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
hard U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hardest U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
redefine U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
developments U برنامه ریزی تولید محصول جدید
sensitivity analysis U تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
blows U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
planning programming budgetting U نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
EAPROM U گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
electrically U نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
fpla U ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
timer switch U سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
addressable U نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
designs U برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
blast U ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blasts U ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
cursors U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
cursor U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
to reprogram U دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
design U برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
planned economy U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economies U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
balance U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
delay U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delaying U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delays U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
eds U وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
balances U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
plato U منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
preprogrammed U که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
prom U حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
eerom U دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
proms U حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
robotics U مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
pla U CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
business U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
programmer U وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmers U وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
facsimiles U روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimile U روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
programmable logic array U ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
eprom U PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
schedule U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
scheduled U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
ACD U سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند
api U مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
graphics U شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
mask U وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
masks U وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
electrically U قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
choice U گزینه
option U گزینه
selector switch U گزینه
options U گزینه
selection switch U گزینه
variant U گزینه
switches U گزینه
switch U گزینه
switched U گزینه
choices U گزینه
choicer U گزینه
choicest U گزینه
switchboard U صفحه گزینه
switchboards U صفحه گزینه
alteration switch U گزینه دگرگونی
cross bar switch U گزینه شطرنجی
distractor U گزینه نادرست
light switch U گزینه نوری
forced choice U گزینه- بایست
logic switch U گزینه منطقی
switched line U خط گزینه شده
non switched line U خط گزینه نشده
stepping switch U گزینه پلهای
selection switch U گزینه انتخاب
n way switch U گزینه N راهی
toggle switch U گزینه ضامنی
barrel switch U گزینه بشکهای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com