English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
weekly progress report U گزارش هفتگی کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
weekly allowance U هفتگی
weekly U هفتگی
weeklies U هفتگی
hebdomadal U هفتگی
weekly storage U مخزن هفتگی
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
school pence U پول هفتگی اموزشگاه
sempiternal U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
semiweekly U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
tours U مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
touring U مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
tour U مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
toured U مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
reported U گزارش
report generator U گزارش زا
recitetion U گزارش شز
reports U گزارش
reportage U گزارش
account U گزارش
report U گزارش
annual report U گزارش سالانه
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
periodic report U گزارش دورهای
quarterly report U گزارش سه ماهه
detailed report U گزارش مشروح
hot report U گزارش مهم
report file U فایل گزارش
final report U گزارش نهایی
blue bell U گزارش بدرفتاری
management report U گزارش مدیریت
internal report U گزارش داخلی
command report U گزارش فرماندهی
flash report U گزارش انی
bruit U گزارش سروصدا
edit line U خط گزارش وضعیت
error report U گزارش خطا
blue bell U گزارش جنایت
blue bark U گزارش حرکت
annual report U گزارش سالیانه
report generation U تولید گزارش
viva report U گزارش شفاهی
viva voting U گزارش شفاهی
wrap up U گزارش خلاصه
expertise U گزارش اهل فن
turn in <idiom> U گزارش دادن
press report U گزارش خبری
visualreport U گزارش بصری
to give forth U گزارش دادن
report generator U مولد گزارش
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
report program U برنامه گزارش
report writer U گزارش نویسی
report writer U نویسنده گزارش
reportable U گزارش دادنی
rpg U مولدبرنامه گزارش
situation report U گزارش وضعیت
school report U گزارش اموزشگاه
status report U گزارش وضعیت
subemit a report U گزارش دادن
submit a report U گزارش دادن
survey report U گزارش بازرسی
technical report U گزارش فنی
returns U گزارش رسمی
reported U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دادن به
journals U گزارش روزانه
returning U گزارش رسمی
returning U گزارش دادن
journal U گزارش روزانه
minute U گزارش وقایع
action U گزارش وضع
returns U گزارش دادن
reported U گزارش دادن
report U گزارش دیدبانی
report U گزارش دادن به
report U گزارش دادن
account U اهمیت گزارش
story U روایت گزارش
reports U گزارش دادن
returned U گزارش رسمی
returned U گزارش دادن
log U گزارش سفرهواپیما
return U گزارش رسمی
logs U گزارش سفرهواپیما
return U گزارش دادن
reports U گزارش دادن به
commentary U گزارش رویداد
commentaries U گزارش رویداد
actions U گزارش وضع
reports U گزارش دیدبانی
accident reporting U گزارش حادثه
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
journal book U دفتر گزارش روزانه
interim report U گزارش پیشرفت کار
super visum corporis U گزارش معاینه جسد
log U گزارش سفرنامه کشتی
snap report U گزارش فوری یا انی
schedule report U گزارش زمانبندی شده
progress report U گزارش پیشرفت کار
project technical report U گزارش فنی طرح
progress reporting U گزارش پیشرفت کار
project technical report U گزارش فنی پروژه
logs U گزارش سفرنامه کشتی
reportable items U اقلام قابل گزارش
report of survey U گزارش تحقیقات یا بررسیها
misreport U اشتباه گزارش دادن
reportedly U طبق گزارش یا شایعه
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
to give an account of U گزارش و توضیح دادن
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
call up U دستور ارسال گزارش
call-up U دستور ارسال گزارش
call-ups U دستور ارسال گزارش
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
contact report U گزارش اخذ تماس
docking report U گزارش تعمیر ناو
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
bills U گزارش جریان دعوی
flash report U گزارش برق اسا
bill U گزارش جریان دعوی
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
exception reporting U گزارش گیری مخصوص
According to the riport . U بقرار این گزارش
draft report U گزارش نیمه نهایی
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
air control and reporting center (c.r.c. U مرکز کنترل و گزارش هوایی
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
he gave an a of the battle U گزارش ان جنگ راشرح داد
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
report generator U برای تامین گزارش کامل
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
inkling U اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
charting U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
rpg U Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
nudets U سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
i saw the report in the rough U من پیش نویس این گزارش رادیدم
[results were] satisfactory U رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
charted U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
chart U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charts U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
air raid reporting control ship U گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
collision detection U تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
negative U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
aerographer U شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
negatives U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
print chart U فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
pagination U روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
cirvis U دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
This compares to a total of 36 cases reported in 2009. U همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
whats' up U در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
processor U کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
feasibility U امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
write U خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
writes U خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
sentinel U 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinels U 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
flags U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flag U جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
Anyone found trespassing is liable to be reported to the police. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
cargo outturn message U پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
stet processus U گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
report U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com