Perdic | گزارش مهم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (5 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	hot report U	گزارش مهم

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	write U	خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
	writes U	خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
	negative U	گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
	negatives U	گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
	flag U	جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
	flag U	1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
	flags U	جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
	flags U	1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
	return U	گزارش دادن
	return U	گزارش رسمی
	return U	گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
	return U	گزارش نهایی هیات تحقیق
	returned U	گزارش دادن
	returned U	گزارش رسمی
	returned U	گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
	returned U	گزارش نهایی هیات تحقیق
	returning U	گزارش دادن
	returning U	گزارش رسمی
	returning U	گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
	returning U	گزارش نهایی هیات تحقیق
	returns U	گزارش دادن
	returns U	گزارش رسمی
	returns U	گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
	returns U	گزارش نهایی هیات تحقیق
	White Paper U	گزارش هیئت دولت نامه سفید
	White Papers U	گزارش هیئت دولت نامه سفید
	sentinel U	1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
	sentinels U	1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
	reportage U	گزارش
	inkling U	اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
	observer U	گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
	observers U	گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
	minute U	گزارش وقایع
	account U	گزارش
	account U	اهمیت گزارش
	report U	گزارش دادن
	report U	گزارش
	report U	گزارش دادن به
	report U	گزارش دیدبانی
	report U	گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
	reported U	گزارش دادن
	reported U	گزارش
	reported U	گزارش دادن به
	reported U	گزارش دیدبانی
	reported U	گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
	reports U	گزارش دادن
	reports U	گزارش
	reports U	گزارش دادن به
	reports U	گزارش دیدبانی
	reports U	گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
	feasibility U	امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
	log U	گزارش سفرنامه کشتی
	log U	گزارش سفرهواپیما
	log U	گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
	logs U	گزارش سفرنامه کشتی
	logs U	گزارش سفرهواپیما
	logs U	گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
	action U	گزارش وضع
	actions U	گزارش وضع
	chart U	گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
	charted U	گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
	charting U	گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
	charts U	گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
	inform U	اطلاع دادن گزارش دادن
	informing U	اطلاع دادن گزارش دادن
	informs U	اطلاع دادن گزارش دادن
	relate U	گزارش دادن شرح دادن
	relates U	گزارش دادن شرح دادن
	story U	روایت گزارش
	pagination U	روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
	weather forecast U	پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
	weather forecasts U	پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
	bill U	گزارش جریان دعوی
	bills U	گزارش جریان دعوی
	journal U	گزارش روزانه
	journal U	گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
	journals U	گزارش روزانه
	journals U	گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
	hearing U	رسیدگی بمحاکمه گزارش
	hearings U	رسیدگی بمحاکمه گزارش
	commentaries U	گزارش رویداد
	commentary U	گزارش رویداد
	call up U	دستور ارسال گزارش
	call-up U	دستور ارسال گزارش
	call-ups U	دستور ارسال گزارش
	accident reporting U	گزارش حادثه
	action report U	گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
	aerographer U	شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
	air control and reporting center (c.r.c. U	مرکز کنترل و گزارش هوایی
	air picket U	هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
	air raid reporting control ship U	گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
	aircraft accident report U	گزارش سانحه هوایی
	amplifying report U	گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
	an incomprehensive report U	گزارش کوتاه
	annual financial statement U	گزارش مالی سالانه
	annual report U	گزارش سالانه
	annual report U	گزارش سالیانه
	basic communication U	گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
	blue bark U	گزارش حرکت
	blue bell U	گزارش جنایت
Other Matches

	departure report U	گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
	spot report U	گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
	report generator U	گزارش ساز ایجادکننده گزارش
	report generator U	گزارش زایی گزارش گیری
	mortar report U	گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
	visualreport U	گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
	shelling report U	گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
	cargo outturn report U	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
	recitetion U	گزارش شز
	report generator U	گزارش زا
	status report U	گزارش وضعیت
	report writer U	گزارش نویسی
	subemit a report U	گزارش دادن
	submit a report U	گزارش دادن
	situation report U	گزارش وضعیت
	school report U	گزارش اموزشگاه
	rpg U	مولدبرنامه گزارش
	report writer U	نویسنده گزارش
	reportable U	گزارش دادنی
	command report U	گزارش فرماندهی
	report file U	فایل گزارش
	quarterly report U	گزارش سه ماهه
	detailed report U	گزارش مشروح
	periodic report U	گزارش دورهای
	edit line U	خط گزارش وضعیت
	error report U	گزارش خطا
	final report U	گزارش نهایی
	management report U	گزارش مدیریت
	flash report U	گزارش انی
	internal report U	گزارش داخلی
	report generation U	تولید گزارش
	report generator U	مولد گزارش
	report program U	برنامه گزارش
	report progarm generator U	تولیدبرنامه گزارش
	report progarm generator U	مولدبرنامه گزارش
	blue bell U	گزارش بدرفتاری
	bruit U	گزارش سروصدا
	survey report U	گزارش بازرسی
	press report U	گزارش خبری
	wrap up U	گزارش خلاصه
	viva voting U	گزارش شفاهی
	viva report U	گزارش شفاهی
	visualreport U	گزارش بصری
	to give forth U	گزارش دادن
	technical report U	گزارش فنی
	expertise U	گزارش اهل فن
	turn in <idiom> U	گزارش دادن
	periodic intelligence report U	گزارش نوبهای اطلاعاتی
	logbook U	گزارش روزانه سفرکشتی
	journal book U	دفتر گزارش روزانه
	interim report U	گزارش پیشرفت کار
	misreport U	اشتباه گزارش دادن
	progress reporting U	گزارش پیشرفت کار
	progress report U	گزارش پیشرفت کار
	schedule report U	گزارش زمانبندی شده
	reportable items U	اقلام قابل گزارش
	reportedly U	طبق گزارش یا شایعه
	According to the riport . U	بقرار این گزارش
	super visum corporis U	گزارش معاینه جسد
	to report [to a body] U	گزارش دادن [به اداره ای]
	to give an account of U	گزارش و توضیح دادن
	report of survey U	گزارش تحقیقات یا بررسیها
	project technical report U	گزارش فنی پروژه
	project technical report U	گزارش فنی طرح
	weekly progress report U	گزارش هفتگی کار
	exception reporting U	گزارش گیری مخصوص
	docking report U	گزارش تعمیر ناو
	contact report U	گزارش اخذ تماس
	snap report U	گزارش فوری یا انی
	draft report U	گزارش نیمه نهایی
	evaluation report U	گزارش ارزیابی وضعیت
	flash report U	گزارش برق اسا
	request mast U	گزارش از طریق سلسله مراتب
	system log U	گزارش روزانه عملیات سیستم
	this report is incredible U	این گزارش را نمیتوان باورکرد
	docking report U	گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
	he gave an a of the battle U	گزارش ان جنگ راشرح داد
	fitness report U	گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
	neither report was correct U	هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
	daily progress report U	گزارش روزانه پیشرفت کار
	critic report U	گزارش نتیجه جلسه انتقاد
	contact report U	گزارش تماس با هواپیمای دشمن
	report generator U	برای تامین گزارش کامل
	city article U	گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
	i saw the report in the rough U	من پیش نویس این گزارش رادیدم
	[results were] satisfactory U	رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
	rpg U	Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
	nudets U	سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
	The details of the report were verified by the police. U	جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
	collision detection U	تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
	cirvis U	دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
	print chart U	فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
	This compares to a total of 36 cases reported in 2009. U	همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
	processor U	کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
	whats' up U	در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
	Anyone found trespassing is liable to be reported to the police. U	هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
	cargo outturn message U	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
	forward tell U	انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
	control and reporting center U	تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
	stet processus U	گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
	development support library U	امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
	financial statement U	صورت مالی گزارش مالی