English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
annual report U گزارش سالیانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
annual U سالیانه
annuals U سالیانه
yearly U سالیانه
annum U سالیانه
annually U سالیانه
per annum U هر سالی سالیانه
annual training U اموزش سالیانه
yearly instalmernts U اقساط سالیانه
annual precipitation U بارندگی سالیانه
p.a U مخفف سالیانه
annual payment U قسط سالیانه
annual payment U پرداخت سالیانه
growth ring U دایره سالیانه
annuallyy U هر ساله سالیانه
yearly allowance U مقرری سالیانه
annuity U مستمری سالیانه
anniversary U سوگواری سالیانه
anniversaries U سوگواری سالیانه
year to year fluctuation U نوسانات سالیانه
anniversaries U جشن سالیانه عروسی
octingentenary or octocen U هشتصدمین جشن سالیانه
anniversary U جشن سالیانه عروسی
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
annals U وقایع سالیانه سالنامه
annual general inspection U بازدید عمومی سالیانه
mass book U کتاب نماز سالیانه
miaasl U کتاب نماز سالیانه
annuitant U گیرنده مستمری سالیانه
quinquagenary U پنجاهمین جشن سالیانه
annuality factor U ضریب مستمر سالیانه
annual payment factor U ضریب بازپرداخت سالیانه
annual general meeting U مجمع عمومی سالیانه
annuity U حقوق یا مقرری سالیانه گذراند
quater cent nary U جشن سالیانه چهارصدمین سال گردش
to take inventory U صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
peter pence U زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
rentlen U دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
parentalia U جشن سالیانه بافتخار نیاکان و مردگان
annual average score U میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
peter penny U زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
to settle an a U برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
encaenia U جشن سالیانه تاسیس شهر یاتقدیر کلیسا یا معبدی
national educational computing conferenc U جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
isothermal line U خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
isotherm U خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
withholding taxes U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
withholding tax U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
special degration U نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
recitetion U گزارش شز
report generator U گزارش زا
reports U گزارش
reported U گزارش
reportage U گزارش
account U گزارش
report U گزارش
anniversary U مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
anniversaries U مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
quingentenary U پانصدمین سال گردش پانصدمین جشن سالیانه
command report U گزارش فرماندهی
status report U گزارش وضعیت
press report U گزارش خبری
returns U گزارش رسمی
returns U گزارش دادن
report file U فایل گزارش
detailed report U گزارش مشروح
returning U گزارش رسمی
error report U گزارش خطا
subemit a report U گزارش دادن
submit a report U گزارش دادن
blue bark U گزارش حرکت
blue bell U گزارش جنایت
blue bell U گزارش بدرفتاری
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
report generator U مولد گزارش
bruit U گزارش سروصدا
survey report U گزارش بازرسی
report generation U تولید گزارش
final report U گزارش نهایی
school report U گزارش اموزشگاه
report program U برنامه گزارش
report writer U گزارش نویسی
returned U گزارش دادن
reportable U گزارش دادنی
return U گزارش دادن
periodic report U گزارش دورهای
report writer U نویسنده گزارش
return U گزارش رسمی
management report U گزارش مدیریت
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
flash report U گزارش انی
rpg U مولدبرنامه گزارش
returning U گزارش دادن
hot report U گزارش مهم
internal report U گزارش داخلی
returned U گزارش رسمی
quarterly report U گزارش سه ماهه
edit line U خط گزارش وضعیت
reported U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دادن به
reported U گزارش دادن
journal U گزارش روزانه
visualreport U گزارش بصری
journals U گزارش روزانه
report U گزارش دیدبانی
commentaries U گزارش رویداد
commentary U گزارش رویداد
reports U گزارش دادن
viva report U گزارش شفاهی
log U گزارش سفرهواپیما
reports U گزارش دیدبانی
logs U گزارش سفرهواپیما
actions U گزارش وضع
turn in <idiom> U گزارش دادن
reports U گزارش دادن به
expertise U گزارش اهل فن
wrap up U گزارش خلاصه
story U روایت گزارش
viva voting U گزارش شفاهی
accident reporting U گزارش حادثه
report U گزارش دادن به
to give forth U گزارش دادن
report U گزارش دادن
account U اهمیت گزارش
minute U گزارش وقایع
annual report U گزارش سالانه
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
action U گزارش وضع
technical report U گزارش فنی
situation report U گزارش وضعیت
weekly progress report U گزارش هفتگی کار
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
project technical report U گزارش فنی طرح
contact report U گزارش اخذ تماس
progress reporting U گزارش پیشرفت کار
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
project technical report U گزارش فنی پروژه
report of survey U گزارش تحقیقات یا بررسیها
log U گزارش سفرنامه کشتی
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
logs U گزارش سفرنامه کشتی
According to the riport . U بقرار این گزارش
reportedly U طبق گزارش یا شایعه
super visum corporis U گزارش معاینه جسد
bill U گزارش جریان دعوی
bills U گزارش جریان دعوی
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
docking report U گزارش تعمیر ناو
flash report U گزارش برق اسا
draft report U گزارش نیمه نهایی
schedule report U گزارش زمانبندی شده
call up U دستور ارسال گزارش
call-up U دستور ارسال گزارش
exception reporting U گزارش گیری مخصوص
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
call-ups U دستور ارسال گزارش
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
interim report U گزارش پیشرفت کار
progress report U گزارش پیشرفت کار
misreport U اشتباه گزارش دادن
snap report U گزارش فوری یا انی
reportable items U اقلام قابل گزارش
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
journal book U دفتر گزارش روزانه
to give an account of U گزارش و توضیح دادن
wedding day U روز عروسی جشن سالیانه عروسی
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
report generator U برای تامین گزارش کامل
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
air control and reporting center (c.r.c. U مرکز کنترل و گزارش هوایی
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
he gave an a of the battle U گزارش ان جنگ راشرح داد
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
charted U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
rpg U Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
charting U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charts U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com