English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
annual report U گزارش سالانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
Other Matches
classics U مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classic U مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
annuals U سالانه
per annum U سالانه
annual U سالانه
yearly U سالانه
yearbooks U گزارشات سالانه
annual preciptation U ریزش سالانه
tax year مالیات سالانه
yearly profit U سود سالانه
annuity U پرداختهای سالانه
yearbook U گزارشات سالانه
annuities U مقرری سالانه
annual wage U دستمزد سالانه
annual rainfall U بارش سالانه
annual patent fee U حق الامتیاز سالانه
annual leave U مرخصی سالانه
annual increase U افزایش سالانه
annual increase U رشد سالانه
annual income U درامد سالانه
annual earnings U عواید سالانه
annual earnings U درامد سالانه
annual storage U مخزن سالانه
annual budget U بودجه سالانه
annual accumulation of sediment U ته نشست سالانه
anuual discharge U بده سالانه
annual general meeting U مجمع عمومی سالانه
annual rate of growth U نرخ رشد سالانه
interest rate per annum U نرخ بهره سالانه
AGMs U مجمع عمومی سالانه
AGM U مجمع عمومی سالانه
fixture U برنامه سنتی سالانه
annuitant U دریافت دارنده مقرری سالانه
annuity U مستمری سالانه مقرری مستمر
annual efficiency index U شاخص کارایی سالانه خدمتی
Bang went our annul holidays. U تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
derby U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derbies U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
tourist trophy U مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
arrendare U اجاره دادن ملک یا زمین به طور سالانه
periodicals U مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
master tournament U مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
west coast computer faire U یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
arrentation U پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
report generator U گزارش زا
reportage U گزارش
recitetion U گزارش شز
account U گزارش
report U گزارش
reported U گزارش
reports U گزارش
flash report U گزارش انی
blue bell U گزارش بدرفتاری
bruit U گزارش سروصدا
command report U گزارش فرماندهی
blue bell U گزارش جنایت
blue bark U گزارش حرکت
technical report U گزارش فنی
press report U گزارش خبری
detailed report U گزارش مشروح
edit line U خط گزارش وضعیت
visualreport U گزارش بصری
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
report program U برنامه گزارش
report writer U گزارش نویسی
report writer U نویسنده گزارش
reportable U گزارش دادنی
rpg U مولدبرنامه گزارش
school report U گزارش اموزشگاه
situation report U گزارش وضعیت
to give forth U گزارش دادن
status report U گزارش وضعیت
subemit a report U گزارش دادن
submit a report U گزارش دادن
report generation U تولید گزارش
error report U گزارش خطا
final report U گزارش نهایی
turn in <idiom> U گزارش دادن
hot report U گزارش مهم
expertise U گزارش اهل فن
wrap up U گزارش خلاصه
viva voting U گزارش شفاهی
viva report U گزارش شفاهی
report generator U مولد گزارش
internal report U گزارش داخلی
management report U گزارش مدیریت
periodic report U گزارش دورهای
quarterly report U گزارش سه ماهه
report file U فایل گزارش
survey report U گزارش بازرسی
report U گزارش دیدبانی
actions U گزارش وضع
report U گزارش دادن
story U روایت گزارش
returns U گزارش دادن
returning U گزارش رسمی
returning U گزارش دادن
returns U گزارش رسمی
journals U گزارش روزانه
action U گزارش وضع
logs U گزارش سفرهواپیما
minute U گزارش وقایع
report U گزارش دادن به
reported U گزارش دادن
reported U گزارش دادن به
reported U گزارش دیدبانی
log U گزارش سفرهواپیما
reports U گزارش دادن
reports U گزارش دادن به
account U اهمیت گزارش
commentaries U گزارش رویداد
commentary U گزارش رویداد
journal U گزارش روزانه
returned U گزارش رسمی
returned U گزارش دادن
annual report U گزارش سالیانه
return U گزارش دادن
return U گزارش رسمی
accident reporting U گزارش حادثه
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
reports U گزارش دیدبانی
snap report U گزارش فوری یا انی
contact report U گزارش اخذ تماس
project technical report U گزارش فنی پروژه
docking report U گزارش تعمیر ناو
project technical report U گزارش فنی طرح
progress reporting U گزارش پیشرفت کار
progress report U گزارش پیشرفت کار
call up U دستور ارسال گزارش
call-ups U دستور ارسال گزارش
According to the riport . U بقرار این گزارش
call-up U دستور ارسال گزارش
report of survey U گزارش تحقیقات یا بررسیها
reportable items U اقلام قابل گزارش
logs U گزارش سفرنامه کشتی
reportedly U طبق گزارش یا شایعه
schedule report U گزارش زمانبندی شده
log U گزارش سفرنامه کشتی
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
super visum corporis U گزارش معاینه جسد
draft report U گزارش نیمه نهایی
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
flash report U گزارش برق اسا
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
to give an account of U گزارش و توضیح دادن
exception reporting U گزارش گیری مخصوص
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
interim report U گزارش پیشرفت کار
weekly progress report U گزارش هفتگی کار
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
misreport U اشتباه گزارش دادن
bill U گزارش جریان دعوی
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
journal book U دفتر گزارش روزانه
bills U گزارش جریان دعوی
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
air control and reporting center (c.r.c. U مرکز کنترل و گزارش هوایی
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
he gave an a of the battle U گزارش ان جنگ راشرح داد
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
report generator U برای تامین گزارش کامل
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
inkling U اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
chart U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charts U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
nudets U سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
rpg U Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
[results were] satisfactory U رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
i saw the report in the rough U من پیش نویس این گزارش رادیدم
air raid reporting control ship U گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
collision detection U تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com