Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
contact report
U
گزارش اخذ تماس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
contact report
U
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
Other Matches
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
de bounce
U
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
Thanks for calling back.
U
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
U
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
originating
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
ding
U
تماس
impacts
U
تماس
tangency
U
تماس
contacting
U
تماس
contacts
U
تماس
impinging
U
تماس
line of contact
U
خط تماس
taction
U
تماس
contingence
U
تماس
impact
U
تماس
tangent
U
تماس
tangents
U
تماس
contact
U
تماس
contact line
U
خط تماس
contacted
U
تماس
reports
U
گزارش
reportage
U
گزارش
reported
U
گزارش
report
U
گزارش
report generator
U
گزارش زا
account
U
گزارش
recitetion
U
گزارش شز
contact flange
U
فلانژ تماس
contact angle
U
زاویه تماس
contact pressure
U
فشار تماس
angle of contact
U
زاویه تماس
contact area
U
منطقه تماس
contact ratio
U
نسبت تماس
contact area
U
سطح تماس
finish
U
تماس انتهایی
finishes
U
تماس انتهایی
communicator
U
شخص در تماس
zone of contact
U
ناحیه تماس
contact lost
U
تماس قطع شد
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
contact party
U
گروه تماس
contact patrol
U
گشتی تماس
contact surface
U
سطح تماس
contact diameter
U
قطر تماس
area contact
U
سطح تماس
contact point
U
قطب تماس
shock hazard
U
خطر تماس
point of contact
U
نقطه تماس
to be in contact
U
تماس داشتن
skims
U
تماس اندک
interactional points
U
نقاط تماس
contiguity
U
برخورد تماس
skimmed
U
تماس اندک
skim
U
تماس اندک
to bring into contact
U
تماس دادن
to be in rapport
U
تماس داشتن
line to line fault
U
تماس خطوط
corps a corps
U
تماس بدنی
tuch
U
تماس دادن با
going on
U
نزدیکی تماس
point contact
U
تماس نقطهای
movement to contact
U
حرکت به تماس
action
U
گزارش وضع
bruit
U
گزارش سروصدا
blue bell
U
گزارش بدرفتاری
blue bell
U
گزارش جنایت
actions
U
گزارش وضع
report progarm generator
U
تولیدبرنامه گزارش
command report
U
گزارش فرماندهی
report progarm generator
U
مولدبرنامه گزارش
report generator
U
مولد گزارش
journal
U
گزارش روزانه
hot report
U
گزارش مهم
blue bark
U
گزارش حرکت
commentaries
U
گزارش رویداد
commentary
U
گزارش رویداد
story
U
روایت گزارش
management report
U
گزارش مدیریت
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
detailed report
U
گزارش مشروح
quarterly report
U
گزارش سه ماهه
periodic report
U
گزارش دورهای
report file
U
فایل گزارش
edit line
U
خط گزارش وضعیت
error report
U
گزارش خطا
internal report
U
گزارش داخلی
annual report
U
گزارش سالانه
flash report
U
گزارش انی
final report
U
گزارش نهایی
journals
U
گزارش روزانه
annual report
U
گزارش سالیانه
report generation
U
تولید گزارش
accident reporting
U
گزارش حادثه
returned
U
گزارش دادن
returned
U
گزارش رسمی
viva voting
U
گزارش شفاهی
viva report
U
گزارش شفاهی
returning
U
گزارش دادن
returning
U
گزارش رسمی
visualreport
U
گزارش بصری
returns
U
گزارش دادن
returns
U
گزارش رسمی
to give forth
U
گزارش دادن
technical report
U
گزارش فنی
return
U
گزارش رسمی
survey report
U
گزارش بازرسی
submit a report
U
گزارش دادن
wrap up
U
گزارش خلاصه
return
U
گزارش دادن
expertise
U
گزارش اهل فن
press report
U
گزارش خبری
turn in
<idiom>
U
گزارش دادن
subemit a report
U
گزارش دادن
situation report
U
گزارش وضعیت
reportable
U
گزارش دادنی
rpg
U
مولدبرنامه گزارش
reports
U
گزارش دیدبانی
reports
U
گزارش دادن به
reports
U
گزارش دادن
minute
U
گزارش وقایع
report
U
گزارش دادن
report
U
گزارش دادن به
report
U
گزارش دیدبانی
school report
U
گزارش اموزشگاه
reported
U
گزارش دادن
reported
U
گزارش دیدبانی
log
U
گزارش سفرهواپیما
reported
U
گزارش دادن به
report program
U
برنامه گزارش
logs
U
گزارش سفرهواپیما
account
U
اهمیت گزارش
report writer
U
نویسنده گزارش
report writer
U
گزارش نویسی
status report
U
گزارش وضعیت
flattest
U
تماس دو لبه اسکیت
get in touch with someone
<idiom>
U
باکسی تماس گرفتن
flat
U
تماس دو لبه اسکیت
contact backlash
U
دنده کور تماس
action on the blade
U
تماس با شمشیر حریف
contact behavior
U
رفتار تماس جویانه
contacts
U
تماس یافتن تماسی
contact print
U
چاپ به طریقه تماس
break off
U
قطع تماس با دشمن
phones
U
پاسخ به تماس در تلفن
look in on
<idiom>
U
تماس حاصل کردن
phoned
U
پاسخ به تماس در تلفن
phone
U
پاسخ به تماس در تلفن
contact
U
تماس یافتن تماسی
contacted
U
تماس یافتن تماسی
contact fire
U
انفجار در اثر تماس
contacting
U
تماس یافتن تماسی
phoning
U
پاسخ به تماس در تلفن
synapse
U
محل تماس دوعصب
galvanism
U
تماس برق بابدن
touch sensitive tablet
U
تابلو حساس به تماس
grazing point
U
نقطه تماس با مانع
youch sensitive screen
U
صفحه حساس به تماس
touch sensitive panel
U
صفحه حساس به تماس
touch panel
U
صفحه حساس به تماس
to keep in touch with any one
U
باکسی تماس داشتن
telebrief
U
تماس مستقیم تلفنی
osculatory
U
وابسته به بوسه یا تماس
movement to contact
U
حرکت به اخذ تماس
osculation
U
تماس اشتراک صفات
tuch
U
سر زدن تماس داشتن
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
schedule report
U
گزارش زمانبندی شده
According to the riport .
U
بقرار این گزارش
snap report
U
گزارش فوری یا انی
logbook
U
گزارش روزانه سفرکشتی
super visum corporis
U
گزارش معاینه جسد
misreport
U
اشتباه گزارش دادن
reportedly
U
طبق گزارش یا شایعه
periodic intelligence report
U
گزارش نوبهای اطلاعاتی
weekly progress report
U
گزارش هفتگی کار
draft report
U
گزارش نیمه نهایی
report of survey
U
گزارش تحقیقات یا بررسیها
to report
[to a body]
U
گزارش دادن
[به اداره ای]
to give an account of
U
گزارش و توضیح دادن
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
exception reporting
U
گزارش گیری مخصوص
evaluation report
U
گزارش ارزیابی وضعیت
project technical report
U
گزارش فنی طرح
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com