English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rout U گروه بی نظمی و اغتشاش
routed U گروه بی نظمی و اغتشاش
routs U گروه بی نظمی و اغتشاش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anarchy U بی نظمی اغتشاش
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
arrhythmia U بی نظمی
misgovernment U بی نظمی
entropy U بی نظمی
disorder U بی نظمی
disorders U بی نظمی
disarray U بی نظمی
ataxy U بی نظمی
dysrhythmia U بی نظمی
bouleversement U بی نظمی
disorderliness U بی نظمی
irregularity U بی نظمی
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
burbles U اشکال بی نظمی
pell mell U بابی نظمی
anomie U اعتقاد به بی نظمی
poetic U شعری نظمی
burbling U اشکال بی نظمی
poematic U نظمی شاعر
burbled U اشکال بی نظمی
anomy U اعتقاد به بی نظمی
burble U اشکال بی نظمی
astigmatism U بی نظمی در جلیدیهء چشم
chaos U بی نظمی کامل شلوغی
disturber U اغتشاش کن
rioted U اغتشاش
riot U اغتشاش
bouleversement U اغتشاش
bewilderment U اغتشاش
rioting U اغتشاش
riots U اغتشاش
garboil U اغتشاش
turbalence U اغتشاش
disarray U اغتشاش
distortion U اغتشاش
distortions U اغتشاش
confusion U اغتشاش
turbulence U اغتشاش
anomalous weave U بی نظمی و عدم تقارن در بافت
astigmatic U دچار بی نظمی درجلیدیهء چشم
armature interference U اغتشاش ارمیچر
rummages U اغتشاش اشفتگی
hum U اغتشاش صوتی
hummed U اغتشاش صوتی
hums U اغتشاش صوتی
rummage U اغتشاش اشفتگی
distortion of field U اغتشاش میدان
rummaging U اغتشاش اشفتگی
turbulence U اشفتگی اغتشاش
rummaged U اغتشاش اشفتگی
commotion U جنبش اغتشاش
frequency distortion U اغتشاش بسامدی
humming noise U اغتشاش صوتی
sedition U شورش اغتشاش
inductive disturbance U اغتشاش القائی
magnetic disturbance U اغتشاش مغناطیسی
spot distortion U اغتشاش نقطه
confusional U اغتشاش امیز
thermal agitation U اغتشاش گرمایی
to raise hell U اغتشاش کردن
topsy turvydom U اغتشاش اشفتگی
trapezium distortion U اغتشاش ذوزنقهای
turbulency U اشفتگی اغتشاش
harmonic distortion U اغتشاش هارمونیک
locomotor ataxy U بی نظمی در حرکت دست و پا که از سفلیس رخ میدهد
jamming U تولیداختلال در دستگاهها اغتشاش
singal to noise ratio U نسبت سیگنال به اغتشاش
perturation U اغتشاش انحراف مدار
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
riot control U کنترل شورش عملیات ضد اغتشاش
riot gun U تفنگ ضد اغتشاش یا کنترل اغتشاشات
babel U سخن پرقیل و قال اغتشاش
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
tumult U اغتشاش کردن جنجال راه انداختن
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde U گروه بیشمار گروه
hordes U گروه بیشمار گروه
There was great confusion ( chaos ) . It was a free for all . U هرکی هرکی بود (هرج ومرج وبی نظمی )
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
platoons U گروه
platoon U گروه
flock U گروه
flocked U گروه
flocking U گروه
flocks U گروه
fries U گروه
throng U گروه
thronged U گروه
throngs U گروه
thronging U گروه
team U گروه
cluster bomb U گروه
clusters U گروه
cluster U گروه
host U گروه
hosted U گروه
hosting U گروه
hosts U گروه
teams U گروه
cluster bombs U گروه
herding U گروه
herded U گروه
herd U گروه
multitudes U گروه
multitude U گروه
concourses U گروه
concourse U گروه
many U گروه
herds U گروه
attack group U گروه تک
covey U گروه
t group U گروه T
special interest group U گروه
g , series U گروه ژ
congregations U گروه
congregation U گروه
gangs U گروه
gang U گروه
parcels U گروه
parcel U گروه
assembly U گروه
frying U گروه
bunch U گروه
bunched U گروه
bunches U گروه
squads U گروه
squad U گروه
swarms U گروه
swarmed U گروه
swarm U گروه
bunching U گروه
fry U گروه
bevy U گروه
troop U گروه
trooped U گروه
trooping U گروه
corps U گروه
school U گروه
batch U گروه
batches U گروه
group U گروه
crowds U گروه
crowd U گروه
company U گروه
lot U گروه
groups U گروه
schools U گروه
companies U گروه
ring U گروه
massing U گروه
cohorts U گروه
party U گروه
sets U گروه
cohort U گروه
setting up U گروه
shoal U گروه
shoals U گروه
folk U گروه
folks U گروه
mass U گروه
set U گروه
ensigns U گروه
cliques U گروه
masses U گروه
ensign U گروه
clique U گروه
hydrogxyl group U گروه هیدروکسیل
occupational family U گروه شغلی
we group U گروه خودی
infinite group U گروه نامتناهی
natural group U گروه طبیعی
norm group U گروه هنجار
group index U اندیس گروه
group index U شاخص گروه
group analysis U تحلیل گروه
in group U گروه خودی
gas group U گروه گاز
landing party U گروه اب خاکی
local group U گروه محلی
functional group U گروه عاملی
group mark U نشان گروه
gunner's party U گروه توپخانه
multitudinously U با گروه بسیار
nonary U گروه نه تایی
head's party U گروه نظافت
minority group U گروه اقلیت
knightage U گروه سلحشوران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com