English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
acorns U گروه امادی مقدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acorn گروه آمادی مقدم
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pre preference U مقدم بر سهام مقدم
constraint of supply U محدودیت امادی
items U اقلام امادی
supply manifest U بارنامه امادی
supply reserves U ذخایر امادی
item U اقلام امادی
class ii activity U فعالیت امادی طبقه 2
major end item U اقلام عمده امادی
class i activity U فعالیت امادی طبقه 1
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
supply control U کنترل تدارکات اعتبار امادی
supply catalog U ایین نامه تدارکاتی یا امادی
supply arms U یکانهای تدارکاتی یا ادارات وقسمتهای امادی
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
consumer logistics U امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
proleptic U مقدم
prior to U مقدم بر
previous U مقدم
beforehand U مقدم بر
antecessor U مقدم
prior U مقدم
advance U مقدم
advances U مقدم
advancing U مقدم
frontline U خط مقدم
precedent U مقدم
headmost U مقدم
precedents U مقدم
premiers U مقدم
aforehand U مقدم
preferred U مقدم
premier U مقدم
leading U مقدم
premieres U مقدم
preeminent U مقدم
preferent U مقدم
premiere U مقدم
premiered U مقدم
premiering U مقدم
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
front lines U خط مقدم جبهه
forward observer U دیدبان مقدم
forward command post U پاسگاه مقدم
leading zero U صفر مقدم
transpose U مقدم وموخرکردن
precede U مقدم بودن
vaward U مقدم پیشقراول
precedes U مقدم بودن
gilt edged U مقدم ممتاز
preferential U مقدم ترجیحی
front lines U خطوط مقدم
leading zeros U صفرهای مقدم
antecedents U مقدم مقدمه
antecedent U مقدم مقدمه
leading edge U لبه مقدم
entrepreneur U مقدم کمپانی
transposing U مقدم وموخرکردن
entrepreneurs U مقدم کمپانی
transposes U مقدم وموخرکردن
forego U مقدم بودن بر
preconditioned <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
apriori U مقدم بر تجربه
assumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
foregoes U مقدم بودن بر
advance observer U دیدبان مقدم
first U یکم مقدم
advanced U جلویی مقدم
preferred shares U سهام مقدم
preferent claims U دعاوی مقدم
preoccupations U کار مقدم
premised <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
presumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
forwent U مقدم بودن بر
precedents U ماقبل مقدم
precedents U مقدم بر مسبوق به
precedent U ماقبل مقدم
precedent U مقدم بر مسبوق به
gilt-edged U مقدم ممتاز
preoccupation U کار مقدم
presupposed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
forgoes U مقدم بودن بر
forgoing U مقدم بودن بر
forgone U مقدم بودن بر
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
permute U مقدم و موخر کردن
advanced fleet anchorage U لنگرگاه مقدم ناوگان
advanced landing field U پایگاه فرود مقدم
advanced landing field U پایگاه هوایی مقدم
aircontroller U نافر مقدم هوایی
primers U ماده منفجره مقدم
it takes of the others U بردیگران مقدم است
forward air controller U نافر مقدم هوایی
primer U ماده منفجره مقدم
gilt edge U مقدم درجه اول
modus ponens U وضع مقدم [ریاضی]
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
premise U فرض قبلی فرضیه مقدم
advance section U قسمت مقدم در منطقه مواصلات
premised U فرض قبلی فرضیه مقدم
to give priority to U پیشی دادن به مقدم دانستن بر
premisses U فرض قبلی فرضیه مقدم
advance base U پایگاه مقدم صحنه عملیات
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes U گروه بیشمار گروه
horde U گروه بیشمار گروه
brown major U براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
this duty precedes all others U این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
channel airlift U سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
hooks U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
hook U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
zero compression U روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
antedated cheque U چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
masters U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
cluster bomb U گروه
cluster bombs U گروه
many U گروه
congregations U گروه
congregation U گروه
covey U گروه
squads U گروه
cluster U گروه
concourse U گروه
concourses U گروه
massing U گروه
attack group U گروه تک
team U گروه
herds U گروه
teams U گروه
herding U گروه
herded U گروه
herd U گروه
multitudes U گروه
multitude U گروه
squad U گروه
clusters U گروه
thronged U گروه
thronging U گروه
throngs U گروه
g , series U گروه ژ
gangs U گروه
gang U گروه
fries U گروه
fry U گروه
frying U گروه
parcels U گروه
parcel U گروه
assembly U گروه
throng U گروه
flocks U گروه
flocking U گروه
swarms U گروه
host U گروه
hosted U گروه
hosting U گروه
hosts U گروه
platoon U گروه
platoons U گروه
swarmed U گروه
bunching U گروه
bunches U گروه
bunched U گروه
flock U گروه
bunch U گروه
flocked U گروه
swarm U گروه
masses U گروه
groups U گروه
company U گروه
schools U گروه
school U گروه
troop U گروه
ring U گروه
t group U گروه T
companies U گروه
special interest group U گروه
lot U گروه
cohort U گروه
cohorts U گروه
bevy U گروه
group U گروه
setting up U گروه
ensign U گروه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com