Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stable
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
division
U
دسته گروه اسبهای مسابقه معین
divisions
U
دسته گروه اسبهای مسابقه معین
formation
U
برنامه سازمان دفاعی یاتهاجمی در اغاز هر مسابقه
age group competition
U
مسابقه برحسب گروه سنی
stablemate
U
اسب مسابقه متعلق به یک گروه
squads
U
گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
squad
U
گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
departmental LAN
U
شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها
stables
U
اتومبیلهای مسابقه
stable
U
اتومبیلهای مسابقه
pace car
U
اتومبیل راهنمای اتومبیلهای مسابقه در رژه
demolition derby
U
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
nursey race
U
مسابقه اسبهای 2 ساله
maturity
U
مسابقه اسبهای 4 ساله
claiming race
U
مسابقه اسبهای هم قیمت
packs
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
messenger stakes
U
مسابقه یک مایلی اسبهای 3ساله
little brown jug
U
مسابقه یک مایلی برای اسبهای 3 سالهUrsa
derbies
U
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derby
U
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
paddock judge
U
داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
two thousands guineas
U
مسابقه شرطبندی بین اسبهای اصیل 3 ساله انگلیسی
sub domain
U
سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization
U
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
secret police
U
سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
ibi
U
Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
Grand Prix
U
یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
Grands Prix
U
یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
central treaty organization
U
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
economic and social council
U
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
beach group
U
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
U
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party
U
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
skull practice
U
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
sack race
U
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war
U
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
international labour organization
U
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
apparatus
[machinery]
U
سازمان
[سازمان اداری ]
structuring
U
سازمان سازمان دادن
structures
U
سازمان سازمان دادن
structure
U
سازمان سازمان دادن
selling plater
U
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener
U
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
civil reserve air fleet
U
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
U
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party
U
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
seniors
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play
U
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion
U
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
amphibious task group
U
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
hordes
U
گروه بیشمار گروه
horde
U
گروه بیشمار گروه
battery of tests
U
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
dragway
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet
U
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
structure
U
سازمان
system
U
سازمان
activity
U
سازمان
systems
U
سازمان
activities
U
سازمان
structuring
U
سازمان
inst
U
سازمان
structures
U
سازمان
machinery
U
سازمان
institution
U
سازمان
organization
U
سازمان
organisations
U
سازمان
organism
U
سازمان
departments
U
سازمان
department
U
سازمان
organisms
U
سازمان
organizations
U
سازمان
slaloms
U
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom
U
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing
U
مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
nonprofit organization
U
سازمان غیرانتفاعی
reorganization
U
تجدید سازمان
sensory organization
U
سازمان حسی
visual organization
U
سازمان دیداری
board of inspection and survey
U
سازمان بازرسی
organization chart
U
لوحه سازمان
table of organization
U
جدول سازمان
unit structure
U
سازمان یکان
organizational
U
مربوط به سازمان
organized
U
سازمان یافته
tailor
U
سازمان دادن
planning organization
U
سازمان برنامه
social organization
U
سازمان اجتماعی
task organization
U
سازمان رزمی
tailors
U
سازمان دادن
organizations
U
سازمان بندی
physique
U
سازمان بدن
charity organization
U
سازمان خیریه
foundation
U
سازمان خیریه
organizing
U
سازمان دادن
systems
U
مجموعه سازمان
file organization
U
سازمان فایل
organize
U
سازمان دادن
organizes
U
سازمان دادن
organization
U
سازمان بندی
counterintelligence
U
سازمان ضد جاسوسی
force structure
U
سازمان یکانها
clandestine
U
سازمان پنهانی
United Nations
U
سازمان ملل
organisations
U
سازمان بندی
physiques
U
سازمان بدن
labor organization
U
سازمان کارگری
labor service
U
سازمان کار
organises
U
سازمان دادن
data organization
U
سازمان داده ها
system
U
مجموعه سازمان
file organization
U
سازمان پرونده
organising
U
سازمان دادن
economic organization
U
سازمان اقتصادی
organize
U
بازار سازمان یافته
food and agricultural organization
U
سازمان خواروبار وکشاورزی
reorganization
U
تجدید سازمان کردن
order of battle
U
سازمان نیروهایا یکان
Civil Aviation Organization
U
سازمان هواپیمایی کشور
association for women in computing
U
سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
advance organizer
U
پیش سازمان دهنده
organizes
U
بازار سازمان یافته
social security organization
U
سازمان تامین اجتماعی
reorganizes
U
تجدید سازمان کردن
economic reorganization
U
تجدید سازمان اقتصادی
reorganised
U
دوباره سازمان دادن
reorganizing
U
تجدید سازمان کردن
reorganizing
U
دوباره سازمان دادن
reorganizes
U
دوباره سازمان دادن
reorganized
U
تجدید سازمان کردن
reorganized
U
دوباره سازمان دادن
reorganize
U
تجدید سازمان کردن
reorganize
U
دوباره سازمان دادن
reorganising
U
تجدید سازمان کردن
organises
U
بازار سازمان یافته
organized market
U
بازار سازمان یافته
reorganising
U
دوباره سازمان دادن
reorganises
U
تجدید سازمان کردن
reorganises
U
دوباره سازمان دادن
reorganised
U
تجدید سازمان کردن
organising
U
بازار سازمان یافته
Organization of American States
U
سازمان دول امریکایی
organizing
U
بازار سازمان یافته
direct
U
مدیریت یا سازمان دهی
restructured
U
تجدید سازمان کردن
type table
U
نوع جدول سازمان
restructures
U
تجدید سازمان کردن
reform
U
اصلاحات تجدید سازمان
reforms
U
اصلاحات تجدید سازمان
chief programmer
U
سازمان برنامه نویسی
u.n.
U
سازمان ملل متحد
the church e.
U
سازمان قانونی کلیسا
task organization
U
سازمان برای رزم
tribalism
U
سازمان وتشکیلات قبیلهای
restructure
U
تجدید سازمان کردن
directed
U
مدیریت یا سازمان دهی
directs
U
مدیریت یا سازمان دهی
direction
U
سازمان دهی یامدیریت
united nations organization
U
سازمان ملل متحد
infrastructure
U
سازمان زیر سازی
cento
U
سازمان پیمان مرکزی
world health organization
U
سازمان بهداشت جهانی
hiring hall
U
اژانس یا سازمان کاریابی
United Nations
U
سازمان ملل متحد
coast defence
U
سازمان پدافنداز ساحل
front office
U
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
nonprofit organization
U
سازمان غیر انتفاعی
cadres
U
اعضای یک سازمان نظامی
cadre
U
اعضای یک سازمان نظامی
stablishment
U
قسمت نظامی سازمان
compositions
U
ارایش یکان سازمان
composition
U
ارایش یکان سازمان
organized
U
سازمان داده شده
geological survey
U
سازمان زمین شناسی
table of organization and equipment (toe
U
جدول سازمان و تجهیزات
ku klux klan
U
سازمان سری ضدسیاهپوستان امریکا
e c s c (european coal & steel commissio
U
سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
federative
U
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
organization of petroleum exporting cont
U
سازمان کشورهای صادرکننده نفت
international standards organization
U
سازمان استانداردهای بین المللی
international refugee organization
U
سازمان بین المللی اوارگان
distribution
U
سازمان دادن پراکندگی تیر
organization for european economic coopr
U
سازمان همکاری اقتصادی اروپا
distributions
U
سازمان دادن پراکندگی تیر
coefficient of relative efficiency organ
U
ضریب نسبی کارایی سازمان
OPEC
U
سازمان کشورهای صادرکننده نفت
organization for economic co opration
U
سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
gosplan
U
سازمان برنامه ریزی شوروی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com