Perdic | گرمای ویژه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	specific heat U	گرمای ویژه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	molar specific heat U	گرمای ویژه مولی
	molecular specific heat U	گرمای ویژه مولی
Other Matches

	idiosyncrasy U	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
	idiosyncrasies U	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
	to watch for certain symptoms U	توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
	special interest groups U	گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
	speciality U	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
	specialities U	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
	specialty U	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
	idiocrasy U	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
	praetorial U	متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
	total heat of solution U	گرمای کل انحلال
	integral heat of solution U	گرمای کل انحلال
	heat value U	گرمای احتراق
	thermonuclear U	گرمای هستهای
	heating value U	گرمای سوختن
	high or low temperature U	گرمای زیادیاکم
	heating value U	گرمای احتراق
	latent heat U	گرمای نهان
	sensible heat U	گرمای محسوسه
	latent heat of sublimation U	گرمای تصعید
	radiant heat U	گرمای تابنده
	phlogosis U	گرمای سوزنده
	paradoxical warmth U	گرمای تناقضی
	maturing heat U	گرمای گیرش
	heat value U	گرمای سوختن
	heat of transformation U	گرمای تحول
	heat of transformation U	گرمای تبدیل
	heat of fusion U	گرمای ذوب
	heat of formation U	گرمای تشکیل
	heat of vaporization U	گرمای تبخیر
	heat of evaporation U	گرمای تبخیر
	heat of condensation U	گرمای میعان
	heat of combustion U	گرمای سوختن
	heat of activation U	گرمای فعالسازی
	genial heat U	گرمای ملایم
	expansion heat U	گرمای واتنش
	equiviscous temperature U	گرمای لزوجت
	cinder heat U	گرمای شلاکه
	heat of combustion U	گرمای احتراق
	boiling heat U	گرمای جوشش
	heat of solution U	گرمای انحلال
	wash heat U	گرمای جوش
	heat of sunlimation U	گرمای تصعید
	heat of reaction U	گرمای واکنش
	heat of ionization U	گرمای یونش
	heat of hydration U	گرمای ابش
	latent heat of fusion U	گرمای ذوب
	heat of solidification U	گرمای انجماد
	differential heat of solution U	گرمای انحلال تفاضلی
	latent heat of varporization U	گرمای نهان تبخیر
	heat of sunlimation U	گرمای نهان تصعید
	phosphoresce U	بدون گرمای محسوس
	molar heat of vaporization U	گرمای مولی تبخیر
	molar heat of sublimation U	گرمای مولی تصعید
	heat of fusion U	گرمای نهان ذوب
	latent heat of fusion U	گرمای نهان ذوب
	molar heat of combusion U	گرمای مولی احتراق
	molar heat of condensation U	گرمای مولی میعان
	molar heat of crystallization U	گرمای مولی تبلور
	molar heat of formation U	گرمای مولی تشکیل
	molar heat of fusion U	گرمای مولی ذوب
	molar heat of solution U	گرمای مولی انحلال
	latent heat of sublimation U	گرمای نهان تصعید
	waste heat U	گرمای تلف شده
	standard heat of formation U	گرمای تشکیل استاندارد
	generated heat U	گرمای تولید شده
	pyrometer U	الت سنجش گرمای زیاد
	incandesce U	از گرمای زیاد سفید شدن
	sweating heat U	گرمای لحیم کاری غیر مستقیم
	law of additivity of reaction heat U	قانون جمع پذیری گرمای واکنش
	to take one's temperature U	درجه گرمای کسیراسنجیدن نبض کسیرادیدن
	thermoelectrometer U	الت سنجش جریان یزق ازروی گرمای ان
	isocheim U	خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسطانهادرزمستان ...داده میشود
	isothermal line U	خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
	isotherm U	خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
	dielectric heating U	گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
	burn out U	گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
	isotheral line U	خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسط انها 000 نشان داده میشود
	air cooled engine U	موتور پیستونی که گرمای تلف شده ان به وسیله پره ها یا تیغههای دور سیلندرمستقیما به جریان هواانتقال مییابد
	cylinder baffles U	صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
	diesel ramjet U	موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
	particular U	ویژه
	specialist U	ویژه گر
	special <adj.> U	ویژه
	specialists U	ویژه گر
	peculiar U	ویژه
	expressing U	ویژه
	idiocrasy U	ویژه
	particulars U	ویژه
	expresses U	ویژه
	prerogatives U	حق ویژه
	expressed U	ویژه
	prerogative U	حق ویژه
	expert U	ویژه گر
	express U	ویژه
	experts U	ویژه گر
	specific humidity U	نم ویژه
	paticular U	ویژه
	extra special U	ویژه
	special character U	ویژه
	nett U	ویژه
	adhoc U	ویژه
	net U	ویژه
	specially U	ویژه
	extra <adj.> U	ویژه
	special U	ویژه
	specific U	ویژه
	privilege U	حق ویژه
	specifics U	ویژه
	priviege U	حق ویژه
	nets U	ویژه
	ecotype U	بوم ویژه
	conizance U	نشان ویژه
	proper value U	ویژه مقدار
	characteristic root U	ویژه مقدار
	extra equipment U	متعلقات ویژه
	characteristic function U	ویژه تابع
	speleologist U	ویژه گر غارشناسی
	specific yield U	ابدهی ویژه
	(not one's) cup of tea <idiom> U	علاقه ویژه
	eigenfunction U	ویژه تابع
	eigenvalue U	ویژه مقدار
	gastronomist U	ویژه گرخوراک
	habiliments U	جامه ویژه
	special session U	نشست ویژه
	extraordinary meeting U	نشست ویژه
	equity capital U	ارزش ویژه
	endemical U	ویژه یک قوم
	cariologist U	ویژه گر قلب
	electrical resistivity U	مقاومت ویژه
	favourite or vor U	ویژه مخصوص
	special drawing rights U	حق برداشت ویژه
	resistivity U	مقاومت ویژه
	relative density U	گرانی ویژه
	regiospecific U	جهت ویژه
	quantum state U	ویژه حالت
	proper volume U	ویژه حجم
	proper function U	ویژه تابع
	prerogatived U	دارای حق ویژه
	praetorian guard U	گارد ویژه
	penologist U	ویژه گر کیفرشناسی
	particular lien U	حق حبس ویژه
	special party U	گروه ویژه
	special drawing right U	حق برداشت ویژه
	special deposits U	سپردههای ویژه
	special character U	دخشه ویژه
	special case U	مورد ویژه
	special bastard U	حرامزاده ویژه
	special agreement U	قرارداد ویژه
	singular matrix U	ماتریس ویژه
	singular matrix U	ماتریش ویژه
	special duty U	کار ویژه
	self weight U	ویژه وزن
	net profit U	سود ویژه
	monocular U	ویژه یک چشم
	lachrymal U	ویژه اشک
	labeled cargo U	کالای ویژه
	kink U	ویژه گی فرریز
	specific lattice U	شبکه ویژه
	specific resistance U	مقاومت ویژه
	specific rotation U	چرخش ویژه
	specific viscosity U	گرانروی ویژه
	indicium U	نشانه ویژه
	specific volume U	حجم ویژه
	characteristic number U	ویژه مقدار
	specific weight U	سنگینی ویژه
	lacrimal U	ویژه اشک
	specific humidity U	رطوبت ویژه
	monkish U	ویژه راهبان
	special passport U	پاسپورت ویژه
	special symbol U	نماد ویژه
	special verdict U	تصمیم ویژه
	species specific U	نوع- ویژه
	specific donor U	دهنده ویژه
	specific drawdown U	افت ویژه
	life guard U	هنگ ویژه
	special effects U	جلوههای ویژه
	specific heat U	دمای ویژه
	preceptorial U	ویژه اموزگاری
	specific weight U	وزن ویژه
	bylaw U	قانون ویژه
	rarely U	بااستادی ویژه
	nutritionist U	ویژه گر تغذیه
	speciality U	ویژه گری
	specialities U	ویژه گری
	prerogatives U	حق یا امتیاز ویژه
	prerogative U	دارای حق ویژه
	prerogative U	حق یا امتیاز ویژه
	lineaments U	نشان ویژه
	lineament U	نشان ویژه
	nutritionists U	ویژه گر تغذیه
	juvenile U	ویژه نو جوانان
	characteristics U	نشان ویژه
	booths U	جای ویژه
	booth U	جای ویژه
	standing orders U	اوامر ویژه
	standing order U	اوامر ویژه
	morbid U	ویژه ناخوشی
	zoologist U	ویژه گرجانورشناسی
	versions U	شرح ویژه
	version U	شرح ویژه