Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sweating heat
U
گرمای لحیم کاری غیر مستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brazing
U
لحیم کاری لحیم مسی
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
soldring iron
U
هویه لحیم کاری
soldering irons
U
هویه لحیم کاری
soldering fluid
U
مایع لحیم کاری
soldering blowpipe
U
چراغ لحیم کاری
soldering iron
U
هویه لحیم کاری
solderable
U
قابل لحیم کاری
lead tin solder
U
قلع لحیم کاری
induction brazing
U
لحیم کاری القائی
dip brazing
U
لحیم کاری غوطهای
hatchat soldering copper
U
هویه لحیم کاری چکشی
soldering flux
U
گداز اور لحیم کاری
blow torch
چراغ لحیم کاری
[ابزار]
dasd
U
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission
U
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
directs
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
U
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command
U
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
solders
U
لحیم
soldering
U
لحیم
solder
U
لحیم
solderer
U
لحیم گر
brazer
U
لحیم گر
soldered
U
لحیم
solders
U
لحیم کردن
solder
U
لحیم کردن
soldering
U
لحیم کردن
soft solder
U
لحیم قلع
soldered
U
لحیم کردن
gold solder
U
لحیم طلا
sweats
U
لحیم کردن
sweating
U
لحیم کردن
brazing
U
لحیم برنجی
braze
U
لحیم کردن
hard solder
U
لحیم برنجی
hard solder
U
لحیم سخت
joint space
U
محل لحیم
tin solder
U
لحیم قلع
zigzag soldering
U
لحیم دندانه
sweat
U
لحیم کردن
direct fire sights
U
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation
U
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
rosin core solder
U
لحیم با مغز کولوفان
dip braze
U
لحیم کردن غوطهای
solderless connection
U
اتصال بدون لحیم
insulating
U
سیم را لحیم کردن
insulates
U
سیم را لحیم کردن
insulate
U
سیم را لحیم کردن
solders
U
لحیم کردن جوش دادن
solder
U
لحیم کردن جوش دادن
soldering
U
لحیم کردن جوش دادن
soldered
U
لحیم کردن جوش دادن
direct dyes
U
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
heat of combustion
U
گرمای احتراق
heat of condensation
U
گرمای میعان
radiant heat
U
گرمای تابنده
phlogosis
U
گرمای سوزنده
thermonuclear
U
گرمای هستهای
heat of formation
U
گرمای تشکیل
latent heat
U
گرمای نهان
paradoxical warmth
U
گرمای تناقضی
heat of vaporization
U
گرمای تبخیر
wash heat
U
گرمای جوش
heat of activation
U
گرمای فعالسازی
sensible heat
U
گرمای محسوسه
expansion heat
U
گرمای واتنش
heat of combustion
U
گرمای سوختن
genial heat
U
گرمای ملایم
equiviscous temperature
U
گرمای لزوجت
heat of evaporation
U
گرمای تبخیر
latent heat of sublimation
U
گرمای تصعید
heat of transformation
U
گرمای تحول
heat value
U
گرمای سوختن
heat value
U
گرمای احتراق
heating value
U
گرمای سوختن
heating value
U
گرمای احتراق
high or low temperature
U
گرمای زیادیاکم
maturing heat
U
گرمای گیرش
cinder heat
U
گرمای شلاکه
boiling heat
U
گرمای جوشش
specific heat
U
گرمای ویژه
integral heat of solution
U
گرمای کل انحلال
total heat of solution
U
گرمای کل انحلال
heat of transformation
U
گرمای تبدیل
heat of reaction
U
گرمای واکنش
heat of ionization
U
گرمای یونش
heat of hydration
U
گرمای ابش
heat of fusion
U
گرمای ذوب
latent heat of fusion
U
گرمای ذوب
heat of solidification
U
گرمای انجماد
heat of solution
U
گرمای انحلال
heat of sunlimation
U
گرمای تصعید
molar heat of condensation
U
گرمای مولی میعان
molar heat of combusion
U
گرمای مولی احتراق
latent heat of fusion
U
گرمای نهان ذوب
differential heat of solution
U
گرمای انحلال تفاضلی
molar specific heat
U
گرمای ویژه مولی
heat of fusion
U
گرمای نهان ذوب
latent heat of sublimation
U
گرمای نهان تصعید
latent heat of varporization
U
گرمای نهان تبخیر
heat of sunlimation
U
گرمای نهان تصعید
waste heat
U
گرمای تلف شده
molar heat of crystallization
U
گرمای مولی تبلور
standard heat of formation
U
گرمای تشکیل استاندارد
molecular specific heat
U
گرمای ویژه مولی
generated heat
U
گرمای تولید شده
molar heat of vaporization
U
گرمای مولی تبخیر
molar heat of sublimation
U
گرمای مولی تصعید
molar heat of solution
U
گرمای مولی انحلال
molar heat of fusion
U
گرمای مولی ذوب
molar heat of formation
U
گرمای مولی تشکیل
phosphoresce
U
بدون گرمای محسوس
pyrometer
U
الت سنجش گرمای زیاد
incandesce
U
از گرمای زیاد سفید شدن
direct access storage device
U
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
law of additivity of reaction heat
U
قانون جمع پذیری گرمای واکنش
to take one's temperature
U
درجه گرمای کسیراسنجیدن نبض کسیرادیدن
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
thermoelectrometer
U
الت سنجش جریان یزق ازروی گرمای ان
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
isothermal line
U
خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
isocheim
U
خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسطانهادرزمستان ...داده میشود
isotherm
U
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
dielectric heating
U
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
isotheral line
U
خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسط انها 000 نشان داده میشود
burn out
U
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
air cooled engine
U
موتور پیستونی که گرمای تلف شده ان به وسیله پره ها یا تیغههای دور سیلندرمستقیما به جریان هواانتقال مییابد
cylinder baffles
U
صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
diesel ramjet
U
موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
straighter
U
مستقیم
on line
U
مستقیم
straightest
U
مستقیم
first-hand
U
مستقیم
firsthand
U
مستقیم
straight
U
مستقیم
directed
U
مستقیم
directs
U
مستقیم
level
U
مستقیم
leveled
U
مستقیم
direct
<adj.>
U
مستقیم
levels
U
مستقیم
attributive
U
مستقیم
straight line code
U
کد مستقیم
upstanding
U
مستقیم
straight line
U
مستقیم
bee line
U
خط مستقیم
right
U
مستقیم
beeline
U
خط مستقیم
righted
U
مستقیم
levelled
U
مستقیم
straight line code
U
کد خط مستقیم
straightish
U
مستقیم
unintermediate
<adj.>
U
مستقیم
righting
U
مستقیم
straight line
U
خط مستقیم
dressing
U
مستقیم کنی
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
through call
U
مکالمه مستقیم
hottest
U
خط تلفن مستقیم
hot
U
خط تلفن مستقیم
line storm
U
طوفان مستقیم
intuition
U
درک مستقیم
intuitions
U
درک مستقیم
straight left
U
چپ مستقیم در بوکس
hotter
U
خط تلفن مستقیم
straight position
U
فرم مستقیم
aright
U
مستقیم مستقیما
backstair
U
غیر مستقیم
close supervision
U
نظارت مستقیم
direct damage
U
ضرر مستقیم
straightening flute drill
U
مته مستقیم
straighter
U
قسمت مستقیم
ambagious
U
غیر مستقیم
as the crow files
U
بخط مستقیم
air line
U
خط مستقیم هوایی
straight line
U
دارای خط مستقیم
direct tax
U
مالیات مستقیم
direct taxation
U
مالیات مستقیم
straight edge
U
لبه مستقیم
direct current
U
جریان مستقیم
straight
U
قسمت مستقیم
straightest
U
قسمت مستقیم
indirect
U
غیر مستقیم
direct taxes
U
مالیاتهای مستقیم
d.c.
U
جریان مستقیم
d.c
U
جریان مستقیم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com