Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hike
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
hikes
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
hiking
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clandestine assembly area
U
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
kickoff
U
ضربه ازاد با پاشنه پا درشروع
pickets
U
صف سدکنندگان راه توپدار درشروع ضربه با پا
picket
U
صف سدکنندگان راه توپدار درشروع ضربه با پا
picketed
U
صف سدکنندگان راه توپدار درشروع ضربه با پا
honor
U
امتیاز اولین نفر بودن درشروع بازی گلف
aggregation
U
تجمع
forming up
U
تجمع
accumulation
U
تجمع
association
U
تجمع
congestion
U
تجمع
assembly
U
تجمع
public meeting
U
تجمع
accumulations
U
تجمع
associations
U
تجمع
collecting point
U
منطقه تجمع
assembling area
U
منطقه تجمع
assembly area
U
منطقه تجمع
hive
U
مرکز تجمع
turout
U
تجمع پرسنل
capital agglomeration
U
تجمع سرمایه
line official
U
داور خط تجمع
accumulation point
U
نقطه تجمع
rendezvous area
U
منطقه تجمع
furunculosis
U
تجمع چندکورک
swarmer
U
تجمع کننده
traffics
U
تجمع مدافعان
trafficking
U
تجمع مدافعان
trafficked
U
تجمع مدافعان
traffic
U
تجمع مدافعان
coagulation
U
تجمع مواد در یک ناحیه
boat rendezvous area
U
منطقه تجمع قایقها
rallying points
U
محل تجمع مجدد
associations
U
تداعی معانی تجمع
rallying point
U
محل تجمع مجدد
rendezvous area
U
منطقه تجمع موقت
unlawful assembly
U
تجمع غیر قانونی
line backing
U
دفاع پشت خط تجمع
number forward
U
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
concentration camps
U
منطقه تجمع اسرا
pigmentation
U
تجمع رنگدانه ها در بافتها
pipe the side
U
تجمع گارد احترام
concentration camp
U
منطقه تجمع اسرا
association
U
تداعی معانی تجمع
loose forward
U
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
line backer
U
مدافع پشتیبان خط تجمع
dust laden
U
تجمع گرد وغبار
dummies
U
گول زدن حریف در تجمع
recalls
U
دستور تجمع قوا دادن
bomb cemetery
U
محل تجمع بمبهای فاسد
recalled
U
دستور تجمع قوا دادن
broken field
U
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
recall
U
دستور تجمع قوا دادن
coil up
U
تجمع ستون در راحت باش
casual water
U
تجمع موقتی اب روی زمین
sick call
U
تجمع برای رفتن به بهداری
pipe the side
U
فرمان تجمع گارد احترام
dummy
U
گول زدن حریف در تجمع
hydrothorax
U
تجمع مایع در حفره جنب
sacking
U
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
huddled
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
riots
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snapping
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
prisoner of war cage
U
محل تجمع اولیه اسرای جنگی
convoy assembly port
U
بندر محل تجمع ستون موتوری
convoy assembly port
U
بندر محل تجمع کاروان دریایی
flare
U
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
flares
U
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
snapped
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snap
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddle
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddling
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddles
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
rioting
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snaps
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
riot
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
to recall the troops from Mali
U
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
hookup
U
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
nailed
U
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
assembly order
U
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
gabfest
U
تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
nails
U
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nail
U
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
forming up
U
تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
spermatheca
U
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
encroaching
U
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
spermathecal
U
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
ashless dispersant oil
U
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
cosmopolis
U
شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
wing forward
U
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
backfield line
U
خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
standoff half
U
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
blind side
U
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
sacks
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
ball back
U
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
glaciology
U
علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
coalitions
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
square in
U
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
coalition
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
scramble
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
marshalling
U
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
vlsi
U
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
find touch
U
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
rallying points
U
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point
U
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
medical assemblage
U
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
quick count
U
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
rallies
U
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied
U
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally
U
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
collective fire
U
تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع
capitalization
U
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
concentration area
U
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
packs
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
retrieved
U
پس گرفتن
blinded
U
گرفتن
retrieves
U
پس گرفتن
to get accustomed to
U
خو گرفتن
[به]
lute
U
گل گرفتن
to get used to
U
خو گرفتن
[به]
overtake
U
گرفتن
blind
U
گرفتن
blinds
U
گرفتن
retrieve
U
پس گرفتن
overtakes
U
گرفتن
seize
U
گرفتن
takes
U
گرفتن
obturate
U
گرفتن
seized
U
گرفتن
take
U
گرفتن
retreating
U
پس گرفتن
overtaken
U
گرفتن
lay to heart
U
به دل گرفتن
retreats
U
پس گرفتن
pushing
U
گرفتن
abate
U
اب گرفتن از
break out
U
در گرفتن
abated
U
اب گرفتن از
abates
U
اب گرفتن از
abating
U
اب گرفتن از
retreat
U
پس گرفتن
retreated
U
پس گرفتن
seizes
U
گرفتن
raclaim
U
پس گرفتن
wive
U
زن گرفتن
encumbers
U
گرفتن
to lay a wager
U
گرفتن
fleas
U
کک گرفتن
to take up
U
گرفتن
withdraw
U
پس گرفتن
flea
U
کک گرفتن
to nestle oneself
U
جا گرفتن
renovating
U
از سر گرفتن
encumbering
U
گرفتن
encumbered
U
گرفتن
encumber
U
گرفتن
grab
U
گرفتن
reclaims
U
پس گرفتن
grabbing
U
گرفتن
unsay
U
پس گرفتن
grabs
U
گرفتن
tong
U
گرفتن
to hunt out
U
گرفتن
to whisk away or off
U
گرفتن
renovates
U
از سر گرفتن
renovated
U
از سر گرفتن
accustoming
U
خو گرفتن
accustom
U
خو گرفتن
to shut off
U
را گرفتن
to take a wife
U
زن گرفتن
to station oneself
U
جا گرفتن
reclaim
U
پس گرفتن
reclaimed
U
پس گرفتن
reclaiming
U
پس گرفتن
to take fast hold of
U
گرفتن
accustoms
U
خو گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com