English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
The dust was laid ( settled ) . U گرد وخاک نشست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dusts U گرد وخاک
dusted U گرد وخاک
dust U گرد وخاک
Water lays the dust. U آب گرد وخاک رامی خواباند
exclave U ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
meets U نشست نشست گاه
meet U نشست نشست گاه
kame U تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
seance U نشست
leakages U نشست
siting U نشست
trim U نشست
leakage U نشست
depositions U ته نشست
precipitation U ته نشست
trimmest U نشست
trims U نشست
seepage U نشست
settlement of the dam U نشست سد
settletment U نشست
fouling U ته نشست
meetings U نشست
meeting U نشست
consolidation U نشست
settlements U نشست
deposition U ته نشست
sittings U نشست
sitting U نشست
sessions U نشست
session U نشست
sediments U ته نشست
sediment U ته نشست
symposia U هم نشست
slumping U نشست
settlement U نشست
symposium U هم نشست
symposiums U هم نشست
slump U نشست
slumps U نشست
slumped U نشست
she sat behind me U او پشت من نشست
sinkable U نشست کردنی
soft spot U ناحیه نشست
trim aft U نشست پاشنه
settlement ratio U نسبت نشست
seep in U نشست کردن
to cave in U نشست کردن
closed meeting U نشست مسدود
extraordinary meeting U نشست ویژه
special session U نشست ویژه
closed conference U نشست مسدود
true slump U نشست واقعی
trim forward U نشست سینه
rate of deposition U سرعت ته نشست
exudation U برون نشست
extravasate U نشست کردن
electrolytic deposition U ته نشست الکترولیتی
settles U نشست کردن
subside U نشست کردن
lime deposite U ته نشست اهکی
subsided U نشست کردن
subsides U نشست کردن
calcareous deposit U ته نشست اهکی
subsiding U نشست کردن
boring stay U محل نشست
assembly U مجمع نشست
annual accumulation of sediment U ته نشست سالانه
subsidence U نشست فرونشینی
air landed U هوا نشست
subsidence U نشست خاک
oil residue U ته نشست روغن
deposit U ته نشست ته نشین
sink U نشست کردن
sinking U استهلاک نشست
sinks U نشست کردن
shore formation U ته نشست دریاچهای
lacustrine sediment U ته نشست دریاچهای
leaky U نشست کننده
deposits U ته نشست ته نشین
settlement of the foundation U نشست پی گاه
settle U نشست کردن
precipitated rocks U سنگهای ته نشست
extraordinary meeting U نشست فوق العاده
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
She sat beside ( next to ) her mother . U کنار مادرش نشست
special session U نشست فوق العاده
annual accumulation of sediment U سال اورد ته نشست
seat of settlement U محل نشست ساختمان
powwow U نشست وگفتگو کردن
settlement forecast U پیش بینی نشست
settlement of abutments U نشست تکیه گاه
landing zone U منطقه نشست هوایی
He was favorably impressed by what I told him . U حرفم دردلش نشست
She went to the bad. U بروز سیاه نشست
conventional take off and landing U هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
exudate U ترشح التهابی برون نشست
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
the bird took its perch U مرغ روی چوب نشست
To associate ( mix) with someone . U با کسی نشست وبر خاست کردن
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
the veaael was neaped U کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
drop U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
he took her in to dinner U انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
drops U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
inclusus U گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
valve seat insert U مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
settling rounds U گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com