English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
circumambient U گردنده بدور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
constant speed drive U چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
that U اشاره بدور
slue U بدور محورثابتی گشتن
orbs U بدور چیزی گشتن
rotational U دوران گردش بدور
enwind U بدور چیزی پیچیدن
rotation U دوران گردش بدور
vertigo U دوار سر چرخش بدور
orb U بدور چیزی گشتن
orb U بدور مدار معینی گشتن
orbs U بدور مدار معینی گشتن
Make a journey round the world. U بدور دنیا سفر کردن
coil U بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
coiled U بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
The earth moves round the sun . U زمین بدور خورشید می گردد
coils U بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
swinge U تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
driven U گردنده
gyrant U گردنده
swivel U گردنده
rotor U گردنده
gyral U گردنده
in eyre U گردنده
ambulatory U گردنده
ambulant U گردنده
rotors U گردنده
revolvable U گردنده
swivels U گردنده
swivelled U گردنده
roller door U در گردنده
rotary U گردنده
wheeler U گردنده
rotative U گردنده
trochoid U گردنده
swivels U مفصل گردنده
itineratly U بطور گردنده
rotary U گردنده چرخنده
gyratory U چرخی گردنده
revolving U گردنده دورانی
excursive U اواره گردنده
runner U گردنده گشتی
runners U گردنده گشتی
circumsolar U دورخورشید گردنده
rotator U ماهیچه گردنده
rotor plates U جوشنهای گردنده
magnet wheel U چرخ گردنده
swivel U مفصل گردنده
swivelled U مفصل گردنده
pivot arm U میله گردنده
paraboloid U سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
rotary wing aircraft U هواپیما با بال گردنده
roasting jack U سیخ کباب گردنده
rundle U استوانه گردنده گوی
rotor U قسمت گردنده ماشین
bucket U تیغه گردنده توربین
buckets U تیغه گردنده توربین
churn U بوسیله اسباب گردنده
churned U بوسیله اسباب گردنده
churns U بوسیله اسباب گردنده
rotors U قسمت گردنده ماشین
sari U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
saree U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچهای که بدور بدن می پیچند
saris U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
stator U جزء ثابت در هر ماشین گردنده
precess U در خط سیر محورجسم گردنده تغییرپیداشدن
distaff U التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
overshot U گردنده به نیروی ابی که ازبالا میریزد
choppers U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
chopper U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
S-twist [S-spun] U نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
windage U کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
blade flapping U حرکت تیغههای گردنده هلیکوپتر حول لولای افقی
potter wheel U صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
bulb root U وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
ledger blade U تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
pantoscope U دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
tack weld U وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
panoramic camera U دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
quill shaft U شفت گردنده باریکی با سرهزارخار مانند که در مادگی دیگری جفت میشود
Spanish knot U گره اسپانیایی [این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
burl [nep] U گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
berber knot U گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
heliocentric U دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
metallic thread U نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
closed back U بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
commutator U سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
symmetric knot U گره ترکی [گره نامتقارن] [که بدور دو تار زده می شود و معمولا از قلاب جهت خفت زدن استفاده می شود.]
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
vane pump U خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
swivel U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
false selvage U شیرازه تقلبی [هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
filikli U [نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com