Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (26 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to take a walk
U
گردش کردن یا رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
walk
U
گردش کردن پیاده رفتن
walked
U
گردش کردن پیاده رفتن
walks
U
گردش کردن پیاده رفتن
to go places
U
گردش کردن
[رفتن به جاهای دیدنی]
Other Matches
go for a walk
U
گردش رفتن
promenades
U
گردش رفتن
promenade
U
گردش رفتن
to go for a walk
U
گردش رفتن
to make an excursion
U
به گردش رفتن
moseying
U
بحال گردش راه رفتن
moseys
U
بحال گردش راه رفتن
mosey
U
بحال گردش راه رفتن
moseyed
U
بحال گردش راه رفتن
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
go places in pairs
U
دوتا دوتا گردش رفتن
constant displacement pump
U
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template
U
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
excurse
U
گردش کردن
roamed
U
گردش کردن
circulated
U
گردش کردن
roam
U
گردش کردن
revolved
U
گردش کردن
take a walk
U
گردش کردن
revolves
U
گردش کردن
to make an excursion
U
گردش کردن
circulates
U
گردش کردن
circulate
U
گردش کردن
to be in a whirl
U
گردش کردن
roaming
U
گردش کردن
promenades
U
گردش کردن
rove
U
گردش کردن
promenade
U
گردش کردن
perambulates
U
گردش کردن در
itinerate
U
گردش کردن
gander
U
: گردش کردن
ganders
U
: گردش کردن
perambulating
U
گردش کردن در
perambulated
U
گردش کردن در
roves
U
گردش کردن
to take a stroll
U
گردش کردن
roams
U
گردش کردن
roved
U
گردش کردن
to go for a stroll
U
گردش کردن
perambulate
U
گردش کردن در
revolve
U
گردش کردن
movement
U
گردش جابجا کردن تحرک
to go for a spin
U
با خودرو گردش کوتاهی کردن
equation of exchange
U
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
to have a look round
[around]
the shops
[British E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round
[around]
the stores
[American E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
constitutionalize
U
برای بهداشت مزاج گردش کردن
tripped
U
سفر کردن گردش کردن
trips
U
سفر کردن گردش کردن
trip
U
سفر کردن گردش کردن
paddock
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddocks
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
swagger cane
U
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
demonetization
U
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
To quibble and equivocate.
U
پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out
<idiom>
U
اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
slants
U
کج رفتن کج کردن
slanted
U
کج رفتن کج کردن
slant
U
کج رفتن کج کردن
demonetization
U
خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
to start
[for]
U
شروع کردن رفتن
[به]
mopping up
U
پاک کردن رفتن
get off
U
روانه کردن عقب رفتن از
to go on
U
جلوتر رفتن سلوک کردن
duckings
U
زیر اب رفتن غوض کردن
get on
U
پیش رفتن کار کردن
ducks
U
زیر اب رفتن غوض کردن
pierce
U
رخنه کردن فرو رفتن
ducked
U
زیر اب رفتن غوض کردن
set on
U
پیش رفتن حمله کردن
duck
U
زیر اب رفتن غوض کردن
pierces
U
رخنه کردن فرو رفتن
to go along
U
همراه رفتن همراهی کردن
cabbages
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbage
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
get a wiggle on
<idiom>
U
عجله کردن با شتاب رفتن
to push off
U
شروع کردن بیرون رفتن
put off
U
تاخیر کردن طفره رفتن
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
bypassed
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
drifted
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuated
U
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
wastes
U
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
waste
U
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
drifting
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuates
U
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
drift
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuate
U
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
bypassing
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
nose dive
U
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
drifts
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
tramps
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramp
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramped
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
seesaw
U
بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
sinuating
U
حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
to go away
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
marches
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to abscond
[from]
<idiom>
U
ناگهان ترک کردن
[در رفتن ]
[اصطلاح مجازی]
to go to
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
marched
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
U
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
turn out
<idiom>
U
بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
lead the way
<idiom>
U
جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to go on a picnic
U
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
To quicken ones pace .
U
قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
extending
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to go one better
U
برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
to jink
[colloquial]
[British English]
U
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
pace lap
U
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
cantering
U
گردش
nutation
U
گردش
meanders
U
گردش
meandering
U
گردش
itineracy
U
گردش
meandered
U
گردش
revolutions
U
گردش
turns
U
گردش
cycle
U
گردش
travels
U
گردش
turn
U
گردش
meander
U
گردش
canters
U
گردش
revving
U
گردش
on the rove
U
در گردش
cantered
U
گردش
wrest
U
گردش
perambulation
U
گردش
anticlockwise rotation
U
گردش به چپ
cycles
U
گردش
cycled
U
گردش
revved
U
گردش
movement
U
گردش
maeander
U
گردش
traveled
U
گردش
twirling
U
گردش
twirled
U
گردش
flowed
U
گردش
strolls
U
گردش
flowine
U
خط گردش
flowline
U
خط گردش
strolled
U
گردش
promenades
U
گردش
stroll
U
گردش
counterclockwise rotation
U
گردش به چپ
twirl
U
گردش
turnover
U
گردش
flows
U
گردش
water circulation
U
گردش اب
twirls
U
گردش
promenade
U
گردش
travel
U
گردش
flow
U
گردش
circulation
U
گردش
circulations
U
گردش
canter
U
گردش
revolution
U
گردش
trips
U
گردش
progress
U
گردش
progressed
U
گردش
jaunts
U
گردش
jaunt
U
گردش
progresses
U
گردش
circumrotation
U
گردش
progressing
U
گردش
itineration
U
گردش
runs
U
گردش
run
U
گردش
traversing
U
گردش
circuits
U
گردش
left handed rotation
U
گردش به چپ
walking
U
گردش
traverse
U
گردش
race
U
گردش
period
U
گردش
operation
U
گردش
traversed
U
گردش
excursion
U
گردش
periods
U
گردش
raced
U
گردش
races
U
گردش
traverses
U
گردش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com