English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (615 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
walk U گردش کردن پیاده رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
Other Matches
go for a walk U گردش رفتن
promenades U گردش رفتن
promenade U گردش رفتن
to go for a walk U گردش رفتن
to make an excursion U به گردش رفتن
moseying U بحال گردش راه رفتن
moseys U بحال گردش راه رفتن
mosey U بحال گردش راه رفتن
moseyed U بحال گردش راه رفتن
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
go places in pairs U دوتا دوتا گردش رفتن
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
excurse U گردش کردن
roamed U گردش کردن
circulated U گردش کردن
roam U گردش کردن
revolved U گردش کردن
take a walk U گردش کردن
revolves U گردش کردن
to make an excursion U گردش کردن
circulates U گردش کردن
circulate U گردش کردن
to be in a whirl U گردش کردن
roaming U گردش کردن
promenades U گردش کردن
rove U گردش کردن
promenade U گردش کردن
perambulates U گردش کردن در
itinerate U گردش کردن
gander U : گردش کردن
ganders U : گردش کردن
perambulating U گردش کردن در
perambulated U گردش کردن در
roves U گردش کردن
to take a stroll U گردش کردن
roams U گردش کردن
roved U گردش کردن
to go for a stroll U گردش کردن
perambulate U گردش کردن در
revolve U گردش کردن
movement U گردش جابجا کردن تحرک
to go for a spin U با خودرو گردش کوتاهی کردن
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
to have a look round [around] the shops [British E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round [around] the stores [American E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
constitutionalize U برای بهداشت مزاج گردش کردن
tripped U سفر کردن گردش کردن
trips U سفر کردن گردش کردن
trip U سفر کردن گردش کردن
paddock U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddocks U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
swagger cane U عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
slants U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
slant U کج رفتن کج کردن
demonetization U خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
mopping up U پاک کردن رفتن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
get on U پیش رفتن کار کردن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
set on U پیش رفتن حمله کردن
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
sinuating U حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
cantering U گردش
nutation U گردش
meanders U گردش
meandering U گردش
itineracy U گردش
meandered U گردش
revolutions U گردش
turns U گردش
cycle U گردش
travels U گردش
turn U گردش
meander U گردش
canters U گردش
revving U گردش
on the rove U در گردش
cantered U گردش
wrest U گردش
perambulation U گردش
anticlockwise rotation U گردش به چپ
cycles U گردش
cycled U گردش
revved U گردش
movement U گردش
maeander U گردش
traveled U گردش
twirling U گردش
twirled U گردش
flowed U گردش
strolls U گردش
flowine U خط گردش
flowline U خط گردش
strolled U گردش
promenades U گردش
stroll U گردش
counterclockwise rotation U گردش به چپ
twirl U گردش
turnover U گردش
flows U گردش
water circulation U گردش اب
twirls U گردش
promenade U گردش
travel U گردش
flow U گردش
circulation U گردش
circulations U گردش
canter U گردش
revolution U گردش
trips U گردش
progress U گردش
progressed U گردش
jaunts U گردش
jaunt U گردش
progresses U گردش
circumrotation U گردش
progressing U گردش
itineration U گردش
runs U گردش
run U گردش
traversing U گردش
circuits U گردش
left handed rotation U گردش به چپ
walking U گردش
traverse U گردش
race U گردش
period U گردش
operation U گردش
traversed U گردش
excursion U گردش
periods U گردش
raced U گردش
races U گردش
traverses U گردش
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com