English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
eyre U گردش دورانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
circular flow of income U گردش دورانی درامد
Other Matches
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
vertiginous U دورانی
mawashi U دورانی
out flanking U دورانی
rotary U دورانی
dollyo U دورانی
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
mawashi geri U ضربه دورانی پا
turbo compressor U کمپرسور دورانی
revolution U سرعت دورانی
revolving U گردنده دورانی
rotary drilling U حفاری دورانی
turning movement U احاطه دورانی
revolutions U سرعت دورانی
rotational inertia U لختی دورانی
rotational U چرخشی دورانی
rotation inertia U لختی دورانی
rotation flow U شارش دورانی
turning movement U حرکت دورانی
rotary pump U پمپ دورانی
rotary switch U کلید دورانی
encirclement U احاطه دورانی
concentricity U حرکت دورانی
concentric running U حرکت دورانی
circular frequency U تکرار دورانی
diode lamp U دیود دورانی
dollyo chagi U ضربه دورانی پا
cyclic pitch U گام دورانی
cyclical budget U بودجه دورانی
cyclical unemployment U بیکاری دورانی
centrifugal pump U پمپ دورانی
vertical envelopement U حرکت دورانی قائم
concentricity test U ازمایش حرکت دورانی
circular dischroism U دو رنگ نمایی دورانی
kwon toul chigi U ضربه مشت دورانی
moom dolly chagi U ضربه پا به عکس دورانی
evolution U چرخش حرکت دورانی
cyclic pitch control U کنترل گام دورانی
gyratory crusher U سنگ شکن دورانی
moom dollyo bandea dollyo chagi U ضربه پا برعکس دورانی
gyratory breaker U سنگ شکن دورانی
semi roller U پرتاب دورانی گوی بولینگ
cycle U :بصورت دورانی فاهر شدن
cycled U :بصورت دورانی فاهر شدن
screwing U حرکات دورانی یخهای دریایی
cycles U :بصورت دورانی فاهر شدن
semi spinner U پرتاب دورانی گوی بولینگ
rock U حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocked U حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocks U حرکت دورانی بال به دور بدنه
circulations U حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
vortex flow U جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
circulation U حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
rotaglider U گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
coffee grinder U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
expansion bearing U تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
coffee grinders U حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
gear ratio U نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
blast hole drill U مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
kelly U قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
counterclockwise rotation U گردش به چپ
jaunt U گردش
meander U گردش
revved U گردش
revs U گردش
ambulation U گردش
revolution U گردش
revolutions U گردش
stroll U گردش
rev U گردش
anticlockwise rotation U گردش به چپ
strolled U گردش
meanders U گردش
revving U گردش
strolls U گردش
meandered U گردش
meandering U گردش
jaunts U گردش
twirl U گردش
itineracy U گردش
rotation U گردش
walking U گردش
traverse U گردش
traversed U گردش
traverses U گردش
traversing U گردش
flowine U خط گردش
hike U گردش
hiked U گردش
hikes U گردش
hiking U گردش
circumrotation U گردش
promenade U گردش
cycles U گردش
cycled U گردش
twirled U گردش
twirling U گردش
twirls U گردش
run U گردش
runs U گردش
paseo U گردش
flowline U خط گردش
on the rove U در گردش
nutation U گردش
race U گردش
raced U گردش
races U گردش
maeander U گردش
left handed rotation U گردش به چپ
itineration U گردش
cycle U گردش
promenades U گردش
travel U گردش
canters U گردش
cantering U گردش
flows U گردش
cantered U گردش
canter U گردش
circuits U گردش
circuit U گردش
traveled U گردش
turns U گردش
turn U گردش
progressing U گردش
progresses U گردش
progressed U گردش
travels U گردش
circulations U گردش
period U گردش
periods U گردش
flowed U گردش
flow U گردش
trips U گردش
tripped U گردش
trip U گردش
turnover U گردش
progress U گردش
circulation U گردش
wrest U گردش
gyrations U گردش
excursions U گردش
water circulation U گردش اب
perambulation U گردش
operation U گردش
wrested U گردش
wresting U گردش
gyration U گردش
excursion U گردش
movement U گردش
wrests U گردش
cycle of water U گردش اب در طبیعت
flow of income U گردش درامد
revolutions per minute U گردش بر دقیقه
flow direction U جهت گردش
field trip U گردش علمی
flow of expenditure U گردش هزینه
excurse U گردش کردن
to go for a stroll U گردش کردن
to take a stroll U گردش کردن
river trip U گردش رودخانه ای
rpm U گردش در دقیقه
walkabouts U گردش پیاده
the turn of a wheel U گردش چرخ
walkabout U گردش پیاده
data flow U گردش داده ها
rpm U گردش بر دقیقه
rev U گردش بر دقیقه
number of revolutions U گردش بر دقیقه
rotational speed U گردش بر دقیقه
continous cycle U گردش دائمی
speed of rotation U گردش بر دقیقه
sales {pl} U گردش معاملات
turn-over U گردش معاملات
clockwise rotation U گردش براست
clockwise rotation U گردش به راست
continous running U گردش دائمی
control flow U گردش کنترل
daily round U گردش روزانه
turning effect U اثر گردش
turning circle U دایره گردش
revs per minute U گردش بر دقیقه
turnaround time U زمان گردش
to make an excursion U به گردش رفتن
cycle of the room U گردش ماه
to make an excursion U گردش کردن
cooling water circulation U گردش اب سرد
excursionist U گردش کننده
flow of information U گردش اطلاعات
trading capital U سرمایه در گردش
revolving fund U اعتبار در گردش
right handed rotation U گردش به راست
itinerate U گردش کردن
pleasure ground U گردش گاه
money in circulation U پول در گردش
operating capital U سرمایه در گردش
nyuctitropism U گردش برگ در شب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com