English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
true azimuth U گرای حقیقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
true azimuth U سمت حقیقی گرای جغرافیایی
Other Matches
transit bearing U گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
realistic deterrence U میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
skeptic U شک گرای
dermotropic U پوست گرای
nudist U برهنگی گرای
oxyphile U اسید گرای
assumed azimuth U گرای فرضی
grid bearing U گرای شبکه
grid azimuth U گرای شبکه
evolutionist U فرگشت گرای
back azimuth method U گرای وارونه
equalitarian U تساوی گرای
communalist U اشتراکی گرای
compass azimuth U گرای مغناطیسی
compass direction U گرای مغناطیسی
militarists U جنگ گرای
sectarian U فرقه گرای
unitary U توحید گرای
materialist U ماده گرای
materialists U ماده گرای
realist U تحقق گرای
realist U راستین گرای
realists U تحقق گرای
realists U راستین گرای
realistic U تحقق گرای
realistic U راستین گرای
realistically U تحقق گرای
realistically U راستین گرای
individualist U فرد گرای
individualists U فرد گرای
halophile U ابشور گرای
heliotrope U افتاب گرای
incalescent U گرما گرای
theist U یزدان گرای
theocentric U خدا گرای
ultramodernist U فرانو گرای
unitarian U توحید گرای
escapist U گریز گرای
escapists U گریز گرای
impressionist U برداشت گرای
impressionists U برداشت گرای
structuralist U ساخت گرای
structuralists U ساخت گرای
supremacist U برتری گرای
supremacists U برتری گرای
solipsist U نفس گرای
separatist U جدا گرای
lipophilic U چربی گرای
magnetic azimuth U گرای مغناطیسی
meliorist U بهبود گرای
oxyphil U اسید گرای
photophilic U نور گرای
pneumotropic U ریه گرای
pragmatist U مصلحت گرای
progressivist U پیشرفت گرای
relative bearing U گرای نسبی
ruralist U روستا گرای
saprophytic U پوده گرای
segregationist U جدایی گرای
socialists U جامعه گرای
socialist U جامعه گرای
capitalist U سرمایه گرای
egalitarian U تساوی گرای
centralists U مرکز گرای
centralist U مرکز گرای
capitalists U سرمایه گرای
feudal U تیول گرای
doctrinaire U ایین گرای
nationalist U ملت گرای
extrovert U برون گرای
extroverts U برون گرای
nationalists U ملت گرای
militarist U جنگ گرای
veracious U حقیقی
real U حقیقی
unfeigned U حقیقی
efective U حقیقی
true U حقیقی
truer U حقیقی
genuine U حقیقی
actual U حقیقی
intrinsic U حقیقی
truest U حقیقی
reactionary U مخالفت گرای بی منطق
visionary U الهامی رویا گرای
visionaries U الهامی رویا گرای
reactionaries U مخالفت گرای بی منطق
regionalistic U منطقهای ناحیه گرای
corrected azimuth U گرای تصحیح شده
regionalist U منطقهای ناحیه گرای
hygrophyte U گیاه رطوبت گرای
true or real focus U کانون حقیقی
true score U نمره حقیقی
genuine U واقعی حقیقی
truest U واقعی حقیقی
natural person U شخص حقیقی
true power U توان حقیقی
truest U حقیقی کردن
true resistance U مقدارمقاومت حقیقی
observed altitude U ارتفاع حقیقی
real gas U گاز حقیقی
ohmic valve U مقدارمقاومت حقیقی
true mean U میانگین حقیقی
real function U تابع حقیقی
real image U تصویر حقیقی
real memory U حافظه حقیقی
real module U ضریب حقیقی
real number U عدد حقیقی
truer U حقیقی کردن
true course U راه حقیقی
real numbers U اعداد حقیقی
real constant U ثابت حقیقی
genuine U حقیقی یا درست
true life U حقیقی وصحیح
true heading U سمت حقیقی
real power U توان حقیقی
true dip U شیب حقیقی
real storage U حافظه حقیقی
real address آدرس حقیقی
true value U مقدار حقیقی
true north U شمال حقیقی
down to earth U حقیقی واقعی
absolute magnitude U قدر حقیقی
trueness U بی ریایی حقیقی
actual resistivity U مقاومت حقیقی
actual movement U حرکت حقیقی
true U واقعی حقیقی
true U حقیقی کردن
down-to-earth U حقیقی واقعی
true wind U باد حقیقی
truer U واقعی حقیقی
true copolymer U همبسپار حقیقی
interpolymer U همبسپار حقیقی
true variance U پراکنش حقیقی
real time U زمان حقیقی
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
compass azimuth U گرای قطب نمای کشتی
imperialistic U استعمار گرای بهره جویانه
azimuth U گرای نجومی راس القدم
azimuth angle U زاویه گرای نجومی هواپیما
closing azimuth error U اشتباه گرای بستن پیمایش
rightful U حقیقی دارای استحقاق
real number U عدد حقیقی [ریاضی]
real numbers U اعدد حقیقی [ریاضی]
real-valued function U تابع حقیقی [ریاضی]
apparent horizon U افق حقیقی نقاط
verisimilar U دارای فاهر حقیقی
actual maximum flowline U ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
live exercise U تمرین رزمی حقیقی
real sector U بخش متغیرهای حقیقی
brake horsepower U توان حقیقی مهاری
euciliate U مژه داران حقیقی
particle density U وزن مخصوص حقیقی
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
conversion angle U زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
traditionalist U پیرو روایات وسنن سنت گرای
traditionalists U پیرو روایات وسنن سنت گرای
quixotic U ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
true or sternal ribs U دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
real analytic function U تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
unsigned real number U عدد حقیقی بدون علامت
axioms U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axiom U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
dative U حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
enlightement U روشنی فکر اگاهی حقیقی
developed muzzle velocity U سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
substantive U دارای ماهیت واقعی حقیقی
gyroscopes U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
militarist U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
gyroscope U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
militarists U ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
acoelous U بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
real absolute value function U تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
ozone U نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
introvert U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introverts U شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
approximations U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
approximation U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
anachronism U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
many valued U دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
anachronisms U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
relative U پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
gyrocompass U نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
processor bound U اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
Sophrosyne U وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
steered U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
azimuth deviation U اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
true convergence U سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
x scale U در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
true air speed U سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com