English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
christianization U گرایش به مسیحیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Christendom U عالم مسیحیت جامعه مسیحیت
christenings U عالم مسیحیت جامعه مسیحیت
antichristian U ضد مسیحیت
christhood U مسیحیت
christenings U مسیحیت
Christianity U مسیحیت
Christendom U مسیحیت
neo christianity U مسیحیت تازه
catechumen U نو اموزتعالیم مسیحیت
christianlike U شایسته مسیحیت
christianism U ایین مسیحیت
evangelism U تبلیغ مسیحیت
Christendom U جهان مسیحیت
christenings U جهان مسیحیت
apologetics U مدافعهء استدلالی از مسیحیت
Early Christian architecture U سبک معماری دوران مسیحیت
tritheism U سه خدایی اعتقاد باقانیم ثلاثه مسیحیت
fundamentalism U اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
gravitation U گرایش
tropism U گرایش
diatropism U گرایش
trends U گرایش
tendency U گرایش
tendencies U گرایش
attitudes U گرایش
attitude U گرایش
disposition U گرایش
propensity U گرایش
propensities U گرایش
trend U گرایش
propensity to borrow U گرایش به استقراض
pressure tendency U گرایش فشار
upward tendency U گرایش صعودی
propensity to hoard U گرایش به احتکار
propensity to import U گرایش به واردات
propensity to save U گرایش به پس انداز
reconversion U گرایش مجدد
propensity to consume U گرایش به مصرف
approach gradient U شیب گرایش
cenotrope U گرایش مشترک
chemotropism U گرایش شیمیایی
sexual orientation U گرایش جنسی
coenotrope U گرایش مشترک
action tendency U گرایش به عمل
orientation U گرایش جهت
pro-active U گرایش به ایجاد وقایع
sentimentalism U گرایش بسوی احساسات
sentimentality U گرایش بسوی احساسات
determining tendency U گرایش تعیین کننده
central tendency measures U اندازههای گرایش مرکزی
ism U سیستم عملی گرایش
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
phototropism U گرایش بطرف نور
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
tend U متمایل بودن به گرایش داشتن
tending U متمایل بودن به گرایش داشتن
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
tended U متمایل بودن به گرایش داشتن
tendentious U دارای گرایش ویژه وعمدی
simplism U گرایش بسادگی وبی الایشی
common business oreinted language U زبان با گرایش متداول تجاری
Enantiodroma U گرایش به تغییر چیزها به متضادشان
tends U متمایل بودن به گرایش داشتن
radicalism U گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
bops U Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bopping U Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
coanda effect U گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
bopped U Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bop U Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
character oriented protocol U پروتکل با گرایش کاراکتری پروتکل کاراکترگرا
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com