English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cyclic graph U گراف دوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
graphs U گراف
graph U گراف
plots U گراف یا نقشه
graph invariants U ناورداهای گراف
plotted U گراف یا نقشه
graph follower U دنبال گر گراف
planar graph U گراف مستوی
graph theory U تئوری گراف
isomorphic graph U گراف هم ریخت
plot U گراف یا نقشه
reaction graph U گراف واکنش
spanning tree U زیرگرافی از یک گراف
structural graph U گراف ساختاری
graph paper U کاغذ گراف
progarm graph U گراف برنامه
complete graph U گراف کامل
ovisac U کیسه گراف
constitutional graph U گراف سرشتی
connected graph U گراف همبسته
graafian follicle U کیسه گراف
directed graph U گراف جهت دار
x axis U بردار افقی گراف
connected acyclic graph U گراف همبسته نادوری
ordinate U محور Y از یک گراف یا نمودار
circle chart U گراف دایره ای [ریاضی]
pie chart U گراف دایره ای [ریاضی]
y axis U بردار عمودی گراف
z axis U بردار عمق در گراف سه بعدی
axis U برای مختصات افقی در گراف
axis U برای مختصات عمودی در گراف
liquid crystal bar graph panel indicator U شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
coordinate U مقادیری که یک نقط ه را روی گراف یا نقشه قرار میدهد
X Y U مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
axis U 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
dynamically U تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
dynamic U تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
patera U دوری
inverisimilitude U دوری
improbability U دوری
periodicity U دوری
periodic U دوری
celestial lonitude U دوری
grail U دوری
farness U دوری
paten U دوری
recurring U دوری
remoteness U دوری
distance U دوری
distances U دوری
serial U دوری
separations U دوری
separation U دوری
cyclical U دوری
serials U دوری
rotation U دوری
dish U دوری
dishes U دوری
inaccessibility U دوری
shunning U دوری واجتناب
rangefinders U دوری یاب
separate U مفارقت دوری
separated U مفارقت دوری
shun U دوری واجتناب
patellar U دوری وار
shunned U دوری واجتناب
to keep one's d. U دوری کردن
to give wide berth to U دوری کردن از
to fight shy of U دوری کردن از
to keep one's distance U دوری جستن
that far U بان دوری
to keep at arms length U دوری کردن از
serial correlation U همبستگی دوری
remotion U حرکت دوری
recurring decimals U اعشار دوری
separates U مفارقت دوری
shuns U دوری واجتناب
dory defence U دفاع دوری
declination U دوری ازمحوراصلی
turning away U دوری واجتناب
to back out [of] U دوری کردن [از]
circular reasoning U استدلال دوری
circular flow U جریان دوری
circular definition U تعریف دوری
encyclic U عمومی دوری
aviod U دوری کردن از
avoided U دوری کردن از
eccentricity U دوری از مرکز
avoiding U دوری کردن از
eccentricities U دوری از مرکز
avoids U دوری کردن از
keep off U دوری کردن
avoid U دوری کردن از
to keep the peace U از جنگ دوری کردن
back out U دوری کردن از موج
cyclic group U گروه دوری [ریاضی]
circular flow of income U جریان دوری درامد
to avoid something U دوری کردن از [چیزی]
He is distantly related to us . U نسبت دوری با ما دارد
elude U طفره زدن دوری کردن از
to distance [dissociate] oneself from U دوری [قطع همکاری] کردن از
patellate U بشکل قاب یا دوری یاطشت
abduction U دوری از مرکز بدن قیاسی
elusive U کسی که ازدیگران دوری میکند
He is distantly related to me . U بامن نسبت دوری دارد
buttress spacing U دوری محورهای پشت بندها
eludes U طفره زدن دوری کردن از
eluded U طفره زدن دوری کردن از
eluding U طفره زدن دوری کردن از
presentation software U برنامه نرم افزاری که به کاربر امکان ایجاد نمایش تجاری با گراف و داده و متن و تصویر میدهد
to turn one's back on somebody U از کسی دوری کردن [اصطلاح مجازی]
mugwump U سیاست و حزب بازی دوری میکند
to dissociate [disassociate] oneself from somebody [something] U از کسی [چیزی] دوری [قطع همکاری] کردن
the holy grail U دوری یاجامی که مسیح دراخرین شام خودبکاربرد
plots U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
patelliform U مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
kymogram U گراف ثبت شده توسط دستگاه ثبت تغییرات
encratites U فرقهای ازنصاراکه ازگوشت خوردن وباده نوشی واختیارجفت دوری می
master slave manipulator U بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
coordinate U روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
scramble U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
Gezellig <adj.> U دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
scrambling U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
split-screen U نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen U نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
polycyclic U چند حلقهای چند دوری
back out U دوری کردن از الغاء کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com